اولین نکته اساسی و مهم این است که ما به این نتیجه رسیدیم دقیقا از تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۹۲ ، یعنی همین دو سه روز پیش، با پخش مناظره گروهی کاندیداهای ریاست جمهوری، سطح برنامه های طنز و سرگرمی در کشور ما، به مقدار قابل توجهی پیشرفت کرده و همانطور که رئیس جمهور سابق هشت سال رقیب حرفه ای ما شده بود، حالا صدا و سیما می خواهد از قبل از انتخابات نان ما را آجر کند و ما احتمالا باید به دنبال یک شغل دیگری باشیم. یعنی چی؟ یعنی ما الان اگر خودمان را به عنوان طنز نویس به قطعات مساوی هم تقسیم کنیم و بعد خودمان را به صورت قطعه قطعه شده به در و دیوار بکوبیم، باز هم نمی توانیم از لحاظ کمی و کیفی به گرد پای برنامه های صدا و سیما برسیم. تازه اگر خیلی شانس بیاوریم و اینبار به گرد پایشان هم برسیم، دوباره چهار شنبه یک برنامه دیگر پخش می کنند که خودشان هم عمرا به گرد پای خودشان نمی رسند، چه برسد به ما. بنابراین پیشنهاد می کنیم توقعتان را یک کمی بیاورید پایین، انتظاراتتان را هم بگذارید روی حالت اتومات، بیخودی ما را در این موقعیت نابرابر قرار ندهید تا ببینیم چه می شود.
اما نکته بعدی این است که به موازات نکته قبلی، ما سه روز تمام است داریم به نقش آن آقای محترمی که مثل دسته گل در این برنامه، کنار مجری برنامه نشسته بود و هر از گاهی یک حرکات ملیحی از خودش به نمایش می گذاشت و اینطرف و آنطرف را نگاه می کرد هم، فکر می کنیم ولی به نتیجه نمی رسیم. همه اش با خودمان این جمله را تکرار می کنیم که “این بچه این جا چی کار می کند؟” یعنی هر چه فکر می کنیم آن برادر، با آن نگاه جذاب و لبخند نامفهوم اصولا در آن نقطه مورد نظر به چه دلیل نصب شده بود، نمی توانیم به عمق حضور ایشان پی ببریم. البته نه که هیچ ولی به نتایجی رسیدیم، ولی نمی توانیم آن نتایج را اعلام کنیم. چرا؟ چون اساسا اینجا یک محیط فرهنگی است و ما عادت نداریم نتایج اینطوری را در محیط های فرهنگی اعلام کنیم… خانواده نشسته است.
نکته سوم هیچ ربطی به این برنامه و آن آقای محترم ندارد. کلا به آقایی و محترمی و این حرف ها مربوط نمی شود. به وزارت کشور و وزیرش مربوط می شود که اعلام کرده “در انتخابات این دوره سعی می کنیم نتایج را زودتر اعلام کنیم” که با توجه به اینکه نتایج انتخابات قبلی را ساعت دوازده شب، یعنی دو سه ساعت بعد از پایان رای گیری اعلام کردند، به نظر می رسد همین امروز، فردا نتایج انتخابات این دوره را هم اعلام کنند… خیال همه راحت بشود.
نکته چهارم هم این است که غلامحسین الهام گفته “خیلی زود دل مردم برای احمدینژاد تنگ خواهد شد.” و از آنجا که این آقای الهام اصلا و ابدا عادت ندارد همینطوری الکی مزخرف بگوید، ما پیشنهاد می کنیم حرفش را کاملا جدی بگیرید و از همین حالا به فکر یک سرگرمی تازه برای خودتان و خانواده باشید. بالاخره با این حجم وسیع خدمت رسانی دولت در این هشت سال و رایحه خوش خدمتی که در فضای مملکت پاشیده، بعید است به این زودی ها بتوانید فراموشش کنید… حتما دلتان تنگ می شود.
نکته پنجم که چندان هم بی ارتباط با نکات قبلی نیست اینکه حسین اللهکرم٬رئیس شورای هماهنگی نیروهای حزبالله که وقتی می خواهند از دیوار سفارت بالا بروند یا مردم را با چوب کتک بزنند، هماهنگ شان می کند، گفته است: گفتمان سعید جلیلی همان گفتمان محمود احمدینژاد است و از پیروزی “صد درصد” وی در انتخابات ریاست جمهوری خبر داده است.
نکته ششم هم این است که رمضان شریف٬ مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران گفته است “محدود کردن سپاه به پادگانها «توطئهای» است که از سوی «دشمن» القا میشود.” که البته به نظر ما هم کاملا درست است، سپاه به هیچ وجه نباید خودش را در پادگان ها محدود بکند. اصلا ما پیشنهاد می کنیم برای اینکه هم سپاه خدای نکرده احساس محدودیت نکند، هم توطئه های دشمن نقش برآب شود بیاییم پادگان ها را نامحدود کنیم همینطوری دور هم خوش باشیم. یک دیوار هم بکشیم دور مملکت. کلا جمهوری اسلامی بشود پادگان. حالا که همه فرمانداران و بخشداران و استانداران و روسای کارخانه و نمایندگان مجلس و صاحبان صنایع و معادن و پورشه و غیره همه برادران سپاه هستند، کل کشور را دیوار و سیم خاردار بکشیم. همه جا هم تابلو بزنیم عکسبرداری ممنوع است. چه اشکالی دارد؟