دلواپسی ها و نگرانی های مقام های ارشد در جمهوری اسلامی و به ویژه علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به گونه غریبی درست در مقابل دل نگرانی ها و دغدغه های ذهنی مردم قرار گرفته است. فاصله عمیق این دو نوع نگرانی نشان می دهد منازعه بر سر قدرت و تلاش برای حفظ قدرت تا آنجا بالا گرفته که درک واقعیت های جامعه را برای آقای خامنه ای و روحانیون هوادار او و رهبران سپاه پاسداران ناممکن کرده است.
از یک سو، آقای خامنه ای و رهبران سپاه از نگرانی های فرهنگی ای سخن می گویند که راه حل آن را در بستن روزنامه ها و جمع آوری کتاب ها و هجوم لباس شخصی ها برای برهم زدن کنسرت دارای مجوز و بازداشت فعالان مدنی و سیاسی می بینند. انتخاب این راه حل ها نشان می دهد که نگرانی های این رهبران بیشتر نوعی نگرانی سیاسی نسبت به آزادی بیان و ابراز خویش در جامعه است. اما از سوی دیگر، آمار های رسمی کشور و اطلاعات اعلام شده از سوی کارشناسان پرده از نگرانی های مهمی برمی دارد که ناظران تحولات اجتماعی در ایران را متاثر کرده است. نگرانی هایی که بیش از همه وضعیت پر مخاطره زندگی جوانان را آشکار می سازد:
دیروز معاون برنامه ریزی فرمانداری تهران اعلام کرد در چند سال گذشته تعداد جوانان زیر بیست سالی که به زندان رفته اند ۲۰ درصد افزایش یافته است. این آمار افزون بر نشان دادن وضعیت پر مخاطره جوانان، نشان می دهد که سیاست اجتماعی قوه قضاییه و نیروی انتظامی ایران، که ایران را به چهارمین کشور پر زندانی دنیا تبدیل کرده است، چه کسانی را نشانه گرفته است. بنا بر آمار های رسمی ۵۸ درصد معتادان کشور را جوانان زیر ۳۴ سال تشکیل می دهند. آمار های دیگری هم هست که نشان می دهد کسانی که هنوز به بند زندان یا اعتیاد نیفتاده اند در چه شرایطی هستند: کارشناسان می گویند کاهش کیفیت زندگی، افزایش آسیب های اجتماعی و تغییر الگوی تغذیه، سن ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی را به سطح نوجوانان و دانش آموزان کاهش داده و بروز حمله قلبی در میان جوانان زیر سی سال را افزایش داده است.
وضعیت اقتصادی جوانان نیز موید این آمارها و توضیح دهنده علت آن است. جمعیت جوان ۱۵ تا ۲۴ سال ایران در حدود ۱۹ میلیون نفر یعنی ۲۵ درصد جمعیت ایران است. میانگین جمعیت جوان ایران به میانگین جمعیت جوان جهان نزدیک است که در حدود ۲۵ اعلام شده است اما در حالی که میانگین جهانی ی بیکاری جوانان برای زنان ۱۷ درصد و برای مردان ۱۴ درصد است میانگین بیکاری زنان در ایران ۳۴ درصد و میزان بیکاری مردان ۲۰ درصد است.
در چنین وضعیتی که جوانان ایران در شمار بیکارترین، پراعتیادترین، پر زندانی ترین و ناشادترین جوانان جهان به شمار می روند، می توان بی اعتنایی آقای خامنه ای به این وضعیت را در سیاست هایی دید که او همچنان بر آنان پای می فشارد. او نگران کم شدن جمعیت جوان ایران است و به شیوه های اجباری مانند کاستن از امکانات کنترل جمعیت و متوقف کردن سیاست های کنترل جمعیت به افزودن دامنه بحران دست می زند. او مساله تحریم ها را که مشخصا جوانان ایران را هدف قرار داده است کم اهمیت می داند. به این ترتیب روشن است که آنچه دغدغه های جوانان ایران است جایی در سیاست اجتماعی مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی ندارد و هشدارهای کارشناسان برای یافتن راه حلی برای این بحران ها نادیده گرفته می شود. بحرانی که دامنه آن در میان گروه های اجتماعی محروم تر از منافع اقتصادی و برابری های مدنی به مراتب بیش از میانگین آن در کل جامعه ایران است.
آنچه به عنوان نگرانی های روحانیون حامی آقای خامنه ای، مانند مصباح یزدی و روحانیونی که بر منابر رسمی سخن می گویند در جامعه بازتاب می یابد، از دید مردم و به ویژه جوانان نگرانی های گروه هایی است که در دنیایی محصور در اطرافیان خود و منافع سیاسی و اقتصادی خاص خود به سر می برند. به این ترتیب دور از انتظار نیست اگر جوانان ایران به این باور برسند که گردانندگان سیاست ایران با دغدغه های پیش رویشان بیگانه اند. فهم این موقعیت جوانان ایران را در فضایی از احساس بی پناهی مطلق رها می کند. آیا در چنین فضایی تن دادن به اعتیاد و دست زدن به خشونت دور از انتظار است؟
آنچه اشاره شد صرف نظر از وضعیت نگران کننده ای است که تداوم تبعیض های ناشی از نگاه جنسیتی برای زنان و به ویژه زنان جوان به بار آورده است. زنانی که بیشترین بار مصایب ناشی از آسیب های اجتماعی و بحران اقتصادی را بر شانه های خود احساس می کنند. این گروه های اجتماعی قربانیان سیاست اجتماعی ای هستند که در سطحی فراتر از سیاست های فرهنگی و به شکلی عمیق تر از از آنِ به فروپاشی اجتماعی جامعه ایران دامن زده است. سیاست اجتماعی ای که اگر چه در ظاهر به شکل جنگ سیاسی میان تندرو ها از یک سو و دولت روحانی از سوی دیگر متجلی می شود، در عمل به تداوم سیاست های اجتماعی ویرانگر و افزوده شدن بر تعداد قربانیان این سیاست ها انجامیده است.