دانیل دی لوئیس تنها با داشتن هیجده فیلم درکارنامه خود یکی از افسانه های زنده سینماست . از کمال گرایی او برای رفتن در جلد شخصیت ها بسیار گفته اند و این که نقش های اسکاری بسیاری چون فهرست شیندلر، فیلادلفیا و بیمار انگلیسی را رد کرده است. با این حال دانیل یکی از آن معدود افرادی است که بی تردید برای بازیگری زاده شده اند. چیزی که امسال با دریافت دومین اسکار بر بسیاری از دوستداران سینما مسجل شد…
گفت و گو با دانیل دی لوئیس برنده اسکار بهترین بازیگر
زاده شده برای بازیگر بودن
دانیل مایکل بلیک دی لوئیس درسن پنجاه ویک سالگی و تنها با داشتن هیجده فیلم درکارنامه خود یکی از افسانه های زنده سینماست . از کمال گرایی او برای رفتن در جلد شخصیت ها بسیار گفته اند که برای بازی در آخرین موهیکان شش ماه در جنگل زندگی کرده است و یا برای بازی در سبکی گرانبار هستی[بار هستی] زبان چک را آموخته است و برای ساحره سوزان[بوته آزمایش] نجاری را فراگرفته است. بسیاری او را ایرلندی می دانند، اما در واقع او فرزند یک زوج هنرمند انگلیسی است. مادرش جیل بالکون[دختر سر مایکل بالکان] بازیگر معروف تئاتر انگلستان وپدرش سسیل دی لویس شاعری صاحب نام است و خواهرش تاماسین نیز مستندسازی مشهور است. دانیل با دیدن راننده تاکسی در رفت و در آنجا درس خواند.
همکاری متمد او با جیم شریران و اقامت در دهکده ای در ایرلند، سبب شده تا او را ایرلندی تصورکنند. جایی که در فاصله میان فیلم ها به خراطی می پردازد. علاقه او در به کار گرفتن دست هایش- همان گونه که خود در مصاحبه نیز به آن اشاره می کند- قسمتی از هویت اوست . برای آموختن کفش دوزی به مدت پنج سال از سینما دوری کرد و به ایتالیا رفت، تا این که با دار ودسته های نیویورکی اسکورسیزی دوباره به سینما بازگشت. وقتی از اسکورسیزی پرسید که چرا برای نقش بیل قصاب او را در نظر گرفته است. مارتین به او جواب داد: تو قادری که حتی ذات خشم را درک کنی.
اسکورسیزی تعریف می کند وقتی دی لویس در طول فیلمبرداری سرمای سختی خورده بود، با این استدلال که در قرن نوزدهم آنتی بیوتیک کشف نشده بوده است از خوردن دارو اجتناب می کرده است! و باز تعریف می کند که در اوج بحران کاری؛ وقتی اعصاب همه به شدت بهم ریخته بود تنها او بود که خونسرد باقی مانده بود . چرا که او خود بیل قصاب شده بود !
پل تامس اندرسون که شیفته بازی او در فیلم خون روان خواهد شد است، می گوید : خیلی ها نمی فهمند که او چرا این قدر به خود زحمت می دهد، اما وقتی او را درحال کار کردن ببینید از خودتان خواهید پرسید که چرا دیگران مثل او عمل نمی کنند؟
دی لویس نقش های اسکاری چون فهرست شیندلر، فیلادلفیا و بیمار انگلیسی را رد کرده است و به این موضوع کوچک ترین اهمیتی نمی دهد. جیم شریدان می گوید: او ساخته شده است برای نقش قدیسین وشیاطین .
اگر هنوز از جمله دوست داران دی لویس نیستند، حتماً خون روان خواهد شد را ببینید. چون دانیل یکی از آن معدود افرادی است که بی تردید برای بازیگری زاده شده اند .
آیا پیش از بازی در این فیلم، کارهای پل تامس اندرسون را دوست داشتید؟
ازهمان اولین فیلم هایش کارهای او را دنبال می کردم و هر بار خودم را به فیلم های او نزدیک تر حس می کردم. به خصوص Punch-Drunk Love خیلی روی من اثر گذاشت. پل از علاقه من نسبت به کارهای خودش اطلاع داشت. اما او را اولین بار بعد از دریافت فیلمنامه خون روان خواهد شد- درحالی که سه چهارم آن نوشته شده بود برایم ارسال کرده بود- ملاقات کردم. فیلمنامه نیمه تمام او هم مرا جذب کرد! پل یک مولف حقیقی است و به همان اندازه که در کارگردانی استعداد دارد در نوشتن هم مستعد است، چیزی که بسیار نادر است. با این وجود به زمان احتیاج داشتیم تا همدیگر را بشناسیم .خیلی امکان داشت که به لحاظ هنری کار یکدیگر را بپسندیم، بدون آن که ارتباط انسانی هم بین ما به وجود بیاید. و خوشبختانه هر دو صورت این رابطه عملی شد.
به دلیل مشکل تامین سرمایه می بایست نزدیک به دوسال برای ساخت فیلم صبرکنید . آیا حضور اندک شما در فیلم ها دلایلی تصادفی و مشابه دارد….
اگر پل می توانست برطبق زمان بندی پیش بینی شده فیلمبرداری را شروع کند، من این وقفه طولانی بین داستان منظوم جک و رز( به کارگردانی همسرش ربکا میلر) و خون روان خواهد شد را نداشتم. اما با آگاهی به این که هیچ پیشنهاد دیگری را قبول نخواهم کرد، صبرکردم. این امر از روی سخاوت مندی نبود، بلکه خیلی ساده تحت تاثیر این احساس آشنا و اجتناب پذیر بودم که آیا قادر به این کار هستم یا خیر؟ آیا حقیقتاً می توانم در جان بخشیدن به این قصه کمکی بکنم؟
شما همیشه این احساس را داشتید؟
این یک نشانه است. من برای منصرف کردن افراد همه کار می کنم، برای آن که به آنها بگویم من فرد مناسب برای نقش نیستم. تا آنجایی که دیگر حق انتخاب نداشته باشم. سپس مانند اغلب کمال گرایان این احساس را دارم که از هیچ شروع می کنم وهم این طور با نا امنی ها. در طول کارنامه ام برایم پیش آمده و به من ثابت شده که وقتی فکر می کردم بازیگر کاملی نیستم حق با من بوده است. نمونه آن سبکی گرانبار هستی[بار هستی] است که از دید من عمق لازم برای ایفای نقش را بدست نیاوردم . در مورد خون روان خواهد شد قضیه برایم محرز بود که دیگر راه برگشت ندارم. در ضمن وقتی پل به من اعلام کرد که فیلم برداری عقب افتاده است، احساس باخت شدیدی داشتم. دیگر قسمتی از این داستان شده بودم .
به صورتی پیش بینی نشده دو سال وقت برای تعمق در شخصیت داشتید . چگونه خودتان را آماده ساختید؟
من نه چیزی در مورد استخراج نفت- که در آغاز بسیار بدوی بود- می دانستم وذنه چیزی در مورد زندگی جویندگان طلا و نقره در آغاز قرن گذشته در آمریکا. جذاب ترین موضوع در مورد آنها این است که تقریباً مثل حیوانات زندگی می کردند. طبیعت این نوع زندگی از آنها اشخاصی منزوی، مردم گریز، خشن و به شدت بد گمان می ساخت مانند شخصیت من دانیل پلین ویو . پل کتاب نفت! اپتن سینکلر را به من داد تا بخوانم. کتابی که او از 150 صفحه اول آن برای نوشتن فیلمنامه خون روان خواهد شد الهام گرفته است. این کتاب هم به نوبه خود از زندگی اولین غول های کالیفرینایی نفت الهام گرفته و همین کتاب به من راه ورود به عالم جویندگان و جست و جو در اسناد متعلق به آن دوره را نشان داد.
اندرسون گفته است که یکی از فیلم های مورد علاقه اش- گنج های سی یرا مادره – را برای شما نمایش داده است…
بله این فیلم شاید مهم ترین منبع الهام او باشد. اما با وجود تمام احترامم نسبت به همفری بوگارت و لذت دیدن والترهیوستن- یکی از بهترین بازیگران جهان در این اثر- دوست ندارم قبل از شروع به کار فیلم های دیگران را نگاه کنم. می ترسم تحت تاثیر ایده های دیگران قرار بگیرم. درحالی که شخصیت نوشته شده توسط پل تامس حتی اگر ترکیبی ازچنده چهره بزرگ عالم نفت است و وجود خارجی نداشته؛ و باید همه چیز همان طوری ساخته می شد که جویندگان برای شکل دادن به سرنوشت شان انجام دادند. یعنی همه چیز را رها کردند تا به ثروت دست بیابند .
صدای شما در فیلم بسیار تاثیر گذار است . این جنس صدای بم را در زمان مابین برداشت ها حفظ می کردید؟
بله، بله کاملاً…
می گویند که شما از صدای جان هیوستن برداشت کرده اید؟
خلق یک شخصیت؛ یک بازی است که شما با خودتان و دیگران انجام می دهید. شما باید این تصور را ایجاد کنید که زندگی دیگری در درون شما جان می گیرد. این به نظر بسیار با طمطراق می آید. اما خلق این تصورمرحله ای مهم در شیوه من برای یافتن شخصیت است و این از خلق صدایی متفاوت با صدای خودم شروع می شود. برای خون روان خواهد شد از گوش کردن به نادر صداهای ضبط شده جویندگان در دهه 20 و 30 شروع کردم … که هیچ کمکی به من نکردند!( خنده ) نمی توانم انکار کنم که برای یک لحظه به خود نگفتم که می توانم از لحن صدای بم و دورگه جان هیوستن همان گونه که درمحله چینی ها می شنویم، استفاده کنم . اما این مسئله خود آگاه نبود وتبدیل به یکی از منابع الهام من نشد. من چند ماه به تنهائی با خودم به صدای بلند حرف می زدم. کمی مانند دانیل پلین ویو که به تدریج بلند و بلند تر فریاد می کشد و صدای خودم را ضبط می کردم و کاست را به پل می دادم تا نظرش را بگوید.
شما این کار را برای همه فیلم های تان می کنید ؟
من هرگز هیچ چیزی از یک نقش را برای نقش دیگر استفاده نمی کنم. حتی بعضی اوقات دوباره از یک ابراز استفاده نمی کنم. با خودم حرف زدن به مدت ساعت ها روی یک دیکتافون با آگاهی از این که این یک تمرین تکنیکی است و به خوبی به من اجازه می دهد صدای دیگری را در سرم پیدا کنم این کاست ها را دور نریخته ام اما شک دارم به نظرتان جالب بیاید! (خنده )
آیا در نوشتن فیلمنامه نهایی همکاری داشتید؟
مواجهه نهایی پلین ویو با پسرش که تبدیل به فردی بزرگ سال شده است، بحث های متعددی را می طلبید. راسل هاروارد در تگزاس جایی که مشغول فیلمبرداری بودیم، برای بازی در این نقش- که دوران کودکی آن توسط دیلن فریزر ایفاء شده- استخدام شد. او هیچ ارتباطی با سینما نداشت. یک موجود معرکه و دوست داشتنی و یک کابوی به شیوه قدیم. مبهوت سادگی و صداقت این پسر جوان که خیلی زودتر از سنش مسئولیت به عهده گرفته و دست های بسیار بزرگش شدم ! سراین فیلم، با طبیعت واقعی بشر مواجه بودم و با بازیگران متعدد غیر حرفه ای که بسیار تحرک بخش است. پل دانو که نقش دشمن من کشیش الی را ایفا می کند که قبلا با او سر بین داستان منظوم جک و رز کارکرده ام، یک بازیگر جوان قدرتمند مثل لئوناردو دی کاپریو در فیلم دارودسته های نیویورکی است. او خیلی زود در برابر من مثل یک موجود انسانی با هویت قد علم کرد. او درآخرین لحظه با جانشین شدن به جای یک بازیگر دیگر سر فیلمبردای رسید، ولی از همان موقع در جلد شخصیت خودش بود .
پانزده دقیقه آغازین فیلم در معدن حتما خیلی دشوار بوده است؟
ما شانس آن را داشتیم که صحنه های فیلم را به همان ترتیب زمانی وا کثرشان را در مرتع مارتا، جایی که فیلم غول فیلم برداری شده است، بگیریم. تنها کافی بود که به سر دکورهای جک فیسک برویم تا در یک قرن پیش زندگی کنیم . اولین صحنه ها بدون حتی یک دیالوگ است. زمان فیلم مطابق زمان واقعی است. همیشه به کار بردن دست هایم را دوست داشته ام، ساختن، کارکردن با مواد طبیعی . این کار بدنی که عبارت بود از حفر یک سوراخ خیلی برایم جذاب بود. روز دوم فیلم برداری یک دنده ام شکست و آخر هفته متوجه آن شدم چیزی که مرا بیشتر به شخصیت نزدیک می کرد!؟( خنده )
پس سقوطی که در فیلم می بینیم واقعی است؟
بله، در سومین برداشت من از نردبان پرت شدم . صدای ضربه حاصل از برخورد با صخره که می شنوید، حقیقی است و ما هنوز دو روز برای صحنه های کشیدن طناب ها و بالا رفتن کار داشتیم …. نشانه بدی بود اما توانستیم به کار ادامه بدهم و دیگر هیج حادثه مهمی پیش نیامد. علیرغم خطر آتش سوزی واحتمال چسبندگی و خفگی و مارها ی زنگی!( خنده )
این دومین بار است که نقش یک دیو سیرت را بازی می کنید اما چنان بعدی به شخصیت می بخشید که معذورات او را منطقی به نظر می رسد.
( ازخنده منفجر می شود ) مایه دلگرمی است! هم نام بودن با شخصیت کمی عجیب است. به زمان احتیاج داشتم که این دو را با هم قاطی نکنم … اگر خودم را به هیبت دانیل پلن ویو در آوردم به دلیل حرص و شوری است که زندگی اش را هدایت می کند. از سراقبال وضعیت من این گونه نیست. یک حالت موقتی است، از آن دسته شورهایی که مرا موقعی که قرار است کاری را شروع کنم، فرا می گیرد . شور او را درک می کنم و این که چگونه همه چیز را می بلعد . وقتی فیلمی را کار می کنم تمام مسئولیت هایم را رها می کنم، کمی مانند سربازها که زندگی پیشین شان را رها می کنند. بخت آن را داشته ام که صاحب خانواده ای شده ام که مرا خیلی درک می کنند!
از طرف دیگر یک نقطه اشتراک بین حفر چاه در زمین و پیشه بازیگری و یا هرکار خلاقانه دیگر وجود دارد. در مقام بازیگر همیشه احساس کورمال راه رفتن در تاریکی را داشته ام. در جستجوی یک رگه غنی با همان ناکامی ها و خوشیها و اغلب بی تناسب با واقعیت این نوع جستجوها.
مشتاقانه تر از قبل در مورد شیوه تان برای دست یافتن به شخصیت حرف می زنید …
اغلب می گویند که خودم را به شلاق می گیرم تا درجلد دیگری بروم ….. در واقع خیلی ساده برای تمرکز احتیاج به سکوت دارم . پیدا کردن گوشه دنج سرصحنه مهم است . برای من تبدیل به انسان دیگری شدن همیشه در با لذتی ناب همراه بوده است … تقصیر من است اگر هر چیزی در مورد شیوه کار من می گویند چرا که هرگز در مورد آن حرف نمی زنم . اما این تعمد به خاطر مرموز جلوه دادن خودم نیست . فقط فکر می کنم هر بازیگر در هر سبکی که پرورده شده باشد، شیوه خاص خودش را برای نزدیکی به شخصیت و ریتمی متفاوت برای کارش دارد. و این مراحل آن قدر شخصی و مبهم هستند که شاید به سختی بشود آن را شرح داد….
این اواخر فیلم هایی بوده است که دوست داشتید در آن ها بازی کنید؟
وقتی مشغول بازی نیستم همه فیلم ها را می بینم. اما هرگز به فیلمی نگاه نکردم با این فکر که دوست می داشتم که درآن بازی می کرده ام. متاسفانه سینمای دهکده ای که در ان زندگی می کنم( در ویکلوهیلز درجنوب دوبلین ) همین اواخر بسته شد و شهر از ما دور است. به لطف دی وی دی جبران می کنیم اما همین که بتوانم به سالن سینما می روم. این اواخر من وهمسرم از بازی ماریون کوتیار در ادیت پیاف مبهوت شدیم. این را به خاطر این که شما یک مجله فرانسوی هستید نمی گویم ( خنده ).
آیا حتی وقتی بازی نمی کنید، خودتان را بازیگر حس می کنید؟
آیا وقتی بازی می کنیم بازیگر هستیم؟ یا وقتی بازی نمی کنیم؟ مطمئن نیستم . من خیلی راحت تر در زندگی حل می شوم . من بین این دو دوره تمایزی قائل نیستم، این دو زندگی لازم و جدایی ناپذیر هستند و از همدیگر تغذیه می کنند. و چون هرگز نخواستم از زندگی خارج از فیلم هایم حرف بزنم موجب برداشت های آن چنانی شده است . تا زمانی که دهانم را بسته نگاه دارم . یک رمز و راز حیاتی را محفوظ نگاه داشته ام.
منبع: ماهنامه استودیو، شماره فوریه 2008