مطبوعات، توقیف، تهدید

نویسنده
هرمز شریفیان

» حکایت

نگاهی به موسیقی کیتارو

 

در دنیای امروز بر خلاف سده‌های گذشته، موسیقی به شاخه‌ها و ژانرهای بسیاری تقسیم شده و شنیدن و توجه به هرکدام از این انواع، نیازمند آشنایی با فلسفه و مورد مصرف آن خواهد بود. از میان ژانرهای موسیقی می‌توان به موسیقی مدیتیشن، موسیقی ورزش، موسیقی رستوران و سالن‌های انتظار، موسیقی مینیمال، موسیقی‌های با کارکرد درمانی و… اشاره کرد. ناگفته پیداست که نمی‌توان از موسیقی مینیمال یا موسیقی مدیتیشن آن چیزی را انتظار داشت که مثلا از موسیقی دوره‌ی کلاسیک اروپا انتظار می‌رود. در غیر این صورت، آن موسیقی ملال آور و بی‌معنی جلوه خواهد کرد. هرکدام از این انواع موسیقی گوش شنوای خود را می‌طلبد.

در ایران این مسئله هنوز مفهوم چندانی نداشته و همه‌ی انواع موسیقی با یک ذائقه شنیده و سنجیده می‌شوند. این ذائقه، که ذائقه‌ی اکثریت مردم ایران را تشکیل می‌دهد به طور ساده می‌توان ذائقه‌ای کلاسیک و ملودی‌پسند دانست. با این اوصاف گاه ممکن است قطعه‌ای از نوعی موسیقی که کلیت آن در ایران درک نشده است به ذائقه‌ی ذکرشده خوشایند بیاید و همین‌طور آهنگسازی با تعدادی معدود از آثارش در ایران شناخته شده باشد.

ماسانوری تاکاهاشی آهنگساز ژاپنی با نام مستعار کیتارو در کنار ونجلیس از این دسته هنرمندان‌ هستند. از آن جهت که ونجلیس با 3 قطعه (نه آلبوم) و کیتارو، از میان ۳۰ آلبوم خود، با ۴ قطعه در ایران شناخته می‌شود.

کیتارو در ایران به خاطر موسیقی متن سریال مستند “جاده‌ی ابریشم” که در دهه‌ی شصت از تلویزیون ایران منتشر می‌شد به شهرت رسید. ذائقه‌ی ایرانی در آن دوره به خاطر احساس نزدیکی با این مستند و یکی دو سریال دیگر با موسیقی شرق دور آشنا شده بود، از این جهت کیتارو سوای ارزش هنری برای ایرانیان دارای ارزشی نوستالوژیک هم هست.

موسیقی کیتارو در رده‌ی موسیقی نیو ایج (new age یا عصر جدید) قرار می‌گیرد که موسیقی الکترونیک و زیر شاخه‌های آن را ابزار کار خود قرار می‌دهد. او در بخش موسیقی نیو ایج تا کنون ۱۵ بار نامزد دریافت جایزه‌ی گرمی شده و یک بار آن را از آن خود کرده است.

برای شناخت کیتارو ابتدا لازم است با موسیقی نیو ایج و فلسفه‌ی آن آشنایی داشته باشیم.

موسیقی نیو ایج به طور ابتدایی این‌گونه تعریف می‌شود: “نوعی موسیقی وابسته به جنبش فرهنگی سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ که هدف آن تأکید بر معنویات، گیاه‌خواری و طب گیاهی و ایجاد آرامش روحی است. موسیقی نیو ایج را می‌توان نوعی موسیقی ملودیک و بی‌کلام در نظر گرفت”. در تکمیل این تعریف باید گفت که موسیقی نیو ایج نظیر هنر رنسانس با وجود این‌که تم‌های مختلف جهان‌شمولی از قبیل باران، پاییز، بیابان، عشق، صلح و… را در بر می‌گیرد، یک برداشت فلسفی عمومی- جهانی را در بطن خود دارد که وسیع‌تر از اومانیسم رنسانس بوده و بر نوعی هارمونی و هماهنگی انسان‌ها با یکدیگر و انسان با طبیعت متکی است؛ رابطه‌ای که در آن دو طرف نظیر دو رقصنده‌ی ماهر با یکدیگر در هارمونی و هماهنگی عمل می‌کنند بدون آن‌که هیچ‌کدام کنترل‌کننده یا کنترل‌شونده باشد. در نهایت به طور کلی موسیقی نیو ایج را می‌توان “ترجمان موسیقایی عرفان‌های شهری قرن بیستم” قلمداد کرد. از این رو آهنگساز نیو ایج بر خلاف شعارهایی هم‌چون “هنر برای هنر” و امثال آن، برای خود هدف قائل است. چنین است که موسیقیدانی چون کیتارو اعتلای عشق و صلح را پیام خود می‌داند و عنوان می‌کند که امیدوار است تمامی موجودات زنده روزی با نظم در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیزی داشته باشند.

موسیقی نیو ایج از لحاظ عناصر موسیقی اشتراکات زیادی با سبک‌های دیگر دارد اما همچون هر سبک دیگری، علت وجودی عناصر و رفتار آن‌ها از فلسفه‌ی آن نشأت می‌گیرد و تمایز انواع ابتدا در فلسفه‌ی آن‌ها و پس از آن در عناصر موسیقایی آن‌ها جستجو می‌شود.

گفتیم موسیقی نیو ایج را می‌توان موسیقی ملودیک در نظر گرفت، اما ملودی در این نوع موسیقی در اکثر مواقع رفتار خاصی از خود نشان می‌دهد. ملودی در حالت کلاسیک آن آن‌گونه است که نمی‌تواند شکل دیگری داشته باشد، اما در حالت نیو ایجی آن می‌تواند هر شکل و اندازه‌ی دیگری داشته باشد. به مثال‌های زیر دقت کنید:

حالت اول:

باز باران با ترانه/ با گهرهای فراوان/ می‌خورد بر بام خانه… (گلچین گیلانی)

یا

انار خون است/ خون قدسی ملکوت… (لورکا)

حالت دوم:

فرض کنید با دوستان خود نشسته‌اید و درباره‌ی زیبایی باران صحبت می‌کنید. در این حالت هرکس با خود باران را تصور می‌کند و جمله‌ای به زبان می‌آورد. آن جمله فارغ از نظم دستوری، زیبایی ادبی یا طول و وزن جمله بوی باران را با خود خواهد داشت حتی اگر هیچ پتانسیل جمله‌ی قصارشدن را نداشته باشد و بودن در این فضای توصیفی برای شما و همراهان‌تان لذت‌بخش خواهد بود و کسی هم انتظار هیچ‌گونه نتیجه‌گیری از این گفت و گو ندارد و پایانی کلاسیک برای آن متصور نیست. خلاصه این که در حالت اول شما با جمله یا جملات مشخصی مواجه خواهید بود که می‌توان آن‌ها را به خاطر آورد یا با آن‌ها آدرس اثر یا گوینده‌ی آن را داد. اما در حالت دوم شما جمله‌ی خاصی را در خاطر نخواهید داشت، بلکه آن‌چه در خاطر خواهد ماند این‌گونه است:« با دوستان درباره‌ی باران می‌گفتیم و لحظات خوشی بود!»

موسیقی کیتارو (و به طور کلی نیو ایج) از نوع دوم است. طوری که در یک فضای مُدال با موتیف‌های تکرارشونده و افکت‌های صوتی، که فضای مورد نظر (مثلا باران) و حالت خلسه را ایجاد می‌کنند، ملودی در لایه‌ی رویی هم‌چون تداعی آزاد حرکت می‌کند و در پایان جز فضای احساسی آن ملودی مشخصی برای زمزمه‌کردن در ذهن نخواهد ماند. لازم به ذکر است که ذائقه‌ی ایرانی (به معنای عام آن) ملودی در حالت اول آن را می‌پسندد و حالت دوم را ملال‌آور می‌داند و آثاری از کیتارو در ایران شناخته‌شده‌ترند که ملودی‌هایی از نوع اول دارند.

همچنین قطعات در این نوع موسیقی، آن طور که انتظار می‌رود، غالبا فاقد بخش پایانی و نتیجه‌گیری به معنای کلاسیک آن هستند. در هر سه آلبوم جاده‌ی ابریشم از کیتارو تمامی قطعات به صورت فید آوت پایان می‌یابند.

بافت در این‌گونه‌ی موسیقی هوموفونیک است. ریتم هارمونی در آن کند است. غالبا از هارمونی مطبوع استفاده می‌کند و تنوع آکورد در آن کم است، به گونه‌ای که تعداد آکورد‌ها در یک قطعه‌ی موسیقی نیو ایج از انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کند. این در حالی است که این تعداد در یک موومان یک سونات پیانویی کوتاه از بتهوون در دوره‌ی رومانتیک مثل سونات شماره‌ی ۱۴ (مهتاب) از مرز ۴۰ آکورد عبور می‌کند. چرا که این موسیقی در غایت خود حداقل تنش را جستجو می‌کند و به همین دلیل در این سبک به ندرت شاهد مُدگردی (که عامل اصلی تنوع آکورد است) هستیم.

یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت کیتارو در زمینه‌ی موسیقی نیو ایج، اصالت شرق دوری (ژاپن) اوست. جایی که عرفان و شیوه‌های زیستن در مسیر هماهنگی با طبیعت سابقه‌ای چندهزارساله دارد و این روحیات در تار و پود عناصر فرهنگی آن هم‌چون موسیقی (مایه‌ها، رنگ صوتی سازها و…) رخنه کرده و کیتارو از این میراث فرهنگی به خوبی استفاده کرده است. در کنار مُدها و فواصل موسیقی ژاپنی او بهترین بهره را از سازهای کوبه‌ای و فلوت ژاپنی برده است. علاقه‌مندی او به عنوان آهنگساز و نوازنده به صدای فلوت ژاپنی و مطابقت صدای این ساز با روحیات او از آن‌جا معلوم می‌شود که علاوه بر حضور صدای این ساز در بسیاری آثار او در بسیاری مواقع در صداهای الکترونیک هم صداهای مشابه را جستجو می‌کند و به گوش شنونده نیز هم‌ارز با آن شنیده می‌شود. آن‌چه که یک موسیقی به سبک نیو ایج را با اقبال روبه‌رو می‌کند هماهنگی هر چه بیش‌تر خالق آن با طبیعت و توان آن در بیان و انتقال تجارب خود به دیگران به زبان موسیقی و انتخاب صداهاست که این امر در کیتارو مشهود است و این همه مصداق این گفتار حکیمانه ات که: سخن کز دل برآید لا جرم بر دل نشیند.