زندگی نباتی آیت الله مهدوی کنی عاقبت پس از چهار پنج ماه بستری بودن در بیمارستان روز سه شنبه به پایان رسید تا آه سرد از نهاد آن هایی برآید که ماه ها دل به نفس گرم برآمده از سینه ی وی به عنوان نشانه ای از حیات جسمی، دل خوش کرده بودند تا شاید حیات سیاسی خود را چند روزی بیشتر تثبیت بخشند.
اکنون در فقدان مرحوم مهدوی کنی، محلل پیشین معضل ریاست مجلس خبرگان، آنان باز در پی یافتن محلل جدیدی خواهند بود که درعمل تا اسفند ماه ۹۳ بر این مسند نشسته است تا ستیز سخت “سه غایب” جامعه ی روحانیت مبارز با “سه غالب” این حزب مذهبی - سیاسی با شناسنامه در حوزه ی علمیه، اما بدون پرونده ی رسمی در وزارت کشور، شکل و جلوه ی دیگری بیابد.
این آیت الله پرسابقه که پس از انقلاب اسلامی در بسیاری از مناصب حکومتی پرچمدار حضور و ورود روحانیت در ارکان قدرت ایران بود، اگرچه فرصت نیافت تا پیش از ترک زندگی فانی از مردم ستمدیده و رهبران جنبش سبز حلالیت بطلبد و بعد از دیار فانی به دیار باقی بشتابد، اما در سال های اخیر امکان یافت تا میداندار اختفای جدال سیاسی پنهان دو دوست دیرین خود در صحنه ی اجتماع شود، تا انتخابات خرداد ۸۸ ضایعات بیشتری در بالاترین سطح نداشته باشد!
شاید به دلیل همین رفاقت بود که او در سال ۸۹ در شرایطی که حال و احوال مناسبی هم نداشت و روی صندلی چرخدار زندگی کاری و سیاسی خود را پیش می برد، ریاست اسمی مجلس خبرگان را پذیرفت تا ریاست عملی هاشمی رفسنجانی بر این نهاد مذهبی- سیاسی بیش از پیش خدشه دار نشود و دشمنان قدیمی دوست دیرینه اش اش را به دلیل طرفداری از رهبران جنبش سبز و پایداری بر روی مواضع روشن خود بیش از پیش کنار نگذارند.
با گذشت زمان هرچه شکست های سیاسی و جناحی این روحانی فقید پررنگ شد تا فقدان او در جناح راست روز به روز کم رنگ تر شود، اما رفسنجانی هر روز به نقش خود در صحنه ی سیاسی کشور رنگ و جلای بیشتری بخشید تا جایی که در کنار سید محمد خاتمی رهبر اصلاحات توانست با حمایت از حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، پیروزی بزرگی را بر رقبای دیرینه اش ثبت کند و دایره ی نفوذ خود را تا درون دولت اعتدال گسترش دهد وآماده تر از همیشه به انتظار برگزاری دو انتخابات پیش رو، به ویژه انتخابات مجلس خبرگان بنشیند که با فوت رسمی آیت الله مهدوی کنی اهمیت آن بیش از پیش شده است.
اما تا آن روز، حدود یک سال و نیم دیگر، هاشمی برای رسیدن به این هدف مهم و در دست گرفتن مهار مجلس خبرگان که به احتمال قریب به یقین، تعیین رهبر آینده نیز در دل آن نقش خواهد بست، باید بتواند تکلیف خود را با تشکیلات سیاسی ـ- مذهبی جامعه ی روحانیت مبارز روشن کند؛ نهادی که حضور و ایفای نقش او بسترساز بازگشت دو یار و متحد دیرینه اش نیز خواهد بود؛ ناطق نوری و حسن روحانی.
فقدان این “سه غایب” بوده که فرصت را در اختیار “سه غالب” نهاده است تا محمد یزدی، مصباح یزدی و احمد جنتی با وجود اختلاف نظرها و تفاوت دیدگاه ها و سلیقه های سیاسی به نیابت از آیت الله خامنه ای، از دل این نهاد مذهبی، جریان اقتدارگرا را سامان داده و سکان هدایت کشتی سیاست ایران را در دست بگیرند!
چهار ماه پیش در نبود مهدوی کنی، آیت الله هاشمی شاهرودی باز نقش محلل را ایفا کرد تا در جایگاه نایب رئیس مجلس خبرگان جنگ قدرت حاکم بر آن نمود بیرونی چندانی پیدا نکند، اما در فقدان رهبر معنوی محافظه کاران، در صحنه ی عمل این “سه غایب” مجمع روحانیت مبارز بوده اند که توانسته اند دست بالاتر را در برابر “سه غالب” داشته باشند.
این وضعیتی است که چندان به مذاق نایب رئیس مجلس خبرگان، محمد یزدی رئیس تندرو اقتدارگرایان خوش نیامده و احمد جنتی را نیز که در مواردی خاص داعیه ی ریاست این نهاد را داشته، دل گیر هم کرده است. در این میان عصبانیت مصباح یزدی هم جای خود دارد که هر روز تنور قدرت ولایت مطلقه فقیه را داغ تر می کند و هر شب خواب نشستن بر کرسی رهبری مسلمانان جهان را می بیند!
هرچه باشد این سه بر این نکته خوب واقفند که هاشمی شاهرودی روابط نزدیکتر و بهتری با هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و ناطق نوری دارد و هیچگاه حاضر نشده است چون روحانیون تمامیت خواه شمشیر را از رو علیه “مجمع روحانیون مبارز” و حتی رهبر اصلاحات، سید محمد خاتمی ببندد-؛البته به جز موارد استثنا که آیت الله خامنه ای خود حضوری آشکار داشته و به اصطلاح از حکم حکومتی رهبری برای پیشبرد امور استفاده کرده است.
البته وضعیت موجود در فقدان مهدوی کنی موقعیتی موقت است و اگر تدبیر لازم از جانب “سه غایب” به خرج داده نشود و در چند ماهه ی منتهی به اسفند ۹۳ که نشست سالانه ی مجلس خبرگان برگزار خواهد شد و پس از یک سال به انتخابات این نهاد منتهی خواهیم رسید، آن ها دست به کار سیاسی- تشکیلاتی مهمی نزنند، “سه غالب” میدان دست به دوپینگ دوباره خواهند زد و تلاش خواهند کرد که با کمک هسته ی سخت قدرت، رقبای مذهبی خویش را پس بزنند و برخی مواضع سیاسی از دست داده درون حاکمیت را به دست آورند.
به این دلیل است که این سه نباید در ماه های سرنوشت ساز آینده دست روی دست بگذارند و با این تصور که جریان اقتدارگرا در موضع ضعف قرار دارد و درگیر اختلاف های ریشه ای لاینحل است و حال از وجود وحدت بخش مهدوی کنی در جایگاه یک منجی نیز بی بهره مانده، رقیب را خوار بشمارند.
“سه غایب” شاهد موفقیت را آن گاه می توانند در آغوش بگیرند که دفاع را از درون زمین حریف آغاز کنند و با خیمه زدن در دل خانه ی “سه غایب” در همان دقایق اولیه ی بازی گل های سرنوشت ساز را بزنند و این کار ممکن نیست مگر اینکه در گام اول، بازسازی تشکیلات جامعه ی روحانیت مبارز هدف قرار گرفته شود و اعضای صاحب نفوذ “غایب”، اعضای تحمیلی “غالب” را کنار بزنند؛ اقدام مهمی که با تحولات سیاسی -ـ اجتماعی اخیر کشور، چندان هم مشکل به نظر نمی رسد و هدفی که چندان دور از دسترس نیست.