نوشته احمد پورنجاتی در مورد انقلاب ایران که در “دلتا” منتشر شده، چنین مقدمه ای دارد:
”عروس انقلاب مردم ایران”، باکره ای پاکدامن و نجیب و دلربا بود که هیچ از “شاهد مقصود” کم نداشت.نه به مشاطه گری نیاز داشت و نه به انتشار عکس های روتوش شده برای جلب نظر مردم.
اما آنچه به تدریج و به ویژه در این سال ها پیرامون ما می گذرد، ناخواسته گاه عجوزه ای تندخو، کژتاب و بی هنر را در ذهن ها تداعی می کند که انگار به مدد “گریم ” قرار است به جای آن “شاهد مقصود” خود نمایی کند! و نکته بسیار جالب اما تاسف انگیز اینکه وقتی مردم آن “عجوزه گریم شده ” راپس می زنند و از او روی بر می گردانند که: “این عروس انقلاب مانیست، ما شاهد مقصودمان را می خواهیم”، بی درنگ به انکار و ارتداد نسبت به اصل انقلاب متهم می شوند!
نگاه کودکانه اما معرکه ساتراپی به اشوب انقلاب
”منیرو روانی پور” به تماشای پرسپولیس رفته و چنین می نویسد:
سینما بودیم. فیلم پرسپولیس. مرجان ساتراپی رنج خود را به هنر تبدیل کرده و این کار هر هنرمند بزرگی است. الان کله پام اما شاید بعدا بیشتر درباره اش بنویسم. نگاه کودکانه اش به آشوب انقلاب معرکه است. فیلم از هر مستندی مستند تر است و تمام حوادثی را به خاطر ادمی می آورد که بیم فراموش کردنش زیاد است. فیلم ضد فراموشی است. خسته نباشد این دخترک طناز.
در برون زاهد، در خانه میگسار!
”خسروقائد” سرکی به زندگی خصوصی ایرانیان زده است و از جمله به پدیده میگساری نزد ایرانیان پرداخته که معتقد است اکنون به خلوتگاه ها محدود شده است:
اندکی پس از انقلاب اسلامی 1979 این مضمون مطایبهآمیز رایج شد که مردم زمانی در خانه نماز میخواندند و بیرون از آن دَمی به خمره می زدند؛ امروز عبادت را در ملاء عام به جا میآورند و پشت درهای بسته میآشامند. احمد شاملو، شاعر نامدار فقید در سال 1979 غمگینانه سرود که عشق را و نور را و شوق را و خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد تا از دستبرد پلیس اخلاق مصون بمانند.
بهنظر فریدریش روزن کاردار سفارت آلمان در تهران در سال 1890، ولع ِ نوشیدن می تا حدی نتیجه تحسین بی قید و شرط شراب در شعر فارسی است. شعرای ایران، حتی آنها که شخصاً هرگز نمینوشیدند، مستی را تجربهای وجودی قلمداد میکنند که طی آن انسان از کسالت و پستی ِ زندگی روزمره خلاص میشود. دستیابی به تعالی، باشگاهی است منحصراً مردانه که زنان راهی به آن ندارند. گرچه در ادبیات قدمایی ایران، مواردی نادر از پیشدرآمد آزادی زنان دیده میشود و زنی نسبت به یک مرد اظهار تمایل جسمانی میکند. اما بهرغم این استعاره که انگور دختر تاک است، آنان هرگز پا در حیطه ممنوعه نوشیدن نمی گذارند.
پیروزی درفقدان منابع حقیقی قدرت؟!
”محمدآقازاده” در حاشیه پیروزی ادعایی دلتمردان ایرانی در موضوع هسته ای می نویسد:
آیابدون منبع قدرت می توان در جهان امروز بازیگری کرد. بله یکی از نقش ها را می توان برگزید خود را تبدیل به عاملی کرد که قدرت های بزرگ بر سر آن امتیاز می گیرند و می دهند ولی این بازی روزی به آخر خط می رسد و فاعلش را با انبوه ناکامی ها تنها می گذارد. در جهان امروز حرف دولت هایی را پیرامون عدالت ٬ مناسبات حقوقی و نظام ارزشی می پذیرند که خود در مناسباتش با مردم همین مولفه ها را به تمامی رعایت کنند و اگر چنین نکنند خود را باجهان ناشنوایی روبرو می بینند که به گفته های آنها هیچ توجهی نمی کند و راه خود را می رود. راهی که حتما به سو د این دولتها نخواهد بود.
هرچه ممنوع بشود، مشهور هم می شود
معلوم نیست که ماه منیر رحیمی بهای درخواستی مهرجویی را به شماره حساب اعلام شده از طرف او واریز کرده باشد یا نه. اما او در “مختصر” درباره فیلم چنین داوری می کند:
فیلم سنتوری رو دیدم. بعد از اونهمه که اسمش تو بوق و کرنا شده بود. یک بار دیگه به این نتیجه رسیدم که هرچی تو ایران ممنوع بشه، مشهور هم میشه. انواع و اقسام تفسیرها و شایعهها و روایتها هم برای علت توقیفش ساخته و منتشر میشه.
اما به نظر من، شاید فقط به خاطر چندتا صحنهی آبکی ممنوع شده باشه. مثلا تو یه مهمونی بیمزه، یه لحظه یه دختربچه، یا جایی دیگه دوتا مرد نخواستنی، به شکل لوسی، اونم با سنتور “حرکات ناموزون” انجام میدن! چه قدر همهچیز سخیف شده! البته مهرجویی معمولا تمهای ظریف و دقیق انسانی رو کار میکرد. مخاطب هم داشت. ولی سنتوری به یه موضوع اجتماعی و خیلی هم تکراری پرداخته. نه هیچ جلوهی ویژهای داره، نه هیچ نکته تو عشق و زندگی و نه هیچ عمقی. ببخشید آقای مهرجویی. حیفم از کارهای قبلیتون آمد.
سخنان توسلی وقتی معنادار می شود که…
عباس عبدی در “آینده” موضوع مرگ آیت الله توسلی در جلسه مجمع تشخیص مصلحت را بازگشایی کرده و می نویسد:
منظور بنده از انتقامگیرندگان(از امام خمینی)، نویسنده آن مطلب نیست. زیرا یک جوان تازهکار و چه بسا علاقهمند به امام(ره) که هنوز متوجه تبعات چنین رفتاری نیست، خود نیز قربانی بساط پهن شده از جانب کسانی است که سالهاست که درپی انتقامگیری هستند. مصداق این انتقامگیران از نظر مرحوم توسلی در جریان همان سخنرانی از خلال بحث آن زوج شیاد که مدعی ارتباط با امام زمان بودند و موضع مرحوم امام در این زمینه کاملا مشخص میشود.
این داستان را گرچه در همان زمان هم بسیاری از افراد شنیده بودند، اما تکرار آن در زمان حاضر همراه با حرکاتی که برخی میکنند و سجاده برای امام زمان پهن میکنند یا یک وعده غذا هم کنار سفره برای ایشان میگذارند؛ کاملاً معنادار است!… و اتفاقاً وقتی که به این فراز از جمله امام میرسند که “دنبال این شیادها نروید” و ادامه میدهند که: “برنامه امام (ره) این بود، نمیخواستند مردم را با این حرفها سرگرم کند و حرف امام (ره) این بود…“؛ سپس فوت میکنند.
حاشیه علی طهماسبی بر نظریه تازه دکتر سروش
نظریه تازه دکتر سروش در مورد تجربه وحیانی پیامبر مسلمانان، علی طهماسبی را نیز به اظهارنظر در این مورد واداشته است. مطلب او در وب سایت “آئین پژوهی و فرهنگ” چنین آغاز می شود:
پیام وحی از بیرون و از آسمان به رسولان می رسید؟ یا از راه دیگری که درونی شمرده میشود و عرصهای همچون “ناخودآگاهی” را میماند؟ همچنین اگر این پیام امری درونی شمرده شود، وقایعی که تصویر می کند بیشتر نیاز به تاویل دارد و نه تفسیر. و دیگر اینکه نقش “روح” و “نفس” که بههرحال اموری وجودی و درونی شمرده میشود کدام است؟ طرح این موارد بیشتر برای آن است تا شاید چگونگی رابطه انسان با خدا، و همچنین وقایع دینی فهم پذیرتر شود. در این مقاله کند و کاوی مختصر در چند و چون همین مسئله دارم.
گفتگویی منجر به مرگ!
”خسرو ناقد” در وب سایت شخصی اش متن گفتگوی گارسیا لورکا و یکی از دوستان صمیمی اش را منتشر کرده. ناقد درباره این گفتگو چنین توضیح می دهد:
فدریکو گارسیا لورکا در ۱۰ ژوئن سال ۱۹۳۶میلادی پای صحبت دوستِ کاریکاتوریستِ عاصی و بیپروای خود، “لوئیس باگاریا” مینشیند و این دو، از هنر و شعر میگویند و از ترانههای کولیها و از معنای خوشبختی و درک این جهان و دریافت آن جهان. این گفتوگو نه تنها آخرین، بلکه گیراترین و شاید مهمترین گفتوگویی است که لورکا انجام داد. حتی برخی براین باورند که سخنان لورکا در این گفتوگو، بدخواهان و دشمنان او را بیش از پیش بهخشم آورد و آنان را برآن داشت تا هر چه زودتر صدای شاعر را خاموش کنند؛ چنانکه دو ماه پس از انتشار این گفتوگو، در ۱۸ ماه اوت ۱۹۳۶، لورکا را بهدست جوخهی اعدام سپردند.
همین جوری دیگه!
آخرین پست محمد علی ابطحی در “وب نوشت ها” پست مختصر و مفیدی است:
خبرگزاری ها از قول آقای احمد خاتمی، امام جمعه ی موقت تهران نقل کرده بودند که جبهه ی متحد اصول گرایان خاری در چشم استکبار است. سردار جعفری، فرمانده ی سپاه هم گفته بود باید به اصول گرایان رأی داد که بازتاب های فراوانی در جامعه به وجود آورد. کیهان و ایران و جام جم هم سه روزنامه ای هستند که بودجه ی آن عمومی است؛ آن ها هر روز در حمایت از جبهه ی اصول گرایان برای انتخابات تعریف و تمجید می کنند. جبهه ی اصول گرایان هم عنوان یک گروهی است که در انتخابات فعالند و همه ی افراد آن هم تقریباً تأیید صلاحیت شده اند. انتخابات هم قرار است دولتی نباشد و همه ی گروه ها در یک حد از امکانات دولتی استفاده کنند. همین جوری دیگه!
رجال در قانون اساسی، کار او بود
معصومه ابتکار در “ابتکار سبز” راوی جلسه ای است که منیره گرجی هم در آن حضور داشته است. به همین مناسبت، یادآور یکی از ابتکارات او در هنگام بازنویسی قانون اساسی است:
خانم منیره گرجی را دیروز در مراسم ختم مرحوم آیت الله توسلی در مسجد مدرسه شهید مطهری دیدمش. هم نسلی هایم می دانند که منیره گرجی چه شخصیتی است و چه نقش مهمی را در انقلاب به ویژه درروشنگری و ایجاد تحول میان بانوان و دختران تحصیل کرده داشت. او تنها نماینده زن در مجلس خبرگان قانون اساسی بود که محکم پای لحاظ حقوق زنان در این قانون ایستاد و تا آنجا که می توانست تلاش کرد. استفاده از کلمه رجال به جای کلمه مردان برای واجدین شرایط ریاست جمهوری در قانون اساسی نتیجه یکی از پیگیری های او بود.