محسن کدیور، پژوهشگر دینی، در نامهای خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس خبرگان، خواستار عزل آیتالله سیدعلی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی از مقام خود شده است.پیش از او نیز عبدالکریم سروش در نامهای خطاب به شخص آیتالله خامنهای با عنوان “جشن زوال استبداد دینی” خطاب به وی نوشته بود: “می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است، آبرویش به یغما رفته است.”
کدیور در نامه خود، رهبر جمهوری اسلامی را به “استبداد، ظلم، قانون شکنی، براندازی جمهوریاسلامی و وهن اسلام” متهم کرده و خطاب به رئیس مجلس خبرگان نوشته است: “آیتالله خامنهای با نقض مکرر اصول متعدد قانون اساسی به ویژه در حوزه تقنین و اجرا، بزرگترین قانونشکنی را در دو دهه اخیر مرتکب گردیده، و با استحاله و فروپاشی قانون اساسی، بزرگترین برانداز جمهوری اسلامی بوده است”.
وی خطاب به هاشمیرفسنجانی نوشته است: “اگر شما و معدود نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که سوگند خود را نقض نکرده اید - از قبیل آیت الله دستغیب شیرازی - هر چه سریعتر به وظیفه قانونی خود عمل نکنید، در پیشگاه ملت مسئول خواهید بود. اگر شما به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری از اهرمهای پیش بینی شده در قانون اساسی نتوانید برای خروج از این مخمصه راهی بیندیشد، معنایش این خواهد بود که به این گزاره تلخ نزدیک شده ایم: جمهوری اسلامی از طریق قانونی اصلاح ناپذیر است.”
کدیور ضمن تاکید بر اینکه “از محدودیت ها و تضییقات” رییس مجلس خبرگان رهبری و رییس مجمعتشخیصمصلحتنظام با اطلاع است، افزوده: “در وصیت نامه مرحوم آیتالله خمینی چنین چیزی به چشم نمی خورد، بلکه به صراحت نوشته بود انتساب مطالب به وی بعد از وفاتش بدون نوشته کتبی به تایید کارشناسان یا مدرک صوتی تصویری معتبر پذیرفته نیست. حتی اگر چنین هم گفته باشد و آقای خامنهای را صالح برای رهبری ارزیابی کرده باشد، شرعا و قانونا هیچ حجتی در آن نیست، چرا که ولی فقیه حق ندارد برای پس از وفاتش تعیین تکلیف کند.”
کدیور در این نامه ـ که متن کامل آن در سایت شخصی وی منتشر شده ـ با اشاره به اینکه در یکصد سال گذشته، آیتالله خامنهای پس از محمدرضاشاه پهلوی، طولانیترین دوران زمامداری را داشته، به برخی از تخلفات آیتالله خامنهای اشاره کرده و نوشته است: “ظاهرا تنها مانع ادواری شدن رهبری و توقیت آن به ده سال قابل یک بار تمدید، خود مقام رهبری است که حاضر به ترک قدرت نیست.”
کدیور سپس با اشاره به سخنان هاشمیرفسنجانی در گفتوگو با نشریه حکومت اسلامی - متعلق به دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری ـ مبنی بر اینکه “در قانون اساسی هیچ منعی برای زماندار کردن رهبری وجود ندارد و نامحدود کردن رهبری با تصمیم و رأی خبرگان بوده است” سخنان احمدجنتی، یکی از حامیان پروپاقرص رهبر جمهوری اسلامی و دبیر شورای نگهبان را نقل میکند که در گفتوگو با همین نشریه گفته است: “در صورتی که چند فقیه دارای شرایط رهبری مساوی باشند و هیچ کدام بر دیگری مزیتی نداشته باشند، در این فرض چون به همه آنان نمیتوان رای داد و باید یک نفر را از میان آنها انتخاب کرد، به نظر من در اینجا اشکالی ندارد که مدت رهبری محدود شود.”
کدیور در ادامه این نامه با ذکر نقلقولهای متعدد خواسته است هاشمیرفسنجانی و مجلس خبرگان سریعتر به وظیفه خود عمل کنند، زیرا در غیر این صورت امکان اصلاح جمهوری اسلامی از طرق قانونی از بین خواهد رفت.
چه کسانی به رهبر نامه نوشتهاند؟
نامه محسن کدیور، گرچه مستقیم به آیتالله خامنهای نوشته نشده، اما به طور مستقیم به عملکرد وی اشاره دارد؛ نامه کدیور اما نخستین نامه از این دست نیست؛ در سالهای گذشته نیز افرادی همچون دکتر سحابی، محسن سازگارا، دکتر محمد ملکی، احمد زیدآبادی و… به نوشتن چنین نامههایی اقدام کردند و البته همگی تاوان این کار را نیز پرداختند.
پس از انتخابات اما، بسیاری از افراد به نوشتن نامه به آیتالله خامنهای پرداختند که سرشناس ترین آنها دکتر عبدالکریم سروش است. او شهریور ماه سال گذشته در نامهای خطاب به آیتالله خامنهای نوشت: “گوشهای شما چندان از ستایش و نوازش مداحان پر و سنگین شده است که جایی برای صدای شاکیان ندارد”.
سروش در این نامه که عنوان “جشن زوال استبداد دینی” را برای آن برگزیده بود، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی گفته بود: “روزهای تلخ و سختی را می گذارنید. خطا کرده اید، خطایی سخت… چرا میان مردم عسسان و خفیه نویسان و جاسوسان می گمارید تا ضمیر آنان را بخوانند یا به حیله و ترفند، سخنی از زیر زبانشان بکشند، و راست و دروغ و نارس و ناقص بشما گزارش دهند.”
وی با اشاره به اتفاقات رخ داده پس از انتخابات، این چنین آیت الله خامنه ای را خطاب قرار داده بود: “می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است، آبرویش به یغما رفته است و طشت رسوائیش از بام تاریخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است. آن دلیری ها که در کنج خلوت و در پرده تزویر می کردید فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گریبان شما را سوخته است. خائفم که بگویم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است.”
این اما تنها نامه سروش نبود. وی به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انتخابات 22 خرداد، به خامنه ای نوشت: “زمان که گذشت و استبداد نظری وعملی، شما را به سؤء تدبیر و ستمگری کشا ند و مداحان و متملقان بر شما جوشیدند و ناصحان و ناقدان به زنجیرو زندان افتادند ونظم ملک پریشان شد وبانگ بینوایان بر آمد ودست تطاول حرامیان در اموال ونفوس بیگناهان گشوده شد، بر من آشکار شد که جامه ریاست و ولایت را بر اندام شما نیک نبریده اند و روح خسته و خواب آلوده تاریخ در نیمه شبیتاریک، کلید این ملک را نا سنجیده به دست شما داده است. روزی نبود که از شجره خبیثه استبداد حنظلی فرو نیفتد و سری را نشکند یا کامیرا تلخ نکند… و اینک ای «رهبر معظم»! من به شما میگویم که فرمان هبوط صادر شده و از آسمان به زمین رسیده است. بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟”
سروش البته نامه ای نیز خطاب به روحانیون و مراجع تقلید نوشته بود ودر آن ضمن اشاره به آنچه در سال های گذشته بر ایران رفته است، آنان را چنین مورد خطاب قرار داده بود:” شما اقطاب و ارکان دین خود از مظلومان مظالم جمهوری اسلامی هستید و از اینکه معاصی و مفاسد این حکومت جائر نام نیک شما و دامان پاک شریعت را آلوده کرده ظاهری دژم و باطنی نژند دارید و سینه پر آتش خود را به آب صبوری ساکن می کنید و «زبان بریده به کنجی نشسته» زیر لب لاحول می گویید و رب یسر میخوانید و از نگاه ها و پرسشهای سرزنش آلود مریدان و محارم می گریزید که چرا وعده عسل دادید و اکنون سرکه می فروشید و چون به خلوت می روید با خدا شکوه می کنید که خدایا مرجعیت و قطبیت دادی. صد شکر. اما چرا در این عصر و در این احوال؟ که نه مجال انتقاد هست نه نشاط اجتهاد. حتی در نوشتن رساله عملیه هم آزادی نیست و فتوا و فرمان حکومت مقدم است. نه حرمت و اعتباری برای فقه مانده، نه قداست و استقلالی برای حوزه. حجت ها آیت و آیت ها آلت قدرت گشته اند.”
محسن مخملباف، کارگردان سرشناس ایرانی، دیگر فردی بود که بعد از انتخابات، ایت الله خامنه ای را مورد خطاب قرار داده بود. وی در نامه ای که به مناسبت روز عاشورا، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت، چنین گفت: “اکنون دیگر یزید نفر اول نیست که در عاشورا آدم کشت، تو از او بردی. حالا از خودم ناراضی ام که در ۱۷ سالگی با شاه جنگیدم. او وقتی دید مردم او را نمی خواهند، کشور را گذاشت و رفت. اما تو ایستاده ای تا همه از ایران بروند. خامنه ای! ای پست تر از یزید مقاومت کن. بیشتر آدم بکش. بیشتر تجاوز کن. می خواستی احمدی نژاد را نجات بدهی، خودت از دست رفتی. می خواهی خودت را نجات بدهی، اصل ولایت فقیه را از بین بردی. دست مریزاد. لطفا باز هم مقاومت کن تا ما باز هم بیشتر به دست آوریم. خامنه ای! ای پست تر از یزید غرور و نخوت ترا همه می دانستند، اما حسادتت را کمتر کسی می دانست. تو منتظری را کشتی و خودت بر پیکر شهید او بر بلندای دستان مردم حسودی کردی.خامنه ای! ای پست تر از شمر تو منتظری نیستی که به قدرت نه گفت تا انسان بماند و محبوب مردم شد و رفت. تو خمینی نیستی که شاه را بیرون کرد و برای چند سال محبوب مردم شد و رفت. تو حتی برای نجات خودت در روز تاسوعا با مزدوران خودت به خانه خمینی حمله کردی. تو حتی شاه نیستی که وقتی دانست مردم او را نمی خواهند سلطنت و کشور را گذاشت و رفت تا مردم بدانند روزهای بدتری در انتظار آن هاست. تو فقط یزیدی. چون تنها تو در عاشورا آدم می کشی.”
یکی دیگر از کسانی که در نامه ای، آیت الله خامنه ای را مورد خطاب قرار داد، مازیار بهاری بود. این همکار هفته نامه نیوزویک که در حوادث پس از انتخابات، دستگیر و در دادگاه های نمایشی “اعتراف” کرده بود، در نامه خود نوشت: “من مجبور بودم جلوی دوربین اعتراف کنم، تا مامور شکنجهگر شما مدام با مشت توی سر من نکوبد. بارها و بارها بازجو و شکنجهگر من، مرا برای شادکامی شما لگد میزد. او به من میگفت: هر وقت با سیلی توی صورتت میزنم، حس میکنم که آقا دارد به من لبخند میزند. من اطمینان دارم قاضی دادگاهی که حکم را داد و قاضی دادگاه تجدید نظر که حکم را تائید کرد، میخواستند شما را خوشحال کنند.”
این روزنامهنگار افزوده بود: “جناب آقای خامنهای، بار دیگری که میبینید خبرنگاری دارد در جلوی دوربین تلویزیون به جنایات خود اعتراف و از شما طلب عفو و بخشش میکند، این حرف مرا به یاد داشته باشید: او را شکنجه کردهاند.”
وی همچنین نوشته بود: “جناب آقای خامنهای، ممکن است در خانه ساده خود که توسط هزاران پاسدار نگهبانی میشود احساس امنیت کنید، اما دنیای بیرون دارد عوض میشود. شما ممکن است این همه تنفر نسبت به خودتان را ببینید و بپرسید چرا؟ از خودتان بپرسید که به چه سمت و سویی میروید؟ فکر میکنید میتوانید با به زندان انداختن گزارشگران، اعتراضهای مردمی را خاموش کنید؟”
اما بودهاند کسانی که با نگاهی از “درون نظام” ایت الله خامنه ای را خطاب قرار داده اند. شاید معروف ترین این افراد، محمد نوری زاد، نویسنده سابق روزنامه کیهان و فیلم ساز باشد. سه نامه نخست نوریزاد به رهبری پیش از دستگیری وی منتشر شد. وی در این نامهها از خامنهای، که با عنوان “پدر” از وی یاد میکرد، خواسته بود تغییری در سیاستهای خود در نحوه برخورد با معترضان بدهد: “حوادث بعد از انتخابات، همه معادلات فکری و انسانی ما را بهم زد. رفتاری که تحت امر حضرتعالی با مردم شد، رفتار همشأن و همطراز زحمت و فهم و همراهی مردم نبود. مردم اگر انتظار داشتند این رفتار را از ماموران خودسر نظام ببینند، در عوض، انتظار این را هم داشتند که رهبرشان، بلافاصله به رسم علی علی های مکررش، همچون علی به مددشان بیاید و دادشان بستاند….اگر سخنان شما پیش از این، نگران دشمن بود، در نماز جمعه همین هفته گذشته، دیدیم که سخنان شما نگران رفتار بخشی از مردم، بله: مردم است. و این، همان دستاوردی است که در این سی سالگی انقلاب، ما بدان دست یافتهایم. یعنی سابقاً ما برای دشمن خط و نشان میکشیدیم، حالا کارمان بجایی رسیدهاست که باید برای بخشی از مردم خودمان خط و نشان بکشیم.” در تعریف دوستان و دشمنان خود تجدیدنظر کند و بهجای آنکه افرادی چون حداد عادل، سعید مرتضوی، حسین شریعتمداری، صادق محصولی، محمد جواد لاریجانی، و محمد حسین صفار هرندی را قدر بداند و بر صدر نشاند. که به گفتهٔ او بزرگترین زخمها را به حکومت میزنند: “متاسفانه هرروز که میگذرد، از پس و پیش رفتار اینان، که بسیار نیز صادقانه صورت میپذیرد، فتنههای درشت و ریز سامان میگیرد و به پروپای نظام میپیچد. این دوستان، نشانه دیگری نیز دارند. و آن اینکه: مطلقاً از تماشای فلاکت مردمان خود، گزشی در خود احساس نمیکنند. مثلا از دقیقترین آمار میزان اعتیاد جوانان کشورشان مطلعاند اما دانستن این آمار برای اینان با ندانستنش یکی است.”
نوری زاددر این نامه میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی را بهترین دوستان خامنه ای لقب داده و ازاو خواسته بود دست از حمایت از احمدینژاد بردارد: “شما بخاطر آقای احمدینژاد، مراجع را از دست دادید. بخش وسیعی از مردم و نخبگان کشور را از دست دادید. بخاطر او، دوستی ملتهای دیگر را از دست دادید. و این همان موجی است که در سراسر کشور، به سمت فراگیری میخزد. این موج، شما را با آقای احمدینژاد تنها خواهد گذارد. برای نجات کشور از بحران شخصا عمامه از سر بگیرید، و پایبرهنه و ژولیدهموی، همچون پدران بزرگوارتان، برای رونق مجدد دین خدا، نهضتی به اسم آشتی ملی به راه اندازید.”
وی پس از دستگیری و صدور حکم زندان و شلاق، نامه چهارم خود را هم نوشت. وی در این نامه نوشته بود: “شصت و هشت روز از این مدت را در زندان انفرادی به سر بردهام. توسط بازجوهای خود مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفتهام. در همه این احوال، از جنابعالی به عنوان رهبری فهیم و آگاه اسم بردهام.” و از رهبر گله کرده بود که چرا مثل موسوی و کروبی و خاتمی به عیادت خانوادهاش نرفته و قدر حمایتهای گذشته او از رهبری را ندانسته است: “فلانی -نوریزاد- درست در روزهای بحرانی، با برنامههای تلویزیونیاش، با نوشتههایش، برای منِ ِ رهبر که در معرض تهاجمات طوفانی این و آن قرار گرفته بودم، به میان آمد و از من سخت جانبداری کرد. امروز او در زندان است؛ به خاطر انتقاد از من! او باید در زندان ادب شود. همسر و فرزندانش توسط بازجوهای بیسواد و بیادب و تندخو به ناسزا گرفته شوند و خود او به تلخترین شکل ممکن به ورطه تهدید و تحقیر و ضرب و شتم درافتد. اما این دلیل نمیشود که منِ رهبر قدر زحمتهای پیشین او را ندانم و به خانوادهاش سر نزنم.”
وی در این نامه با هشدار به اینکه خامنه ای پشتیبانی مردم را به کلی از دست داده، افزوده بود: “شما، امروز رهبر کدام مردمید؟ من مردم فراوانی برای شما نمیبینم. رهبری، آن هم بر حداقل مردم، که غرورآفرین نیست. مبادا من و شما را ازدحام مردمی که به استقبال یک مسئول و یا خود جنابعالی میآیند، بفریبد. شما اگر به دیگر افراد مشهور هم اجازه سخنرانی و حضور در کشورتان بدهید، غوغای مردمان ما فزونی خواهد گرفت…. جامعه در آستانه یک انفجار بزرگ است و آرامش آن فقط ناشی از ضرب و زور اسلحه اگر باور ندارید به یک آزمون خیالی تن در دهید. به دو کشور ایران و مثلاً سوئد یا کانادا یا حتی مالزی اعلام میکنیم که مردم این دو کشور، یک روز، فقط یک روز پلیس و بسیج و اسلحهای بر سر نخواهند داشت و آزادند که هرچه میخواهند انجام دهند. فقط طی یک روز. تصور میکنید در پایان این یک روز؛ کشور ما و شما چگونه خواهد بود؟ و کشورهای دیگر چطور؟”
این تنها قسمت کوچکی از نامه هایی است که در یک سال گذشته، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته شده است. به نظر می رسد امروز رهبر جمهوری اسلامی، بیش از هر زمان دیگر در مظان اتهام از سوی نیروهای مخالف و موافق قرار گرفته است. بسیاری شیوه های حکومتی وی را نمی پسندند و در علن و خفا بر وی می تازند. و البته بسیاری از آن ها نیزـ هم چون احمد زیدابادی، روزنامه نگار و دبیرکل سازمان ادوار ـ تاوان انتقاد از رهبری را می پردازند. اما این روند تا کی ادامه خواهد یافت؟