انتخابات هفته گذشته ایالات متحده امریکا، نتایج بسیار مهمی برای حزب حاکم این کشور به دنبال داشت. جمهوریخواهان بلافاصله پس از روشن شدن نتایج انتخابات وزیر دفاع خود را تغییر دادند. تغییری پر معنا که می تواند حکایت از تغییراتی مهم در سیاست ها و برنامه های دولت بوش در دوسال آینده داشته باشد. در این زمینه با هوشنگ امیر احمدی استاد دانشگاه و رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه راتگرز نیوجرسی گفت و گو کرده ایم.
به نظر شما چرا به محض روشن شدن نتایج انتخابات درآمریکا که حاکی از پیروزی دموکرات ها بود، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع آمریکا کابینه بوش را ترک کرد؟
دونالد رامسفلد از مدتها قبل تر تحت فشار بود اما مقاومت می کرد. همان طور که رئیس جمهور هم در برابر این فشار ها مقاومت می کرد. بوش فکر می کرد می تواند رامسفلد را در کابینه حفظ کند اما در نهایت دیگر به دو دلیل مقاومت برای هر دو ناممکن شد. اول اینکه آمار کشته های آمریکایی در عراق بسیار بالا رفت و این موجب شد که حتی در ارتش آمریکا، رامسفلد تبدیل به چهره ای شود که بدون برنامه و بی دلیل و بدون هیچ راه حلی جوانان آمریکایی را به کشتن می دهد. از سوی دیگر در میان هیات حاکمه و مقام های بلند پایه ارتش آثاری از نارضایتی مبنی بر بی کفایتی و ایدئولوگ بودن رامسفلد بروز کرد.بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات، بوش به این نتیجه رسید که دیگر امکان حفظ رامسفلد در کابینه وجود ندارد.خود رامسفلد هم به این نتیجه رسید که ماندن در کابینه به صلاح او نیست و هر چه زود تر برود بهتر است.
بر همین اساس به نظر شما امکان ندارد وزرای دیگری از جمله کاندولیزا رایس کابینه را ترک کنند؟
بحث رایس کمی فرق می کند. رایس در طول دو سال گذشته که وزیر امورخارجه بود چندان سعی نکرد که با زبان نظامی صحبت کند. او یک زبان روشنفکری دیپلماتیک پیچیده ای را به اصطلاح خودش در دیپلماسی آمریکا مطرح کرد. حتی برخی از شخصیت های دموکرات از خانم رایس ناراضی نیستند؛ هر چند که وزیر امور خارجه هم متعلق به همان تفکر و سیاستی است که آمریکا را به عراق برد و وضعیت بد بعد از جنگ را در عراق بوجود آورد. اما بحث اصلی این است که فشاری که روی رامسفلد بود، فعلا روی خانم رایس نیست. البته ممکن است نیروهایی که به کنگره و سنا وارد می شوند به لحاظ مخالفت خود با سیاستهای جمهوری خواهان کمی ایشان را اذیت کنند اما پیش بینی من این نیست که رایس کابینه را ترک کند. چون این را هم باید در نظر گرفت که تنها حدود یک سال و نیم از ریاست جمهوری فعال آقای بوش باقی مانده است.
می توان گفت سیاستهای کابینه بوش، بخصوص سیاستهای خانم رایس در دو سال آینده متعادل تر و نرم تر خواهد شد؟
بله، صد در صد. چون مشکل اصلی خانم رایس هم این بود که دوست داشت سیاسی تر و دیپلماتیک تر عمل کند اما وزارت دفاع آقای رامسفلد تمایلی به این نوع سیاست نداشت. از سوی دیگر آقای”دیک چنی” معاون رئیس جمهور هم هنوز حضور دارد اما در روز های اخیر بسیار غایب است و کارها را در پشت پرده انجام می دهد. به نظر می رسد پس از انتخابات ایشان هم بیشتر ساکت شود. آقای بوش نیز احساسش این است که افرادی همچون رامسفلد، دیک چنی و نظیر آنها کشور را زیاد به بیراهه برده اند. از سوی دیگر در درون خود حزب هم انتقادات زیادی به عملکرد آقای بوش شده است. از حمله جیمز بیکر، بوش پدر و .. به رئیس جمهور انتقادات زیادی وارد کرده اند. از این رو به نظر می رسد از این به بعد آقای بوش کمتر به حرف حتی دیک چنی گوش کند.
تاثیر این انتقاد ها و تغییر سیاست ها بر منطقه خاورمیانه چه خواهد بود؟
معنای همه این حرف ها این نیست که قرار است درسیاست خارجی آمریکا، مخصوصا در منطقه خاورمیانه تغییر کیفی مهمی صورت بگیرد. به نظر من این سیاست به سمت مرکز متمایل خواهد شد، این سیاست همچنان جمهوری خواه و محافظه کار باقی خواهد ماند اما با متمایل شدن به سمت مرکز اندکی به سوی سیاستهای مشابه بوش پدر متمایل خواهد شد.رفتن رامسفلد تغییر چندانی در سیاست خارجی آمریکا نخواهد داد. رامسفلد تنها سعی می کرد سیاست خارجی آمریکا را که به او اعلام می شد به شکلی که خودش دوست داشت اعمال کند.از نظر اواین شکل نظامی و از طریق زور بود.
منظور از اینکه سیاستهای بوش در خاورمیانه به سمت مرکز متمایل خواهد شد و یا مشابه سیاست های بوش پدر خواهد شد چیست؟
اولا من فکر می کنم که در دو سال باقی مانده، سیاست آقای بوش این باشد که در منطقه به سمت سیاست های چند جانبه برود و برنامه های یکجانبه فعلی را کنار بگذارد، یعنی به سمت دولتهای اروپایی که در منطقه نفوذ دارند متمایل می شود.سیاست او به این سمت خواهد رفت که دیگر نگوید هر چه من می گویم باید انجام شود، بلکه خواهد گفت همه ما با هم چه می خواهیم. من اعتقاد دارم از این به بعد به عنوان مثال در مورد عراق، دولت آمریکا سعی کند کشور های منطقه را بیشتر در این جریان درگیر کند. قبلا هم چند بار این مساله عنوان شد که مثلا از ایران بخواهیم در مساله عراق کمک کند اما دست راستی هایی مثل رامسفلد و دیک چنی مانع شدند. اکنون هر چند ممکن است این اتفاق نیفتد اما اگر ایران تمایل داشته باشد که در مورد عراق با آمریکا مذاکره کند به اعتقاد من از واشنگتن پاسخ مثبت خواهد شنید. واشنگتن اکنون حاضر است در مورد عراق با ایران سر میز مذاکره بنشیند. تغییر دیگری که در سیاست منطقه ای آمریکا بوقوع خواهد پیوست خروج نیروهای غیر ضروری و حاکم کردن نیروهای عراقی بر امور عراق است که به مرور انجام خواهد شد.در واقع سیاست این خواهد شد که به مرور با خارج کردن نیروهای خارجی فضا را برای عراقی ها باز تر کنند.
آیا تغییری در سیاست بوش در قبال اسراییل را نیز شاهد خواهیم بود؟
دولت بوش تا کنون در مورد اسراییل بسیار یکجانبه حرف زده است.به اعتقاد من او از این به بعد سعی می کند همانند پدرش کمی هم طرف اعراب را بگیرد.پدر بوش در زمان ریاست جمهوری معروف بود به اینکه ضد اسراییل و طرفدار اعراب است، البته این ظاهر قضیه بود و وی ضد اسراییل نبود اما چون گاهی از اعراب طرفداری می کرد خود به خود ضد اسراییل تلقی می شد.از این رو به گمان من طرفداری بوش در طول دو سال آینده از اعراب و فلسطین کمی بیشتر خواهد شد.
با این حساب واکنش ها نسبت به ایران و سیاست های دولت بوش در دو سال آینده در قبال ایران چگونه تنظیم خواهدشد؟
در مورد ایران چیزی که اتفاق خواهد افتاد این است که پیشنهاد برای مذاکره مستقیم جدی تری مطرح خواهدشد. زمانی آمریکایی ها می گفتند ما حاضر به مذاکره هستیم اما با پیش شرطهایی که داشتند.اکنون اعمال این پیش شرط ها را طیف جدید چندان قبول ندارند. اعتقاد طیف جدید این است که ما باید با ایران سر میز مذاکره بنشینیم.اما چیزی که به نظر من در سیاست آمریکا تغییری نخواهد کرد این است که انها حاضر نخواهند بود به ایران حق غنی سازی صنعتی بدهند. روی این مساله دموکرات ها و جمهوری خواهان توافق دارند. اما روی غنی سازی تحقیقاتی، طیف جدی بحث جدی ندارد.از این مهمتربه نظرمن نیروی جدید حاضر است امتیازات بیشتری به ایران بدهد تا از غنی سازی صنعتی دست بکشد. اما اگرایران از غنی سازی صنعتی چشم پوشی نکند به نظر من دموکرات ها هم با ایران درگیر خواهندشد.دموکراتها چندان هم که از اسمشان بر می آید دموکرات نیستند. جنگ ویتنام را دموکرات ها در زمان جانسون به لجن کشیدند. کلینتون هم دموکرات بود اما بیشترین ضربه ها را به سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با ایران زد. بیش از 90 درصد تحریم ها بر علیه ایران توسط کلینتون اعمال شده است. ریگان و بوش پدر هرگز چنین برخوردی با ایران نداشتند.اکنون خطری که وجود دارد این است که بعد از حاکم شدن دموکرات ها، ریاست کمیته روابط خارجی کنگره در اختیار فردی چون” تام لنتس” است. از او ضد ایرانی تر در هیچ جای آمریکا نمی توان پیدا کرد. بنابراین نباید فکر کنیم که با حاکم شدن این جریان همه چیز به نفع ما تمام شده است. اما یک چیز را می دانیم که در آینده نزدیک پیش نخواهد آمد برخورد نظامی است.
پس این تنها نفعی است که ایران از این انتخابات برده ؟
بله این تنها نفع ایران است. اما ایران نمی توان فکر کند مساله اش حل شده است، تصادفا مساله ایران در چهار چوب تحریم های بین المللی بد تر شده است. یعنی جناح دموکرات ها با جمهوری خواهان این برنامه را پیش خواهند برد که هر چه زور داریم برای ایجاد یک اتحاد بین المللی برای ایزوله کردن ایران بگذاریم. این سیاست در مرز جنگ توقف می کند تا مرز تحریمش گسترده تر است. مهم این است که تحریم های چند جانبه وسیعی بر علیه ایران ایجادشود که حتی چین و روسیه هم با آمریکا همراهی کنند.
اما در ایران بسیاری از محافظه کاران و رسانه های آنها از شکست جمهوری خواهان ابراز شادمانی می کنند.
تاریخ دموکرات ها با ایران تاریخ خوبی نبوده است. دموکرات ها هنوز هم قضیه گروگانها را به یاد دارند. هنوز هم جیمی کارتر و دوستانش از ایران نفرت دارند. تصادفا در 28 سال گذشته دموکرات ها در رابطه با ایران همواره عمل منفی انجام دادند. اما جمهوری خواهان همیشه بر علیه ایران داد و فریاد کردند و شعار دادند اما عمل منفی چندانی انجام ندادند. جمهوری خواهان نه بر علیه ایران جنگ کردند و نه تحریم جدیدی وضع کردند. حتی تحریم ها در زمان بوش کمتر هم شد مثلا سر زلزله، فروش یدکی های هواپیما و.. بوش بسیار بهتر عمل کرد. از این رو به گمان من محافظه کاران در ایران خیال پردازی می کنند اگر گمان می کنند با شکست جمهوری خواهان همه چیز درست شده است.
با این حساب آیا پیش بینی شما این است که مذاکرات بین ایران و امریکا با توجه تجدید نظر اندکی که در سیاست خارجی و نظامی آمریکا رخ می دهد و با توجه به پیشنهاد دبیر شورای امنیت ملی ایران برای گفت و گوی مستقیم ایران و امریکا رخ خواهد داد؟
به نظر من در دو سال آینده تهران بهترین فرصت را برای مذاکره با واشنگتن دارد. اگر این فرصت را از دست بدهد با دموکرات ها وضعیت سخت تری خواهد داشت. به نظر من جرج بوش فردی زخمی است که اکنون دنبال ترمیم خودش است؛ از این رو برای مذاکره با ایران آماده تر است. همچنین دولت بوش در مذاکره با ایران در طول دو سال آینده ضعیف تر است، ولی اگر دولت بعدی دموکرات باشد بسیار قوی است و مذاکره با آن نیز سخت خواهد بود. از سوی دیگر “ رابرت گیت” وزیر دفاع جدید آمریکا که قبلا رئیس سیا بود در گزارشی که دو سال قبل برای کنگره ارسال کرد روی مذاکره با ایران تاکید داشت. چنین فردی در دولت بوش می تواند تاثیر گذار باشد. از این رو حرف آقای لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملی ایران حرف بسیار به موقعی است و کسانی که گمان می کنند باید او را تغییر داد اشتباه می کنند. ایران نباید از مذاکره با دولتی که این همه زخمی و ضعیف است بترسد. دولت بعدی در آمریکا اگر دموکرات باشد بسیار بدتر از جمهوری خواهان خواهد بود. جمهوری خواهان فقط حرف می زنند اما دموکرات ها عمل می کنند.
تاثیر ایران بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چقدر خواهد بود؟
به نظر من ایران نمی تواند آن بازی های سابق را در آمریکا داشته باشد. جریان گروگانها و انقلاب بحث دیگری است. اکنون در ایران هم هیچ دولتی تمایلی به چنین ماجراجویی هایی ندارد. اکنون در آمریکا هم هیچ دولتی حتی لیبرال ترینش حاضر نیست از ایران جریانی مثل گروگانگیری را بپذیرد. مثلا اگر جریان گروگانگیری هفته دیگر در تهران رخ دهد فردای آن روز هواپیماهای آمریکا به تهران می روند. اما جریان هسته ای ایران اگر حل نشود و یا به وضعیت بدتری دچار شود شاید منشاء حرکت غافلگیرکننده ای شود.ممکن است جمهوری خواهان در آخرین روزها، اگر گمان کنند که در حال باختن همه چیز هستند به ایران حمله نظامی کنند.از این رو حضور دموکرات ها در مجلس و سنا نمی تواند مانع این گونه عملکرد های دولت باشد چرا که مشکل دموکرات ها با بوش این نیست که چرا حمله نظامی کرده، بلکه بحث آنها این است که چرا در عراق خرابکاری ها به بار آورده است در حالی که باید اول به ایران حمله می کرد.
به نظر شما موضع ایران در قبال موقعیت جدید در آمریکا باید چگونه باشد؟
به نظر من این انتخابات به ایران فرصت حرکت جدیدی و حرف جدیدی را می دهد. ایران باید این لحظه را دریابد که اگراز فشار و زور نظامی کاسته شده است فشار تحریم در چهار چوب دموکرات ها می تواند بی نهایت شدید شود. اما در عین حال فرصت مهمی هم ایجاد شده و اینکه دموکرات ها هم اکنون خواهان مذاکره هستند.ایران بهتر است این فرصت را بپذیرد و هیچ ترسی از مذاکره بخصوص دردو سال آینده نداشته باشد. از این رو اگر در دولت بوش مشکل ایران حل نشود آنوقت مشکل ایران با دموکرات ها حتی از جمهوری خواهان نو محافظه کار دولت بوش هم بیشتر خواهد بود. نکته دوم این است که ایران باید با اروپا و چین و روسیه در چهارچوب مذاکره کار کند و سعی نکند جلوی هر پیشنهاد معقولی موضع مخالفت بگیرد.هر چه راه گفت و گو باز تر باشد برای ایران بهتر است، اما ایران باید تاکید کند که مذاکرات حتما باید با حضور آمریکا انجام شود نه اینکه نمایندگان آمریکا در اتاق بغلی حضور داشته باشند بلکه باید در پشت میز مذاکرات و رو در رو حضور داشته باشند.ایران باید پیش شرطی بگذارد مبنی بر اینکه مذاکرات خود را منوط به حضور آمریکا می کند.
عنی کشاندن آمریکا به پای میز مذاکره؟
بله، این تنها راهی است که ایران می تواند مساله هسته ای خود را در چهار چوبی دوام پذیر حل کند. تا وقتی آمریکا حضور نداشته باشد هر راه حلی موقتی است. ویژگی دیپلماسی آمریکا این است که تا خودش مستقیما حضور نداشته باشد موضوع قابل حل نیست.