دلواپسان بچه مثبت می شوند

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

البته که من معتقدم حرف روحانی که ظاهرا نه تنها دلواپس ها را به جهنم فرستاده، بلکه موجب سوزش دل یا سایر نقاط در میزان بالای ۷۰ درصد شده ، در شان خودش نبود. نه اینکه در شان ریاست جمهوری اسلامی نبود، اتفاقا احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور محبوب اصولگرایان و رهبری ثابت کرد که هم ممه را لولو برده، هم مردم خس و خاشاک هستند، هم مخالفان حکومت و استکبار باید آب بریزند آنجای شان که خنک شود و هم هزار حرف دیگر، ولی این شیوه بیان در شان این رئیس جمهور نبود. نه که فکر کنید در شان مجلس و قوه قضائیه و رهبر نبود، رهبری بارها فرمودند که “به درک که قبول ندارید” یا لطف کردند و به دشمنان گفتند “احمق” یا گفتند “مثل سگ دروغ می گویند.” از قضا “جهنم” روحانی خیلی تمیز تر و شیک تر و مودبانه تر از “بهشت اراذل” اصولگرا و دلواپس است. اگر زمانی خاتمی به روحانی بگوید که چرا با عصبانیت حرف می زنی، حتما حق دارد. خاتمی در همه سالهای زندگی اش هرگز در بدترین حالت هم کنترل خودش را از دست نداد. اگر او روحانی را نصیحت کند، حرفی نیست، ولی کوچک زاده که دائم در حال غش و فریاد است و حتی یک عکس که در آن با دست و پا و سر و دماغ و دهن فحش نثار مردم نکرده باشد، ندارد، وقتی این برخورد روحانی را نقد می کند، این دیگر ریختن شکر اضافی در چای است. نریز برادر من! نریز! مرض قند می گیری برایت خوب نیست.

البته به نظر من نتیجه این حرف و واکنش ها بسیار خوب خواهد بود. همین که آدمی مثل حسینیان که کوچک ترین افتخارش در زندگی این است که گفته “بابا جون! ناسلامتی ما خودمون قاتل بودیم”. ایشان در مورد روحانی دیروز گفت: “احمدی نژاد مثل روحانی اینگونه زشت و کریه صحبت نکرد.” البته آلزایمر که در سن حسینیان طبیعی است، ولی ممه و اونجات بسوزه و زنان رشتی و خس و خاشاک که یادمان هست. تازه! احمدی نژاد به مردم و مخالفان بد و بیراه می گفت، یعنی به میلیونها نفر، یا رهبری شوخی شوخی به همه جهان غرب می گوید احمق، یا جنتی به همه غیرمسلمان ها می گوید جانوران. روحانی به یک گروه سیاسی بی ادب و فحاش گفته بروید به جهنم. پیشنهاد بدی هم نیست. فقط اگر اینها بیایند جهنم این دنیا که زندگی ما را به گند کشیدند، آن جا هم باز دلواپس؟ باز دلواپس؟ به نظرم باید می گفت بروید بهشت که هم پرخاش بهتری باشد هم ما جهنمی ها در آینده راحت باشیم. دیروز گروهی از نمایندگان کتک بزن فحاش بدهکار یعنی ۱۲۰ نماینده طوماری علیه این لحن رئیس جمهور تهیه کردند. همچنین همین نمایندگان گفتند: “رئیس جمهور نباید صحبت های خود را در محیطی در بسته مطرح کند.” بعد خودشان برای بررسی این دو کلمه روحانی جلسه غیرعلنی تشکیل دادند. به نظرم جالب می شود اگر از این پس جلسات هیات دولت در دربند و درکه موقع خوردن لواشک و آلوترش و کشیدن قلیان با حضور مردم تشکیل شود و اصلا چه اشکالی دارد که مذاکرات وین یا ژنو در وسط میدان ولی عصر تشکیل شود، اتفاقا مردم هم جمع می شوند و کلی عکس و سلفی می گیرند و کوچک زاده و دلواپس ها برایشان سنگ پرت می کنند. کلی تفریح می کنیم. البته به نظرم گاهی هم روحانی برای تصمیم گیری در مورد وضعیت امنیتی مرزهای عراق می تواند در خیابان جمهوری وسط ارزفروش ها جلسه بگذارد که ضمن برگزاری جلسه مواظب بازار ارز هم باشد. چیزی که به گمانم نتیجه این حرف خواهد شد، همین است که طبیعتا نماینده ای که این کلمات رئیس جمهور را خلاف ادب می داند، احتمالا از این پس خودش هم کمتر فحش می دهد، رسائی و آقای چماق لری و کوچک زاده هم دیگر کمتر سنگ پرت می کنند، رئیس قوه قضائیه و جنتی و ائمه جمعه هم کمتر چرندیات می گویند. همه مودب و خوب می شوند، می شود مثل زمان شاه. خدا رفتگان شما را هم بیامرزد.

 

پرچمداران حقوق بشر

جواد آقای لاریجانی از کشاورزان پرکار آمل و شهریار و کهریزک و مهم ترین سخنگوی حقوق بشر در ایران که همین نیم ساعت قبل که نه، ولی همین هفته قبل گفته بود “ما از سنگسار و اعدام ناراحت نیستیم.” دیروزبعد از اینکه سرش محکم به در ماشین برخورد کرد و شدیدا دچار پرش حافظه شد و تا یک ساعت هم اسمش را یادش نمی آمد و وقتی می پرسیدند اسمت چیست می گفت: “جواد ماندلا” در همان حالت فراموشی گفت: “ایران باید پرچمدار حقوق بشر در جهان باشد.” البته ایشان کم لطفی کرده. ایران همین امروز هم پرچمدار حقوق بشر در جهان است، باور نمی کنید؟ آن بالا را که باید پرچم حقوق بشر باشد نگاه کنید، می بینید. ندیدید؟ بالا را نگاه کنید…. نه، آن که می بینید نه، همان که به میله آویزان است،… همان که در آسمان تاب می خورد ببینید تا بفهمید چرا جمهوری اسلامی ایران همین حالا هم پرچمدار حقوق بشر در جهان است.

 

مالکی ساندویچ می شود

حالا شد یک چیزی، خیالم راحت شد. به نظرم این تصمیم دولت و حکومت ایران بسیار عاقلانه و به نفع منافع ملی ایران و منافع ایران در منطقه است. به دنبال تصمیم فواد معصوم برای معرفی حیدر العبادی به جای مالکی برای تشکیل کابینه عراق، شمخانی دبیر شورای امنیت ملی ایران اعلام کرد که “از روند انتخاب نخست وزیر جدید عراق حمایت می کنیم.” این شد یک حرفی. تا حالا مالکی فقط یک پشتیبان داشت که البته ایران یک ماه قبل هم گفته بود که ما از هر کسی مجلس و ائتلاف عراق پیشنهاد کند، حمایت می کنیم. به نظرم با این وضع احتمالا مشکلات عراق به شدت کاهش پیدا می کند و حالا دیگر داعش باید برد غاز بچراند، بیچاره غاز! سر او را هم می برند. فعلا تعداد طرفداران مالکی با خودش شد یک نفر. چند روز بگذرد کمتر هم می شود.

 

راهیان نور با ساندیس و نان اضافه

همیشه فکر می کردم در تظاهرات مجاهدین خلق در همه اروپا و آمریکا کدام دیوانه ای شرکت می کند که همیشه مثل پادگان همه یک شکل لباس می پوشند و با هیچکس حرف نمی زنند و فقط از راه دور وجود دارند. با اتوبوس می آیند، شعار می دهند و با اتوبوس می روند. بعدا کاشف به نظر آمد- می دانم اصلش به عمل آمد درست است مخصوصا نوشتم- کاشف به نظر آمد که شرکت کنندگان در تظاهرات اروپایی معمولا لهستانی هستند و اصولا به عنوان توریست با هزینه هتل و رفت و آمد و دستمزد به پاریس می روند و اصلا نمی دانند که مجاهدین خلق چه جاندارانی هستند و برای چی جمع شدند. حال خودشان را می برند و تفریح می کنند. راهیان نور هم که هر سال دهها نوجوان دبیرستانی در اتوبوس هایش تصادف می کنند و کشته می شوند به شرح ایضا. حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی روحانی دیروز آمار داده که “پانصد میلیارد تومان هزینه سالیانه راهیان نور است.” پیشنهاد می کنم همین پول را نقد بدهند به صدهزار نوجوان بیکار که همه شان حزب اللهی بشوند و ضمنا هر سال هم تعدادی از آنها کشته نشوند. هم برای خودشان بهتر است و هم اینکه بیخودی وقت یک میلیون بچه بیگناه که برای تفریح و به عنوان اردوی دسته جمعی می روند بیابان تلف نمی شود و فقط در دوازده حادثه تصادف اتوموبیل بیش از صد نفر کشته و صدها نفر هم مجروح نمی شوند. یعنی پانصد میلیارد تومان، معادل حقوق پنجاه هزار کارگر در سال صرف می شود تا گروهی دانش آموز بروند به بیابان های شلمچه و جنوب غربی کشور و بشنوند که در آنجا سی سال قبل بسیجی ها چه فداکاری هایی می کردند، بعد برگردند شهر خودشان و همان افراد را ببینند که نصف شان پورشه سوارند و بدهکار بانکی و اختلاس کننده بیت المال و نصف دیگرشان که سالم ماندند یا زندانی شده اند یا به عنوان فتنه گر شناخته می شوند. یعنی کی می خواهند از این عوامفریبی دست بردارند، خدا می داند.

 

خدایا! چرا من؟ چرا اینجا؟

آخر عینک هم شد کالای قاچاق؟ نه اینکه بگویم عینک کالای قاچاق نمی شود، حتما می شود، ولی در کشوری که مواد مخدر برای چهار میلیون معتاد نیمه وقت و تمام وقت قاچاق می شود، در کشوری که یکی از اقلام مهم قاچاقش قمه و قداره و چاقوست، در کشوری که فیلم پورنو وسط تهران فروخته می شود، در کشوری که کلیه و اعضای بدن قاچاق می شود، عینک؟ آن هم هشت بهائی به دلیل قاچاق عینک دستگیر شوند. اصلا این بهائی های هموطن عزیز، فرضا بخواهند عینک بفروشند، مگر اجازه می دهند؟ اگر بخواهند عینک بزنند و درس بخوانند مگر حق رفتن به مدرسه و دانشگاه را دارند، اگر عینک بزنند و بخواهند کارشناس میراث فرهنگی بشوند، مگر کسی استخدام شان می کند. اصلا اگر یک بهائی هموطن پدرش بمیرد و بخواهد عینک دودی بزند که اشک ریختن اش معلوم نشود و برود قبرستان، مگر می گذارند راحت بمیرد یا راحت دفن شود و راحت عزاداری مرده هایش را بکند. اصلا چطوری است که از ده تا بهایی یکی به دلیل اینکه “دانشگاه آنلاین تشکیل داده” آن یکی به دلیل اینکه “وارد فیسبوک شده و از خودش حمایت کرده” یکی دیگر به دلیل اینکه “تشکیل جمعیت” داده، آن یکی به اتهام “جاسوسی” و این یکی به اتهام “تبلیغ علیه نظام” یا “اخلال در امنیت ملی” دستگیر و زندانی می شوند؟ اصلا یک بهائی که از اول عمرش تا آخر عمرش حق ورود به هیچ موسسه دولتی و ارتش و پلیس را ندارد، چطوری می تواند جاسوسی کند؟ اصلا مگر اطلاعاتی دارد که جاسوسی کند؟ آخر قاچاق عینک هم شد بهانه؟ یک بهائی باهوش که جزو برترین های کنکور بوده و بعد از قبولی اش تازه می فهمند بهائی است، نمی تواند وارد دانشگاه شود. رفتند برای خودشان دانشگاه آنلاین تشکیل دادند. پس این مردم چه کنند؟ ما در تمام عمرمان با صد تا بهائی رفیق بودیم و همیشه هم با آنها حال کردیم. یعنی می شود هر ده نفرشان مجرم باشند؟ لااقل صاف بگوئید که به علت اعتقاد به بهائیت این هشت نفر را که عینک فروشی داشتند بازداشت کردیم؟ آخه عینک؟ خدایا! چرا من؟ چرا اینجا؟