محمدحسین صفار هرندی با اشاره به وضعیت بحرانی آمریکا گفت: آمریکا در ابتدای راه بحران قرار دارد و نسل سومیها و جوانترهای ما افول قطعی امپراطوری آمریکا را خواهند دید.
به گزارش فارس، محمدحسین صفار هرندی سه شنبه شب در هفتمین یادواره 40 تن از شهدای پایگاه مقاومت جان نثاران اسلام مسجد قائم بالا با بیان اینکه موج نفرت از آمریکا آنقدر بالا گرفته که به درون آمریکا رسیده است، اظهار داشت: نشریه “اشپیگل” یک نشریه اروپایی صهونیستی است، در یکی از شمارههای آن از وضعیت آدمهایی نوشت که حتی با ماشینهای گرانقیمت به مراکز خیریه میروند تا غذا تهیه کنند، آمریکا همه هستی خود را از دست داده و در سراشیبی سقوط افتاده است.
وی تصریح کرد: وضعیت آمریکا بحرانی است و حال یک عده آدم عقب افتاده سعی میکنند عصا زیر بغل این مفلوک بگذارند، آمریکا تازه در ابتدای راه بحران قرار دارد و نسل سومیها و جوانترهای ما افول قطعی امپراطوری آمریکا را خواهند دید و هیچ بعید نیست این کشور به یک کشور جهان سومی تبدیل شود.(1)
گوینده این سخنان کسی است که فقط چند روز مانده به پایان دولت نهم، به خاطر مخالفت بسیار کوچکی با آقای احمدی نژاد، به شکل توهین آمیزی از کابینه اخراج شد تا به خاطر همان چند روز، لقب وزیر اخراجی در کارنامه اش ثبت شود. وی اکنون نوید افول و فروپاشی کشوری را می دهد که استاد دانشگاهش با همه مزایا و امکاناتی که از دولت آمریکا می گیرد، مشاور رییس جمهور کشور ایران می شود و در ستونهای تندرو ترین نشریه ضد آمریکایی در ایران، فساد و فریب و انحطاط آمریکا را به تصویر می کشد. حمید مولانا را می گویم. کم نیستند کسانی که حتی یک روز حاضر به زندگی در زادگاه خود نیستند و دیدن فقر و عقب ماندگی هموطنانشان آنها را دچار تهوع می کند و در همان حال غرق در امکانات و دستاوردهای غرب، ندای بازگشت به خویشتن سر می دهند.
اما فروپاشی و یا سقوط آمریکا به جهان سوم چه دردی را از ما دوا می کند که اینچنین مشتاق آنیم؟ لابد چین و روسیه و هند را لایق این منصب می دانیم. آقایان خود بهتر از هر کسی می دانند که حکومتهای آزاد و لیبرال به مراتب سازگاری بیشتری با خداباوری و مذهب داشته و دارند و خطر واقعی زمانی است که حکومتهایی همچون حکومت فعلی چین، به بلوک های قدرتمند و تعیین کننده در سطح بین الملل تبدیل شوند. چنین حکومتی صدها نفر از مسلمانان اویغور را در چند روز قتل عام کرد و ما با همه مدعیاتی که داریم، از یک اعتراض کوچک هم امتناع کردیم.
از این گذشته، دلایل ما برای اینگونه اظهارنظرها مبتنی بر کدام آمار و ارقام ها ست و غیر از تلاش برای ارضاء حس غرب ستیزی خود، چه مدرک و استنادی در اعلام سقوط تمدن غرب داریم ؟ کشوری که خود در گرداب مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دست و پا می زند و گامبیا و هند و نیجریه هم برایش شاخ و شانه می کشند، قطعا مسائل مهمتری در آن وجود دارد که موضوع بحث و سخنرانی های مسئولین آن باشد. لیبرال دموکراسی با انعطاف و سازگاری عجیب خود، تکان ها و بحرانهای شدید را پشت سر می گذارد و بعد از هر بحران، قدرتمند تر از قبل در عرصه اقتصاد و سیاست و… ظاهر می شود. برادران مذهبی با مغزهایی سرشار از رسوبات چپ هیچگاه حاضر نشدند تفاوت رژیم ایدئولوژیک و متصلب کمونیستی با بحرانهای ذاتی اش را با نظامهای لیبرال درک کنند و منتظرند تا بار دیگر شاهد آن اتفاق تاریخی باشند. البته این مسئله یعنی ایجاد توهم کاذب در میان توده ها اعلام فروپاشی قریب الوقوع آمریکا و غرب، مختص کشور خاصی نیست. این روزها مقوله “به بن بست رسیدن”، “سقوط” و “پاسخگو نبودن” لیبرال دموکراسی به نیازهای انسان و یا رویگردانی جوانان در کشورهای غربی از آن، به کرات از سوی برخی سیاستمداران و روشنفکران در مناطق مختلفی از جهان شنیده می شود. این سخنان هیچ گاه بر پایه نظری روشنی استوار نبوده و اصولا چیزی فراتر از شعارهای ایدئولوژیک در حکومتهای توتالیتر نمیتواند باشد.
شاید بسیاری از افراد پدیداری حکومتهای چپ در آمریکای لاتین، ناخشنودی تودههای مردم در خاورمیانه از سیاستهای آمریکا و به قدرت رسیدن یک گروه بنیادگرا به نام حماس از راه انتخابات، و نیز گسترش جنایت و آدمکشی از سوی القاعده در منطقه را نشانههای افول هژمونیک لیبرال دموکراسی در جهان دانسته و از این حرکتهای پراکنده و بی اهمیت که عموما در آنها یا کمونیستهای ورشکسته و یا تروریست ها و بنیادگرایان مذهبی به قدرت میرسند، با نام گسترش مقاومتهای مردمی در برابر سلطه آمریکا و… نام می برند. بدون تردید این افراد فراموش کرده اند که روزگاری نه چندان دور، مسائلی به مراتب بزرگتر و مهمتر در برابر لیبرال دموکراسی قد علم کرده بودند اما آن مسائل اکنون به تاریخ پیوسته اند.
اگر چه این نوشتار در پی آن نیست که به لیبرال دموکراسی به عنوان گفتمانی خطاناپذیر و مصون از خدشه و اشتباه نگاه کند، اما به روشنی باید بگوییم که در جهان امروز نیاز به آن بیش از هر زمانی احساس می شود و جالب اینجاست که بر خلاف دیدگاههای معدودی از سیاستمداران ورشکسته، بیش از گذشته نیز در حال گسترش است. عقب نشینی گام به گام روسیه از اروپای شرقی و دگرگونی های سیاسی و اقتصادی در آن به نفع لیبرال دموکراسی، گسترش ناتو و اتحادیه اروپا، همراهی بیش از پیش چین با آمریکا، گسترش روابط آمریکا و هند، و دهها مورد و مصداق دیگر همگی نشان از جهانی شدن لیبرال دموکراسی و ارزشها و هنجارهای وابسته به آن در گوشه وکنار جهان و دوری مردم ایدئولوژیهای تمامیت خواه و آرمانی دارد که زمانی زندگی انسانها را به مسلخ باورهای اوتوپیایی خود می کشاند. در نظریه پایان تاریخ فوکویاما این واقعیت روشن خودنمایی می کند که لیبرال دموکراسی امروزه مطلوب و آرزوی بسیاری از مردم جهان حتی در سرزمینهایی است که روزگاری ماوای کمونیسم بوده است.
پانوشت:
1 - سایت الف. جمعه پنجم آذر هشتاد و نه