دوستانی که از دولت حسن روحانی دل خوشی ندارند و چندان به موفقیت او دل نبسته اند لب به شکایت گشوده اند که چرا پیش از به صدا در آمدن سوت پایان مسابقه و تمام شدن وقت اضافه، به بوق پیروزی دمیده ای!
اما شاید حق با آن ها باشد که نه تنها در زمین مسابقه، بلکه در دنیای سیاست نیز تجربه ی گل های ثانیه های پایانی و شگفتی های دقیقه ی نود را دارند و به این دلیل هیچگاه پیش از به صدا در آمدن سوت پایان بازی ورزشگاه را ترک نمی کنند، چه تیم شان در حال برد باشد، چه چند گل بر تورشان نشانده باشند.
این دوستان که اغلب یا از فرط ناامیدی در انتخابات خرداد ۹۲ شرکت نکردند یا رفتن به پای صندوق رای را خیانت به رهبران جنبش سبز و زندانیان دربند می دانستند- هرچند که با اعلام خبر پیروزی حسن روحانی هچون اکثر مردم به خیابان ها ریختند و جشن و پایکوبی راه انداختند- ـ اما طی سال گذشته همواره بر طبل ناامیدی کوبیده اند، در برابر سه رویدادی که روز شنبه موجب خرسندی من شد و نتیجه ی بازی را به گونه ای برد اعلام کردم و مایه ی امید، سه خبر منفی عرضه کرده اند تا بگویند اگر باختی هم در میان نباشد، نتیجه ی بازی این هفته تا این جای کار سه بر سه است.
در برابر استناد من به سه خبر “رد حکم تعلیق پروانه ی وکالت نسرین ستوده توسط شعبهی اول دادگاه انتظامی وکلا”، “برگزاری مجمع عمومی دوره ی سوم کانون نویسندگان ایران پس از دوازده سال بدون ممانعت و مزاحمت نیروهای اطلاعاتی- امنیتی ” و “گردهم آیی بدون دردسر بستگان قربانیان سال ۶۷، مدفون در گورستان خاوران”، این افراد به سه خبر منفی و ناامید کننده در این روزها اشاره داشته اند تا بگویند نتیجه بازی برد نیست، بلکه مساوی است..
مهمترین موضوع از دید آنان بی توجهی و به دست فراموشی سپرده شدن زندانیان در بند و در حصر، به ویژه رهبران جنبش سبز است که حال و روزشان روز به روز بدتر می شود و فشار نیروهای وزارت اطلاعات بر آن ها بیشتر؛ همان گونه که فاش شده است: “در هفته های اخیر فضای ملاقات های میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به تدریج امنیتی تر، با حضور ماموران و زیر دید دوربین های روشن فیلمبرداری و شنود آشکار صوتی برگزار شده است. همچنین وضعیت نگهداری این دو زندانی در حصر خانگی به لحاظ بهداشتی و درمانی، نه تنها در شرایط استاندارد قرار ندارد که نگران کننده و شک برانگیز به نظر می رسد”.
این امید نیز که تغییر و تحول در وزارت علوم تنها شامل خداحافظی فرجی دانا باشد و آغاز به کار محمد علی نجفی بر اساس برنامه های گذشته، حال با اعلام خبر استعفای دسته جمعی مشاوران وزیر علوم پیشین، از بنیاد نقش بر آب شده است. در این شرایط دیگر کسی شک ندارد که استیضاح وزیر علوم از بالا هماهنگ شده و حساسیت ها بیشتر روی جعفر توفیقی بوده است و میلی منفرد که منتسب به اصلاح طلبان هستند، یا به قول اقتدارگرایان وابسته به “فتنه”.
شاید به این دلیل است که این خبر روز دوشنبه حساسیت برانگیز شده است که جعفر توفیقی که در زمان وزارت رضا فرجی دانا به عنوان مشاور عالی وزیر علوم مشغول به کار بود، از فردای روز استیضاح به این وزارتخانه نرفته است تا محمد علی نجفی که احتمالا نفر اول حسن روحانی برای معرفی به مجلس است درگیر حواشی “فتنه” نشود.
مستند سوم مورد اشاره ی دوستان منتقد “عقب نشینی آشکار وزارت ارشاد در مقوله ی نویسندگان ممنوع القلم، در برابر نهادهای اطلاعاتی” است، آن چه که معاون فرهنگی وزارت ارشاد در نشست خبری روز شنبه خود به آن اذعان کرد.
عباس صالحی اگرچه تاکید داشته است که “ما به مُر قانون عمل میکنیم و فهم ما از ضوابط مصوب شورای انقلاب فرهنگی این است که تنها به محتوا توجه کنیم، اما اکنون بحثهایی در رسانهها مطرح شده و برخی گفتهاند که باید به نام مؤلف هم توجه کرد”، اما در نهایت فاش ساخته که است که “هرگاه مجوز کتابی برای نویسندهای صادر شود، اما آن نویسنده ممنوع از قلم باشد، اثر او پس از صدور مجوز در هیات نظارت بر ضوابط نشر بزرگسال، یک بار دیگر مورد بررسی قرار میگیرد”. این یعنی تداوم وجود نویسندگان ممنوع القلم در حوزه ی کتاب و ممنوع القم بودن تعدادی بیشتری از اهالی مطبوعات.
حرف من با این دوستان ناامید و سرخورده این بود که تمام اسناد و مدارک شما معتبر و تمام شواهد و قرائن هم موثق، اما دلیلی وجود ندارد که دائم به بخش خالی لیوان شاره کنیم و آه و ناله سردهیم. اگر روش این باشد، حرف و حدیث های فراوانی وجود دارد که می شد نتیجه ی بازی را از همان ابتدا باخت اعلام کرد؛ همان که شما یک سال است در پی اثباتش هستید و نشان دادن بن بست روش های قانونی و مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه، و در برابرش ضرورت حرکت به سمت بازی خطرناک برخورد فیزیکی، براندازی و انقلاب.
بعد هم اشاره ای داشتم به شکست روز سه شنبه اصلاح طلبان نشسته بر صندلی های شورای شهر تهران و پیروزی چمران یار غار پیشین احمدی نژاد بر مسجد جامعی نزدیک به سید محمد خاتمی منتسب به “سران فتنه”.
اما حرف آخرم این بود که این بازی دور برگشتی هم دارد و اصل تحولات آینده است که افق دور دست تحولات سیاسی ایران را روشن خواهد ساخت، از جمله نتیجه ی دو انتخابات پیش رو. باید توجه داشته باشیم که “گذشته چرا راه آینده است”، اگر از تجربه های پیشین درس نگیریم و همه چیز را به دولت بسپاریم و خود دائم بر طبل ناامیدی بکوبیم، از هم اکنون باید صحنه ی سیاست را خالی کنیم و حتی اگر توانستیم راهی خارج را شویم و از دور، - نه حتی نشسته در جایگاه تماشاگران، - تیم خودی را هو کنیم و زمینه ساز پیروزی اقتدارگرانی شویم که اگر فرصت را فراهم ببینند دست کمی از داعشی های خونریز و سفاک نخواهند داشت، همان ها که آب نمی بینند و گرنه شناگران ماهری هستند، دوران احمدی نژاد را که به این زودی فراموش نکرده ایم؟!