دیگر هیچ‌چیز قبیح نیست

امیر پوریا
امیر پوریا

به‌طور معمول وقتی کسی با یک شیوه زیستی، روش زندگی کسی دیگر را با تفاوت‌های همه‌جانبه می‌بیند، بر حسب سطح و نگرش انسانی و فرهنگی خویش، یکی از این دو واکنش کلی را دارد: یا جهان را تنها از منظر خود می‌بیند و بر اساس شیوه زیستی خود، همه گوشه و کنارهای زندگی آن دیگری را قضاوت می‌کند، یا متانت پیشه می‌کند و احتمال می‌دهد که “معیار”های زندگی آن فرد با عادات شخصی او تفاوت داشته باشد؛ که به رفتارها یا تصمیم‌های دیگری انجامیده است. به عنوان مثال، وقتی یک فرانسوی عادت ما مردان ایرانی را در روبوسی کردن با یکدیگر می‌بیند، می‌تواند با قضاوت مطلق براساس جهان شخصی عادات خود به این نتیجه برسد که خدای ناکرده همه ما گرایش ناصوابی به هم داریم؛ یا به خود بگوید که حتما معیارهای مناسبات اجتماعی مردان در جامعه ما با آنچه او می‌شناسد و زندگی کرده، متفاوت است؛ و بی‌قضاوت، بگذرد. متقابلا وقتی ما می‌بینیم که مردی فرانسوی با خانمی دست می‌دهد، اگر براساس باورهای عرفی و شرعی خود او را قضاوت کنیم و نسبت‌هایی به طرفین این مصافحه بدهیم، در همان دسته اول دو گروه مورد اشاره‌ام قرار گرفته‌ایم و اگر بگذاریم و بگذریم و این رفتار را به معیارهای آن زندگی مربوط بدانیم، از استحکام باورهای خودمان یا آنچه عرف جامعه و زمانه‌مان است، نه عقب‌نشینی کرده‌ایم و نه خروج و عدول.

واژه‌یی که فرج‌الله سلحشور در توصیف زندگی فردی آنجلینا جولی بازیگر امریکایی به کار برده، می‌تواند از همین دید مورد بحث قرار گیرد. برای انتساب این تعبیر به او که همسر شناخته شده مردی شناخته شده است و زندگی‌اش روز به روز و ساعت به ساعت در معرض دید رسانه‌ها و اخبار و آمار است، چه سندیتی جز همان تفاوت معیارهای زیستی و اعتقادی وجود دارد؟ وقتی پوشش و ظاهر کسی در کشوری دیگر و برآمده از دل فرهنگ و زیست و دین و دنیایی دیگر، با عادات ما همخوان نیست، می‌توانیم او را براحتی با چنین صفاتی وصف کنیم؟ با این میزان قطعیت؟ و اگر خواستیم این اطمینان قطعی را با جایگاهی فرابشری که برای خود قایل می‌شویم، از آن فرد فرسنگ‌ها دور به هموطنان همکار دور و برمان هم تعمیم دهیم، چه می‌شود؟ وقتی واژه‌ها چنان راحت به عمومیت یک مجموعه نسبت داده شوند، وقتی کلماتی که هرگز و در هیچ دوره تاریخی، قابل استفاده در رسانه‌های عمومی تلقی نمی‌شدند، به سادگی یک سرفه از دهان خارج شوند و به صدها سینماگر زن متاهل، متعهد و دارای حقوق طبیعی فردی و انسانی – از جمله حق شکایت رسمی بابت اهانت و افترا - نثار شوند، دیگر چیزی به نام حد و حدود باقی می‌ماند؟ وقتی اظهارنظر درباره احتمال کاملا بعید بازی همسر آقای براد پیت در فیلمی ایرانی، برای کارگردانی که سال‌ها پیش دلیل بازی خود در نقش ایوب پیامبر را در جلسه مطبوعاتی جشنواره فجر “چهره پیغمبرگونه‌ام” توصیف کرده بود، به دستاویزی برای توهین و ناسزای همگانی به تمامی بانوان فعال در سینمای خودمان بدل می‌شود، آیا نمی‌توان مطمئن بود که واقعا آخرالزمان شده؟!

منبع: اعتماد، 25 مهر