حکومت جمهوری اسلامی در این ماهها چندان رکورد جنایت را جابجا کرده است که آدمی در می ماند درباره کدامین کژیش بنویسد. جز یک باری که برای برادرم عبدالله مومنی نوشتم دستم به قلم نرفت تا در رثای دوستی و رفیقی بنویسم که بسیارند رفقا، دوستان و عزیزانی که باید درباره شان نوشت. احمد زید آبادی، مهرداد بزرگ، البرز زاهدی، احسان دولتشاه، فرزان رئوفی، سینا شکوهی، سلمان سیما، عباس حکیم زاده ، پیمان عارف، مجید توکلی، مهدی اللهیاری، مهدیه گلرو و بسیاری دیگر که به ناحق در زندانند و اگر بخواهیم گوشه ای از آنچه حق آنان است را با نوشته ای به جا بیاوریم باید به سلک مرثیه خوانان بپیوندیم. حجم عظیم جنایات رخ داده در این روزها این خطر را در پی دارد که ما کسانی را به هر دلیل از یاد ببریم. یکی از این افراد محمد پورعبدالله است، دانشجوی چپگرای دانشگاه تهران.
محمد را ده ماه پیش دستگیر کرده اند، پس از ده ماه بازداشت غیر قانونی، اینک او را به شش سال زندان محکوم کرده اند، دادگاه برای هر دو اتهام حداکثر محکومیت پیش بینی شده را صادر کرده است. براستی این چه شهوت قدرتی است که قاضی شعبه 15 دادگاه انقلاب را فرا گرفته است؟ گیرم که در دادگاه فعالان سیاسی ماموری و معذور، در دادگاه محمد پورعبدالله عذرت چه بوده است که تخته گاز رفته ای و حداکثر محکومیت پیش بینی شده را در نظر گرفته ای؟محمد که ماهها پیش از آن انتخابات کذایی بازداشت شده است، این قساوت بی حد و حصر ماحصل چیست؟
جای محمد و محمدهادر زندان نیست. ملتی قیام کرده اند و موجی برخاسته است، محمد و محمدها در زندان نمی مانند. از دوستی پرسیده بود که جرم محمد چه بوده که باید شش سال در زندان بماند؟ دوست دیگری پاسخ داد که بگذار بیست سال بدهند، زودتر از آنکه گمان ببرند در زندانها را خواهیم گشود. راست می گوید آن دوست نازنین؛ در زندانها زودتر از آن چیزی که گمان ببرند گشوده خواهد شد. تا آن روز محمد پورعبدالله و دیگر اسرای دربندمان را از یاد نبریم.