مراسم بزرگداشت شانزدهین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، با همه محدودیت ها و فشارهای امنیتی بر مزار آنها در امامزاده طاهر کرج برگزار شد. همسر محمد مختاری برگزاری چنین مراسم هایی را اقدامی نمادین در جهت یادآوری قتل نویسندگان در ایران می خواند و می گوید با وجود همه فشارها و محدودیت ها و حذف فیزیکی این نویسندگان، اما اندیشه ها و آثار آنها در جامعه جاری است و نتوانسته اند آنها را از بین ببرند؛ از همین جهت است که اجازه برگزاری مراسمی در شان آنها را در سالگرد قتل شان نمی دهند.
۱۲ آذر ماه سالروز قتل محمد مختاری است؛ نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران که ابتدا ربوده شد و سپس جسد بیجان او را یافتند. ۱۸ آذر ماه هم جسد بیجان محمدجواد پوینده، نویسنده، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران است که او هم ۸ آذر ماه ۷۷ پس از خروج از منزل ربوده و جسد بیجان او ده روز بعد پیدا شد.
محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و داریوش و پروانه فروهر، ۴ روشنفکر ایرانی بودند که در آذر ۷۷ به قتل رسیدند. قتل آنها از سوی رسانه ها به قتل های زنجیره ای معروف شد و وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه ای مسئولیت این قتل ها را بر عهده گرفت و وقوع این قتلهای “نفرتانگیز” را نشان از فتنه ای “دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی” دانست.
در این بیانیه، “معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کجاندیش و خودسر این وزارت که بیشک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند”، از جمله عاملان آن جنایت معرفی شدند.
این وزارتخانه اما هیچ توضیحی درباره سرنوشت پیروز دوانی و همچنین قتل مجید شریف که در همان زمان ربوده شدند نداد.
طی سالیان گذشته خانواده های این نویسندگان از برگزاری هرگونه مراسمی برای بزرگداشت آنها منع بوده اند. روز جمعه اما خانواده آنها و اعضای کانون نویسندگان بر سر مزارشان حضور یافتند و مراسمی برگزار کردند. مریم حسین زاده، همسر محمد مختاری در این زمینه به “روز” می گوید: مراسم جمعه مثل سالهای قبل بود با این تفاوت که یک مقدار اغماض بیشتری شد و وقت بیشتری داشتیم. ولی همان را هم مدام تذکر می دادند که باید زودتر مراسم را تمام کنید. با این حال کانون نویسندگان که همواره کنار ما بوده اند توانستند بیانیه شان را بخوانند، چند نفری حرف زدند و من هم شعر خواندم. آقای درویشیان هم با وضعیتی که دارند آمده بودند.
او درباره چرایی ایجاد محدودیت ها و فشارهای برای عدم برگزاری مراسم بزرگداشت برای محمد مختاری و محمدجعفر پوینده می گوید: به هر حال به اتفاقی که سال ۷۷ برای این عزیزان افتاد و شروع آذر با قتل فروهرها و بعد محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در کنار کسان دیگری که مشخص شد به صورت پیوسته و در جریان قتلهای زنجیرهای کشته شدهاند، هنوز جواب داده نشده، هنوز آمرین معرفی نشدهاند، مشخص است که ۱۶ سال وقتی پرونده ای باز می ماند و موقعیت اش روشن نمی شود هر سال که سالگرد است و مراسمی داریم مطمئنا می خواهیم که به پرونده به درستی رسیدگی شود و آقایان روی این قضیه هستند که اصلا صحبتی نشود. ولی ما هر سال حتی شده بر سر مزارشان می رویم و مراسم می گیریم.
او می گوید که ماموران امنیتی توانستند همسرش را حذف فیزیکی کنند اما هرگز نتوانستند اندیشه های او را از بین ببرند: مسلما در نیم ساعت و یک ساعت سر مزار ما نمی توانیم اندیشه های آدمی مثل محمد مختاری یا محمدجعفر پوینده را بگوییم اما مردم به کتاب های انها مراجعه می کنند. ما در فضای خیلی کوچکی که سالانه سعی می کنیم در سالگردشان برای خودمان ایجاد کنیم یک کار نمادین می کنیم. حرکت ما نمادین است که به یادها بیاوریم سالها قبل این اتفاق افتاده و وحشت آقایان از این است که نسل جوان بفهمد چنین اتفاقاتی برای نویسندگان این مملکت افتاده و چه بر سر نویسندگان این مملکت اورده اند و سراغ اندیشه های انها بروند و ببینند چه بوده که نویسندگان مملکت حذف فیزیکی شده اند.
همسر محمد مختاری می افزاید: آنها حذف فیزیکی شده اند اما اندیشه هایشان را نتوانستند حذف کنند. من بعد از ۱۶ سال فکر می کنم چیزی که مختاری می خواست، یعنی دغدغه اصلی اش و نوع نگاه و تفکر و شعری که داشته الان خیلی مورد استقبال قرار گرفته و به وسیله نسل جوان و دوباره خوانی می شود. این بعد از ۱۶ سال دستاوردی است که جامعه ادبی و بخصوص شاعران جوان ما به آن پی برده اند. هر چه هم بگذرد راه بیشتری را برای رسیدن به جایگاهی که داشته باز می کند.در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی و ادبی هم نوع تحلیل هایی که سالهای سال مختاری کار و ریشه یابی کرده، معضلات و مشکلات فرهنگی جامعه ما را، دارد راه خودش را پیدا می کند؛ یعنی حرف هایی که ۱۶ سال پیش زده وقتی الان خوانده می شود می بینیم مشکل جامعه الان ما است.من فکر می کنم این ۱۶ سال بیخود نگذشته و حتی ثمره خیلی خوبی داشته.
سهراب مختاری، فرزند محمد مختاری هم در مصاحبه با “روز” می گوید که پافشاری خانواده ها بر محاکمه علنی و معرفی امران قتل های زنجیره ای و افاش حقایق پرونده باعث شده مسئولان با نگاهی امنیتی به مساله، اجازه برگزاری هرگونه مراسمی در شان آنها را هم ندهند. او می گوید: با اینکه در ان سالها اکثر مسئولینی که در ایران به این مساله اشاره کردند آن را محکوم کردند و به نوعی علیه این جنایت ها صحبت کردند ولی با این حال از همان زمان یک نوع نگاه امنیتی نسبت به این مساله وجود داشت که باعث شد در همان زمان هم نویسندگان، فعالان و روزنامه نگارانی که این مساله را پی گیری می کردند تحت فشار قرار بگیرند. خود خانواده ها هم تحت فشار قرار گرفتند و این ترس در آقایان بود که نکند از مرزهایی که تعریف کرده اند پا فراتر گذاشته شود به همین دلیل به خانواده ها اجازه برگزاری مراسم رسمی را هیچ گاه ندادند. پرستو فروهر هر سال به ایران می رود که مراسم برگزار کند و اجازه نمی دهند. در امامزاده طاهر که ما برگزار می کنیم باز محدودیت های بسیاری وضع می کنند. از کسانی که به امامزاده طاهر می آیند، می خواهندسخنرانی نکنند و مراسم را خیلی زود تمام کنند. سال گذشته حتی اجازه یک سخنرانی کوتاه را هم ندادند ولی امسال کمی ملایمت به خرج دادند و چند سخنرانی انجام شد. با این حال این نگاه امنیتی همچنان وجود دارد و جلوی هرگونه مراسمی که در شان آن عزیزان است را می گیرد.
او می گوید: این رفتارها واقعا نادرست است، آنها نویسندگان این مملکت بودند و مراسمی متناسب با شان آنها ، حق آنها است اما متاسفانه این اجازه به ما داده نمی شود. حالا بگوییم چند سال هم جلوی نشر آثارشان را بگیرند که گرفته اند آثار آنها اما سالهای آینده بازنشر خواهد شد.
سهراب مختاری سپس با اشاره به آزار و اذیت هایی که پدرش از سوی نهادهای امنیتی متحمل شده می گوید: پدر من در سال ۷۷ کشته شد اما قبل از آن هم سالهای سال مورد آزار بود. چند ماه قبل از این جنایت به خاطر فعالیت کانون نویسندگان ایران به دادگاه انقلاب احضار شده بود. قبل از آن هم مدام مورد بازجویی قرار می گرفت. دوستان او مثل غفار حسینی هم سرنوشت مشابهی داشتند و به قتل رسیدند و آن فشاری که روی روشنفکران و نویسندگان مستقل وجود داشت هنوز هم وجود دارد. اگر یک نظام سیاسی، اندیشه های انسان ها را سانسور می کند و اجازه نشر بدون سانسور نمی دهد یعنی نگاه امنیتی دارد و همه چیز باید از صافی نظارتی برخی مسولین عبور کند تا اجازه نشر پیدا کند. پدر من از کسانی بود که چه در زمان شاه و چه در جمهوری اسلامی با سانسور مخالفت می کرد و نگاه امنیتی به او، افکار و اندیشه هایش وجود داشت.
او می افزاید: ما خانواده ها از آغاز خواهان رسیدگی عادلانه به این جنایات بودیم و اینکه همه عوامل و امران در دادگاهی علنی محاکمه شوند اما متاسفانه جلوی این خواسته ما را گرفتند و هنوز هم هنوز است ما همین خواسته را داریم و چون از خواسته هایمان دست نکشیدیم و خواهان معرفی امران و افشای حقایق پرونده هستیم حتی اجازه برگزاری مراسمی در شان عزیزان مان را به ما نمی دهند.