عبور از سانسور دولتی
شدت گرفتن سانسور کتاب و اقلام هنری ، بسیاری از دستاندرکاران این حوزه را به چارهجویی وا داشته است. هر بار با انتشار خبری دربارهی حذف بخشهایی از یک کتاب، نظرهای مختلفی پیرامون چگونگی عبور از سانسور دولتی ابراز میشود. حسین سناپور، نویسنده، آرمان امیری و وبلاگ ایمایان، در مطالب مختلفی به بحث درباره امکان انتشار کتابها و تولیدات هنری در فضای مجازی و بدون کسب مجوزهای لازم پرداختهاند. دیدگاههای مختلف این افراد درباره انتشار آثار، راههایی که برای رسیدن کارهای هنری به دست مخاطب وجود دارد، حسن و زیان این کار و… بحثی جذاب را ایجاد کرده است.
در چاپ دوم این هفته یادداشت وبلاگ های “ایمایان” و “مجمع دیوانگان” را پیرامون این بحث می خوانید و روایت “هادی معصوم دوست” را از غیر قابل چاپ اعلام شدن کتاب اش.
پیکار هنر با توتالیتاریسم به شیوه “فردین نظری”
آرمان امیری
(این یادداشت تقدیم میشود به “رفیق انوش” که روی دستاش حک کرده بود: “محسن روحالامینی حق داشت که شهید شود”)
سالهای سال پیش بود که “شاملو” برایمان سرود و “داریوش” برایمان خواند “دهانت را میبویند، مبادا گفته باشی دوستت دارم”. با این حال، برای نسل من سالها زمان لازم بود تا به عمق این کلام پی ببریم و آن را در زندگی روزمره خود تجربه کنیم. اگر کسی از من بخواهد توتالیتاریسم را در یک جمله برایش خلاصه کنم همین را میگویم: “دهانت را میبویند”!
مسئله سانسور نیست. سانسور، مرام مشترک تمامی نظامهای استبدادی، دیکتاتوری و یا به هر ترتیب، “غیردموکراتیک” جهان است. اما شیوه نظام توتالیتر امری متفاوت از سانسور نظامهای دیکتاتوری است. در حاکمیت توتالیتر، هدف سانسور این نیست که مطالبی بر خلاف میل و یا صلاح دستگاه حاکم منتشر نشود؛ بلکه توتالیتاریسم یک گام هم به پیشتر میگذارد: هدف آن است که ریشه و اساس چنین اندیشههایی در اعماق ذهن افراد بسوزد و بخشکد. نتیجه آنکه اینجا شما صرفا به دلیل انتشار مطالب “غیرمجاز” محاکمه و محکوم نمیشوید. (اساسا وقتی هرگونه نشری باید از فیلتر دستگاه ممیزی بگذرد شما توانایی انتشار مطلب غیرمجاز ندارید) بلکه اینجا شما به دلیل درخواست بررسی یک مطلب نامطلوب از جانب دستگاه ممیزی است که محکوم میشوید! به نمونه تعطیلی “نشر چشمه” مراجعه کنید؟ اتهام چه بود؟ درخواست مجوز برای کتابی که دستگاه ممیزی آن را نپسندیده بود. آیا نشر چشمه به صورت خودسر این کتاب بیمجوز را چاپ کرده بود؟ خیر. آیا نشر چشمه اساسا در طول فعالیت خود کتابی را بدون عبور از دریچه فیلترینگ سانسورچیها و دریافت مجوز از وزارت ارشاد منتشر کرده بود؟ خیر. پس مشکل چه بود؟ مسئله این بود که اصلا چرا به مخیله مسوولین این نشر خطور کرده بود که چنین کتابهایی را برای دریافت مجوز ارسال کنند؟!
اگر هنوز میخواهید این مسایل را در یک جمله خلاصه میگویم: “توتالیتاریسم یعنی اینکه رهبر یک نظام هشدار بدهد که نه تنها باید مراقب “گفتن”های خود باشید، بلکه باید مراقب “نگفتن”های خود هم باشید”. (اینجا http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=7435) و این یعنی دهانت را میبویند!
در مورد راهکارهای مبارزه با فضای انسداد و سرکوب موجود صحبت زیاد شده است، اما من گمان میکنم نمایش نمونههای عملی و موجود لطف و تاثیر متفاوتی دارد. “فردین نظری” شاعر و نویسندهای است که از سالها پیش حساب کار خود را از دستگاه عریض و طویل سانسور و مجوزهای “ارشاد” جدا کرده است. او در صفحه نخست کتابهایش مینویسد: “م ن س ا ن س و ر د و س ت ن د ا ش ت” و همین یعنی جناب نظری از اساس وارد زمین بازی دستگاه سانسور نمیشود.
شاید اگر فرصت دیگری بود، شایستهتر بود که من یادداشتی را به نقد و معرفی آثار جناب نظری اختصاص میدادم. اما امروز که بیش از هر زمان دیگری ما اسیر فشار سنگین دستگاه توتالیتر شدهایم، به نظرم شیوهای که فردین نظری برای نشر آثارش در پیش گرفته است میتواند به عنوان یک الگو برای مقابله با سیستم ممیزی معرفی شود. نظری کتابهایش را خودش “آمادهسازی و حروفچینی” میکند، به صورت غیررسمی به چاپ میرساند و گوشه و کنار خیابان به فروش میرساند. در مورد میزان فروش هم میتوان گفت فقط در یک نمونه (کتاب “پلاک23”) در ابتدای کتاب آمده است: “ چاپ اولبهار ۱۳۸۸– چاپهای دوم و سوم تابستان ۸۸. تعداد در هر نوبت چاپ ۵۰۰ نسخه “. بدین ترتیب، این کتاب با فروش نزدیک به ۱۵۰۰ نسخه تنها طی سه ماه، میتواند یکی از پرفروشهای بازار نشر ایران به حساب آید و انبوهی از همتایان خود را که به صورت رسمی و در شمارگان ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نسخه منتشر میشوند و هیچگاه به چاپهای بعدی نمیرسند پشت سر بگذارد.
اگر بخواهیم به انبوه کتابهایی که دستفروشهای خیابان انقلاب میفروشند و اتفاقا از ماندگارترین آثار تاریخ ادبیات کشور ما هستند (بوف کور، همسایهها، سنگ صبور…) در خواهیم یافت حتی پیش از این هم بخش غیررسمی، نقش پررنگی در بازار نشر هنری ما ایفا کرده است. طی این دو سال گذشته و در دورههایی که مهندس موسوی هم کتابهایی را برای مطالعه پیشنهاد کرد باز هم شاهد بودیم که بخش غیررسمی بازار نشر تا چه حد توانست نیازهای عمومی را تامین کند. اما حرف اصلی من، تلاش برای اثبات اقتصادی بودن چنین شیوهای از نشر آثار ادبی نیست. مسئله اصلی، تاثیراتی است که فراگیر شدن این شیوه در روحیات جامعه و حتی در تعمیق کیفی آثار هنری ما بر جای خواهد گذاشت. در یک کلام: عادت کردن به زیر پا گذاشتن خط قرمزهای دستگاه توتالیتر، عمیقترین، موثرترین و البته کمهزینهترین شیوه مبارزه مدنی است که ارکان این دستگاه اختناق را به لرزه در خواهد آورد.
فصل نخست رمان “پلاک ۲۳” در یک سطر خلاصه میشود:
“برادر من احمد در اصل پسر من است. این ماجرا برمیگردد به تابستان بیست و نه سال پیش…”
تردید نکنید در بازار رسمی کتابی با چنین آغازی نخواهید یافت. آنجا دهان شما را خواهند بویید.
پینوشت:
گمان میکنم نیازی به توضیح نیست که بخش موسیقی ما سالها است که مسیر اصلی خود را از طریق همین مجاری “غیررسمی” طی کرده و به این مرحله رسیده است تا عنوان “موسیقی زیرزمینی” را به خود اختصاص دهد. اما در بخش ادبیات ما بجز چند نمونه استثنا که برخی آثار به صورت فایلهای پی.دی.اف در فضای مجازی منتشر شدند هنوز آثار قابل توجه جدیدی نداریم که به بخش غیررسمی وارد شده باشند. هرچه هست، همان آثار کلاسیک است که مجوز آنها باطل شده.
منبع: سایت مجمع دیوانگان