کشورهای غربی دولتمردان ایران و ترکیه را به مانند متحدانی می بینند که قدری نگران کننده به نظر می رسند. این نگرانی در واقع به دلیل عدم آگاهی از اختلافات این دو کشور و جنگ آنان برای نفوذ به منطقه خاورنزدیک است.
در تاریخ ۲۱ و ۲۲ ژانویه در استانبول، ترکیه به عنوان میزبان مذاکرات هسته ای، نقش میانجی میان جمهوری اسلامی و گروه شش کشور را ایفا کرد؛ شرایطی تقریباً روان گسیخته برای ترکیه که از سوی غربی ها به متحد شدن با ایران متهم شده، درحالی که این دو کشور ماه هاست یک جنگ واقعی را برای نفوذ بر منطقه خاورنزدیک آغاز کرده اند. و در این راستا می توان اذعان داشت که نخست وزیر ترکیه گوی سبقت را از محمود احمدی نژاد ربوده است.
سیاستگذاران جدید ترکیه در بدترین حالت به تشکیل یک جبهه اسلام گرا به همراه همسایه خود متهم می شوند. کارشناسان ترک و ایرانی که تاریخ را به خوبی می شناسند، می دانند که بین امپراطوری عثمانی [و جمهوری ترکیه] با پادشاهی ایران [و سپس جمهوری اسلامی]، تعداد مؤلفه های رقابتی همواره بسیار بیشتر از تمایلات آن دو برای ایجاد ائتلاف و اتحاد بوده است.
نبرد برای غزه
با این حال، جدا از خواست های دیپلماتیک واشنگتن یا بروکسل، رقابت میان این دو کشور در خود منطقه نیز بسیار بالاست. به عنوان مثال می توان به غزه اشاره کرد. از یک طرف، با شیوه ایران روبرو هستیم: تأمین تسلیحات، تأمین بودجه برای جنبش های جهادگرای فلسطینی که بدین ترتیب به ادامه نبرد علیه اسراییل تشویق شده اند. ازطرف دیگر شیوه ترکیه: فعالیت دیپلماتیک، تأمین بودجه چندین پروژه انسان دوستانه، تلاش برای تبدیل حماس به یک مخاطب سیاسی. در ماه می ۲۰۱۰، ترکیه یک “کشتی حامل کمک های بشردوستانه” به سوی غزه ارسال کرد. بازرسی کشتی “فلسطین را آزاد کنید” توسط یک گروه کماندوی اسراییلی باعث کشته شدن ۸ تن از کنشگران ترک و یک فعال ترک- آمریکایی شد.
رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، خواستار آن شد که کمیسیونی از سازمان ملل درخصوص این واقعه غم انگیز تحقیق کند. پس از آن، محاصره نوار غزه تا حدودی درهم شکسته شد. این اولین امتیاز مهمی بود که این شخصیت جدید جهان اسلام به دست آورد. احمدی نژاد از کوره در رفت. تهران فوراً اعلام کرد که آماده است تا به نوبه خود، کشتی های جدیدی که نماد صلیب سرخ ایران را داشتند به سوی غزه ارسال کند. دو مزاج متفاوت با یکدیگر آغاز به رویارویی کردند؛ کریم بیتار، محقق مؤسسه روابط بین المللی و استراتژیک در این خصوص می گوید: “احمدی نژاد در رجزخوانی و لاف زنی گرفتار شده، درحالی که اردوغان نسبت به شرایط بسیار منطقی تر عمل می کند و احساسات خود را کاملاً تحت کنترل دارد.”
… برای لبنان
همین حالت چند ماه پس از آن برای لبنان اتفاق افتاد. اردوغان در زمان سفر “پیروزمندانه” احمدی نژاد به یکی از شهرک های حزب الله در جنوب لبنان، در شمال این کشور از مناطق سنی نشین دیدن کرد. دولتمردان جمهوری اسلامی صدها میلیون دلار [بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون دلار] برای حمایت، مسلح کردن، و آموزش حزب الله هزینه کردند، درحالی که مقامات ترک پروژه های خود را چندین برابر کردند [ساخت مدرسه، بیمارستان و غیره] که تعداد آنها طی ۵ سال گذشته به چهل می رسد. تهران به سمت مقاومت مسلحانه به قیمت وقوع جنگ داخلی در این کشور پیش رفته، درحالی که آنکارا به شیوه دیپلماتیک به نام واقع گرایی سیاسی عمل می کند و آمده تا به عنوان میانجی بحران سیاسی لبنان را حل و فصل کند، که البته تاکنون موفق نبوده.
و اما عراق…
عراق سومین محل رقابت برای این دو کشور است. حضور اقتصادی پررنگ ترکیه در این کشور باعث افزایش تلاش های سیاسی و ارتباطاتی شده. سال گذشته، همان طور که سامی قلیچ در روزنامه “زمان”، که یک روزنامه نزدیک به دولت است، گفته، “آنکارا به دنبال راه حلی است که با منافع اش همسو باشد. ترکیه تلاش کرد تا یک شخصیت لائیک طرفدار شیعه و سنی، مانند ایاد علوی، در دولت بر سر کار بیاید و طارق الهاشمی سنی را نیز جایگزین جلال طالبانی، که اهل کردستان است، کند”.
آنتوان بابو، تحلیلگر و رییس برنامه نظارت بر کشورهای عرب، به روزنامه لوموند گفت: “بازی آنکارا بسیار حساس است. آنکارا با حمایت از برنامه هسته ای ایران به دنبال آن است که مردم عرب را، که نمی دانند مطیع چه پیشوایی باید باشند، به تبعیت از خود مجاب کند. درواقع مسیر جوامع عرب بین دو قدرت منطقه قرار گرفته: تهران شیعه و آنکارا سنی.”
بازی آنکارا حساس است، ولی با شیوه عمل جمعیت منطقه همخوانی کامل دارد. آنکارا با عدم اعتراض نسبت به جاه طلبی های هسته ای ایران، حساسیت جوامع عرب را، برخلاف دولتمردان این جوامع، به خوبی می سنجد. ۵۷ درصد اعراب براین عقیده اند که ایران دارای بمب اتمی یک امتیاز مثبت برای خاورنزدیک محسوب می شود و ۲۰ درصد نیز معتقدند که این مسأله اهمیتی نخواهد داشت. نخست وزیر ترکیه با انتقاد شدید نسبت به مواضع اسراییل و با نشان ندادن خود به عنوان متحد آمریکا زبانزد ۸۸ درصد از مردم عرب شده؛ مردمی که معتقدند اسراییل قبل از ایالات متحده تنها تهدید آنان محسوب می شود.
منبع: اسلیت، ۲۲ ژانویه