این روزها همه در انتظار پاسخ ایران به طرح پیشنهادی آژانس بین المللی انرژی اتمی به سر می برند تا شاید راه برون رفتی برای معضل هسته ای ایران پیدا شود. در این میان جامعه بین الملل و در درجه اوّل آمریکا علیرغم عدم مشروعیت و انزوای داخلی نظام در پی تقلب گسترده پس از انتخابات 12 ژوئن، دست به سوی آن دراز می کنند. لیبراسیون توانسته است علیرغم ممنوعیت فعالیت خبرنگاران خارجی، با ویدا و امیر دوتن از فعالان جنبش اعتراضی ایران که به خاطر مسائل امنیتی با نام مستعار معرفی شده اند گفت و گو کند. ویدا وکیل و امیر سینماگری است که در مبارزات انتخاباتی میرحسین موسوی فعالانه شرکت داشته است. هردو حدود سی سال دارند و از روزهای تلخ پس از سرکوب” بهار تهران” برایمان می گویند.
ژان پیر پرن
ـــ وضع امروز معترضان؟
ویدا: عجالتاً تنها چیزی که برایمان مانده احساس خشم است. شعله های جنبش فروکش کرده. احساس می کنیم شکست خورده ایم. نه تشکیلات داریم نه رهبر و نه ایدئولوژی. در حقیقت می توان گفت تنها ایدئولوژی مان اینست که همه با هم هستیم و همه یک چیز می خواهیم: دموکراسی و آزادی. امّا در یک کار موفق شده ایم. پیش از تظاهرات هیچکس دیگری را دوست نداشت و تصویر بدی از ایرانی ها در خارج ساخته شده بود. ولی حالا مردم، از مسلمان گرفته تا غیرمذهبی با هم حرف می زنند و بعد از تظاهرات در خارج تصور دیگری ایجاد شده. از این نظرها واقعاً تغییر به وجود آمده.
امیر: در گذشته به هیچ وجه حاضر نبودیم این حقیقت را بپذیریم که انقلاب اسلامی شکست بوده است. امّا حالا قضییه فرق می کند. اگر قبول کنیم که جنبش ما شکست خورده پیشرفت خواهیم کرد، گرچه داشتیم پیروز می شدیم. دراولین هفته بعد از انتخابات تعداد مردمی که به خیابان آمدند سر به میلیون ها نفر می زد. امّا درنبود رهبران و به دلیل بی تجربگی شکست خوردیم. ما ساختمان تلویزیون را محاصره کردیم امّا با وجود آنکه می توانستیم سعی نکردیم اشغالش کنیم. با اینحال به نظر من بهتر که شکست خوردیم چون در غیر اینصورت به خاطر نداشتن رهبر یا رهبران مستقیماً به طرف جنگ داخلی می رفتیم.
ـــ اعمال خشونت را قبول دارید؟
ویدا: مردم نمی خواستند دست به خشونت بزنند. به علاوه وقتی راه پیمائی می کردیم حتی پلیس ها با لبخند ما را نگاه می کردند. بعد از کشته شدن ندا[ دختر جوانی که با گلوله یک شبه نظامی کشته شد] به عیان دیدیم که جمعیت یک بسیجی را گرفتند امّا قصد کشتنش را نداشتند. فقط لباس هایش را در آوردند و کارت شناسائی اش را گرفتند.
ـــ تشکیلاتی ندارید که شما را سازماندهی کند؟
امیر: شب رأی گیری ساعت 5⁄8 بسیجی ها به دو ستاد انتخاباتی موسوی در قیطریه و خیابان زرتشت تهران حمله کردند و هوادارانش را زدند و گرفتند. حتی نارنجک پرت کردند که باعث شد عدّه زیادی زخمی شوند. فهرست اسامی همه کسانی که در انتخابات فعال بودند به چنگشان افتاد. با از دست دادن این دو ستاد دیگر جائی برای فعالیت تشکیلاتی نداشتیم. بعداز آن جنبش دست مردم افتاد و تظاهرات اینطوری برگزار می شد که مثلاً یکنفر می گفت” ساعت پنج میدان ولی عصر” و این شعار دهن به دهن می گشت. دیگر تشکیلاتی وجود ندارد. جایش را تک تک شهروندان گرفته اند.
ویدا: یعنی هرکدام از ما به نوعی شده ایم یک تشکیلات.
ـــ از رأی گیری 12 ژوئن بگوئید.
ویدا: من رأی دادم. ما ناچار بودیم بین بد یعنی موسوی و بدتر یعنی احمدی نژاد انتخاب کنیم. هنوز آخرین سخنرانی خاتمی در آخر دوره ریاست جمهوری اش یادم مانده. دانشجویان ضمن سخنرانی او را هو می کردند. خاتمی به آن ها گفت:” دلتان می خواهد هو کنید. امّا به زودی زود زمانی می رسد که هر لحظه افسوس مرا خواهید خورد”. من با پدرم به این جلسه رفته بودم. وقتی خاتمی این حرف را زد به پدرم نگاه کردم و تنم لرزید.
امیر: موسوی توانست مردم را متقاعد کند که دموکراسی برقرار خواهد کرد. من در جریان مبارزات انتخاباتی زیاد فیلم گرفتم. در کوچه و بازار از هر ده نفر نه تایشان هوادار موسوی بودند. ما انتظار تقلب را داشتیم امّا نه با این وسعت.
ـــ راجع به موسوی و کروبی چه می گوئید؟
ویدا: آن ها آنقدر تحت فشارند که نمی توانند جم بخورند. به هر حال ما از هردو حمایت می کنیم امّا باید بگویم که آن ها رهبران ما نیستند فقط کنار ما هستند.
ـــ نقش سازمان های امنیتی دراین میان چیست؟
امیر: همه جا حاضر و ناظرند. بعد از کشته شدن ندا، حمید پناتی معلم موسیقی او را که کنارش بود گرفتند و شکنجه دادند تا ماجرا را به شکل دیگری روایت کند. ایشان بعد از آزادی بلافاصله راهی شمال شد. در راه شکنجه گران به او تلفن زدند و دوباره احضارش کردند. پناتی به آن ها می گوید که نمی تواند بیاید چون در رامسر است. مخاظبش جواب می دهد:” نه هنوز به رامسر نرسیده ای، ده کیلومترمانده. می بینی که سایه به سایه ات می آئیم”.
ـــ درباره تجاوز به بازداشت شدگان چه می دانید؟
ویدا: مهدی کروبی می گوید شاهدانی دارد. از آدم مذهبی مثل او بعید است که خودش را با روایت های ساختگی به خطر بیندارد. به علاوه به تدریج در بعضی از رسانه ها ی خارجی کسانی را می بیینیم که به این موضوع شهادت می دهند. اینکه دخترها و پسرهائی بیایند و بگویند به آن ها تجاوز شده نشاندهنده تحول فرهنگی در ایران است.
ـــ نظرتان درباره برنامه هسته ای چیست؟
ویدا: هرکسی آرزوی بهترین چیزها را برای کشورش دارد. امّا ما به این حکومت ذره ای اعتماد نداریم. نمی دانیم برنامه هسته ای را برای اهداف خیر می خواهد یا کلک می زند.
امیر: احمدی نژاد برنامه هسته ای را راه نداخته تا روی وقایع داخل کشور سرپوش بگذارد. بعید نیست پشت این جریان برنامه دیگری خوابیده باشد چون حکومت خطرناک فکرهایش هم خطرناک است.
ـــ راجع به آینده چه فکر می کنید؟
ویدا: این رژیم بالاخره سقوط می کند چون از چشم مردم افتاده. حتی از چشم کسانی که هوادارش بودند افتاده. نگاهش کنید هر کاری می کند از روی ترس است. مردم منتظر فرصت اند تا دوباره به خیابان ها بیایند.
امیر: اکثر روحانیون عالی مقام ضد رژیم اند. نشانه اش اینکه وقتی رهبراعلام می کند که فلان روز عید فطر است آیات اعظم خلاف او حرف می زنند و روز بعد را عید اعلام می کنند.
منبع: لیبراسیون 23 اکتبر