الهی شیر بخوردتان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اینها هم ملت را گاگول فرض کردند. مردم حالش را ندارند بروند چهار کلمه تاریخ بخوانند و حال شان از انقلاب ظفرنمون جمهوری اسلامی ایران به هم می خورد، آقایان همین طوری برای خودشان نظریه ول می کنند. در سال ۱۳۵۸ یک دیوانه خل مشنگی بود به اسم حسن آیت، یک نوع عقب مانده تر از احمدی نژاد و از نظر سواد و شعور در برابر همین رائفی فر و حسن عباسی و روازاده مثل موبایل های گوشکوب نوکیا بود در مقابل آی فون پنج. یک دیوانه ای بود که معتقد بود همه مردم دنیا جز خمینی و خودش و هفت نفر دیگر یا صهیونیست اند یا فراماسون. خودش هم به یک جریان بیماری به اسم حزب زحمتکشان که رهبرش بعد از سال ۱۳۴۲ جزو کاشفان فروتن زهر مار خمینی بود، وابسته بود. یعنی این جماعت و بخصوص خود حسن آیت آنچه خوبانی مثل دائی جان ناپلئون و مش قاسم و خامنه ای همه داشتند، او یکجا داشت. در همان سال ۱۳۶۰ هم که مجاهدین خلق صبح وقتی از خواب بیدار می شدند اولین کسی که توی خیابان دست شان می آمد به عنوان عامل شکنجه و عنصر مزدور ترور می کردند، حسن آیت هم کشته شد. خدا البته رحمتش کند. ولی قرار نیست که از هر کاهگل و خمیر نانی که مجسمه افتخار بسازیم. شجونی سه چهار روز قبل گفته که “دکتر حسن آیت با ۶۵ گلوله به شهادت رسید تا نتواند اسنادی را به مجلس ارائه کند که نشان می داد میرحسین موسوی جاسوس استکبار و فراماسون است.”

یعنی حرف هایی می زنند که درخت توی شکم آدم سبز می شود. موسوی یک بار برای وزارت خارجه از مجلس رای اعتماد گرفت و در ۱۴ تیر ۱۳۶۰ وزیر خارجه شد. حسن آیت هم روز ۱۴ مرداد ترور شد. موقعی که حسن آیت کشته شد، موسوی رای اعتمادش را گرفته بود و اصلا خبری از این داستانها نبود. البته که موسوی با آیت و بادامچیان مخالف بود، ولی فراماسونری یعنی چیه؟ دیجیتالش کجا بود؟

آقای شجونی گفته “وقتی یک معلم سیاهپوست نام چهار فرزند خودش را خمینی، خامنه ای، بهشتی و مطهری می گذارد، یعنی انقلاب را صادر کرده ایم.” واقعا هم حرف حقی است. فکر کن بابای این چهار تا بچه در فلان کشور آفریقایی از سر کار آمده خانه و به همسرش که احتمالا اسمش حلیمه مامدو یا جمیله مامدو است می گوید: بچه ها کجان؟ مادر بچه ها هم می گوید: “بهشتی و مطهری رفتن بیرون ازشون خبر ندارم، خمینی هم که مثل همیشه خوابیده، خامنه ای جونمرگ شده هم دو ساعته رفته مستراح بیرون نمی آد.”

این هم از صادر کردن انقلاب ایران. از یکی در همان سالهای اول انقلاب پرسیدند نظرت راجع به صدور انقلاب چیه؟ گفت: “موافقم، همه شو صادر کنید.” اصلا چطوری می شد همه این علما و فضلا از جمله همین شجونی و بادامچیان و همه اینها را صادر می کردیم به مجمع الجزایر قمر یا بورکینافاسو یا کنیا که یا همان جا بایگانی شان می کردند و از دست شان راحت می شدیم، یا شیر می خوردشان لااقل شکم یک گرسنه را سیر می کردند.

 

تعدادی نماینده خریداری شدند

احمد توکلی گفته که “رحیمی می خواست نمایندگان مجلس را بخرد.” و نگفته که خرید. تا آنجا که خبرها گفته شده و شواهدش را هم خود آقای رحیمی در نامه اش گفته و برخی نمایندگان هم تکرار کردند و ظاهرا و باطنا قوه قضائیه هم که میلیارد میلیارد را بی خیال می شود، این یکی را پذیرفته است، برادر رحیمی پول را دو دستی تقدیم ۱۷۰ نماینده مجلس گرفته اند، آن نمایندگان هم چهارلپی پول مذکور را خوردند، سه تا ساندیس هم روش. خواسته های رحیمی و احمدی نژاد را هم که مجلس الحمدالله والمنه هشت سال طابق النعل بالنعل اجرا کردند. اصلا همین مجلس سابقا محترم( به یخبندان دوم زمین شناسی برای یافتن زمان سابق مراجعه شود) وقتی که سه نماینده مجلس یعنی آقای نادران و بقیه دوستان درخواست کردند که حساب و کتاب رحیمی مورد رسیدگی قرار بگیرد، اکثریت مجلس رای داد که کسی به پرونده رحیمی رسیدگی نکند.

حالا دزد که حاضر است و محکوم هم شده و قرار است مجازات هم شود، بز هم که در مجلس در حال چرا کردن است و فعلا بع و بع رسائی اش درآمده و برو تا بقیه اش دربیاید. دیگر معنی “رحیمی می خواست با پولی که می پردازد نمایندگان را بخرد یعنی چه؟” این که هم نمایندگان را خریده و هم آنها طبق سفارش خریدار عمل کرده اند. سندش هم که دست قاضی است. برای چی فارسی را پاس نمی دارید؟ بفرمائید “رحیمی نمایندگان مجلس شورای اسلامی را خرید.” حالا ممکن است یک کسی خدای ناکرده فکر کند قیمت نمایندگان مجلس از این پولی که رحیمی پرداخته بیشتر است. این شایعه تکذیب می شود. اتفاقا پولی که پرداخت شده هفتاد برابر ارزش کل نمایندگان مجلس، البته جدا از ساختمان و صندلی هاست. به آن ساختمان و صندلی ها توهین نفرمائید.

 

چماقداران، پرچمداران، دلاوران

دیدید بعضی اوقات همین طوری برای خودتان راه می روید متوجه می شوید که دارید زیر لب همینطوری آهنگ “اگه عشق همینه اگه زندگی اینه نمی خوام چشمام دنیا رو ببینه….” یا مثلا “روزی که از تو جداشم روز مرگ خنده هامه…” را دارید می خوانید. معلوم هم نیست چه ساعتی و به چه دلیلی این آهنگ را شنیدید که دارید تکرارش می کنید. وسط سخنرانی آقای زرین کلک هستید و دارید فیلم چشم تنگ دنیا دار می بینید، همین طوری زیر لب می خوانید که “روزی که از تو جداشم….” در حالی که اصلا ربطی ندارد. بدبختی این است که یادتان هم نمی رود. مثل سکسکه است. داری تلفنی با خواهرت حرف می زنی یکهو زیر لب می خوانی “روزی که از تو جدا شم…. لا لا لای لای…” بعد خواهرت می پرسد: چیزی شده؟ من بعدا زنگ بزنم؟

یعنی گاهی مثل سکسکه هشت ساعت توی کله آدم تکرار می شود. نه دلیلی دارد و نه می شود جلویش را گرفت. حالا من دو روز است همه اش توی ذهنم هی دارم کلمه “چماقدار” را تکرار می کنم. و دقیقا هم با همان ریتم دلاوران پیروز باشید، توی ذهنم می آید که “چماقداران پیروز باشید” هی سعی می کنم تکرارش نکنم. بعد هی ردیف آدمهایی مثل صادق لاریجانی، محسنی اژه ای، جواد لاریجانی، رئیسی، مرتضوی را می بینم که دست هر کدام شان یک چماق گنده از آن هایی که یک عالمه سیخ و میخ دارد دست شان گرفتند و دارند جلوی سازمان ملل رژه می روند. دیروز معاون امور بین الملل ستاد حقوق بشر قوه قضائیه گفته است “ایران پرچمدار حقوق بشر در جهان است.” نمی دانم چرا از دیروز هرچه به پرچم فکر می کنم یا چماق دراز در آسمان می بینم که در حال حرکت است.

 

کالبد شکافی یک انقلاب

علم الهدی گفته که مقایسه حکومت قبلی با جمهوری اسلامی از نظر فساد مالی درست نیست. یک روز بعدش هم سردار نقدی عین همین جمله را تکرار کرده است. البته به نظر من هم اصولا مقایسه دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی از نظر فساد مالی نه تنها درست نیست و اخلاقی و انسانی نیست، بلکه عقلانی هم نیست.

البته وقتی آدمی مثل نقدی یا آدمی مثل علم الهدا وقتی حرف بزند، طبیعی است که کسی دلیلی نمی پرسد و بنا هم نیست که استدلالی گفته شود، اگر بنا شود همه آدمهای باشعور دلیل ارائه کنند و نقدی و علم الهدی هم همین کار را بکنند پس تفاوت این دو نفر با آدمهای باشعور چیست؟ ولی چون من معمولا برای حرف هایم دلیل هم ارائه می دهم، توجه شما را به شش موضوع مهم در اینکه چرا ما نباید فساد اقتصادی در حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی را مقایسه کنیم به خدمت شما عرضه می دارم.

دلیل اول: با بدبینانه ترین محاسبه یعنی با به حساب آوردن پولی که رضاشاه به خارج از ایران برد، جواهرات سلطنتی ربوده شده، کل املاک پهلوی در خارج از ایران، گزارش های حسن و علی و حسین انصاری و انصاریان و حسینیان نهایتا خیلی که زور بزنیم و فشار بدهیم و تکه تکه بشویم، کل پولی که توسط خاندان پهلوی از ایران دزدیده شده (فرض می کنیم که پهلوی ها هیچ حقی نداشتند) چیزی در حدود سه میلیارد دلار است. بیش از این رقم در هیچ گزارشی گفته نشده. کل درآمد نفت کشور از زمان کشف نفت تا ۱۳۵۷ هم حدود ۱۱۲ میلیارد دلار است. تقریبا ۸۰ میلیارد در شش سال آخر پهلوی فروش نفت بود. یعنی خانواده پهلوی حدود پنج درصد کل ثروت ایران را برای خودش برداشت. کل ثروت خاندان پهلوی تقریبا یک ششم پولی است که بابک زنجانی در چهار سال بالا کشید و حدود سه درصد ۸۰ میلیارد دلاری است که در دوره حکومت احمدی نژاد گم شد. در پنجاه سال پهلوی سه درصد پول ایران توسط حکومت از میان رفت و در هشت سال احمدی نژاد، ده درصد پول کشور گم شد، چهار درصد آن دزدیده شد و تقریبا بخش اعظم آن نابود شد. بخش مهمی از ثروت ایران در دوره احمدی نژاد مصرف شد تا ایران با سرعت بیشتری به عقب برود. اصلا این دو تا حکومت قابل مقایسه اند؟ فساد خاندان پهلوی در برابر فساد مالی جمهوری اسلامی مثل بیرون افتادن موهای دختر کدخدا در برابر استریپ تیز آنا نیکول اسمیت است.

دلیل دوم: حکومت پهلوی پنج درصد پول کشور را دزدید و ایران را در عرض ۵۷ سال به اندازه ۸۰ سال جلو برد. حکومت جمهوری اسلامی هفتاد درصد پول کشور را به باد داد و ده درصد آن را دزدید و کشور را در عرض ۳۷ سال، سی سال عقب برد. اصلا این دو قابل مقایسه است؟

دلیل سوم: حکومت پهلوی با زنانی بدون حجاب، با مینی ژوپ، با کاباره و شکوفه نو، باعث شد هشت هزار فاحشه در سال ۵۷ طبق آمار دقیق و نسبتا روشن در کشور وجود داشته باشند و سن متوسط شان بالای ۲۰ سال باشد، جمهوری اسلامی با چادر و روسری و بگیر و ببیند، باعث شد تعداد فواحش به بیش از صد هزار برسد و سن فحشا به زیر ۱۸ سال برود.

دلیل چهارم: اگر یک پادشاه در هر جای جهان بخصوص در خاورمیانه و آسیا حکومت کند، طبیعی است که همه پیش بینی کنند که حکومتی استبدادی و فاسد خواهد داشت. ولی اگر تعدادی عالم و فقیه و متخصص علوم دینی و اهل اخلاق حکومت کنند، طبیعی است که کسی انتظار فساد اخلاقی و مالی را ندارد. ولی وقتی تعدادی عالم دینی حکومت می کنند و فساد اخلاقی بیشتر می شود طبیعی است که همه سئوال کنند. یک پادشاه باصطلاح فاسد در ایران مثل محمد رضا پهلوی ۳۷ سال حکومت کرد و در سال آخر، چند میلیون نفر از زنانی که در حکومت فساد رشد کرده بودند با حجاب شدند. بعد همان با حجاب ها حکومتی تشکیل دادند که همه معیارهای اخلاقی را رعایت می کرد و باعث شد همان زنانی که در حکومت پهلوی حجاب سرشان بگذارند، کلا بی خیال حجاب شوند.

دلیل پنجم: در حکومت پهلوی از زمان رضاشاه تا آخرین روز حکومت، تعدادی روشنفکر و تحصیلکرده و اهل فرهنگ و دانشمند مثل محمد علی فروغی، ملک الشعرای بهار، علی اکبر داور، امیر عباس هویدا، مصدق، قوام السلطنه دولتها را اداره کردند و تعدادی جوان پریشانحال مثل نواب صفوی، بیژن جزنی، اشرف دهقانی، صمد بهرنگی و خیلی های دیگر برای از بین بردن حکومت تلاش کردند و بعد از تغییر حکومت تعدادی آدم بی سواد و کم سواد قدرت را در دست گرفتند و تعدادی آدم اهل علم و دانشمند با حکومت مخالفت کردند و می کنند. اصلا این دو وضعیت قابل مقایسه است؟ ضریب هوشی مخالفان حکومت پهلوی همیشه از مدیران آن پائین تر بود و ضریب هوشی مخالفان جمهوری اسلامی از رهبران آن بالاتر.

دلیل ششم: در حکومت پهلوی هفتاد درصد مردم زندگی طبیعی شان را می کردند و خوشحال بودند، ده درصد مردم خیلی وضع شان خوب بود و مخلص حکومت بودند، بیست درصد هم داشتند فکر می کردند چکار کنیم که بهتر بشود؟ در جمهوری اسلامی هفتاد درصد مردم دارند فکر می کند عجب غلطی کردیم، از دست اینها کجا برویم؟ ده درصد مردم فکر می کنند همین که هست خوب است و بیست درصد مردم فکر می کنند چکار کنیم بهتر است.

دلایل بیشتری را هم می شود گفت. ولی فعلا همین که گفتیم کافی است.