ارائه طرح ایجاد تشکلی برای ائتلاف میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی ـ که فعلا با عنوان کنگره ملی از آن یاد میشود ـ از سوی مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی، این روزها به یکی از بحثهای اصلی میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
البته آنچه که مجتبی واحدی اعلام کرده، طرحی جدید نیست. اپوزیسیون جمهوری اسلامی در سی سال گذشته بارها بر لزوم تشکیل چنین ائتلافی صحه گذاشته، اما اکثریت قریب به اتفاق این تلاشها راه به جایی نبرده است.
طرح مجتبی واحدی از این لحاظ تفاوتی با دیگر طرحها ندارد. در صورتی که وی و گروه مشاورانش تمهیدی برای در پیش گرفتن راهی نو برای این ائتلاف نیندیشند، چنین طرحی نیز مانند دیگر طرحهایی که اپوزیسیون خارج از کشور در سی سال گذشته، در پیش گرفته محتوم به شکست است. بخصوص آنکه چند روزی از ارائه پیشنهاد اولیه این طرح نگذشته، برخی از آنان که خود را در مقام قیم اپوزیسیون میبینند، و متاسفانه کم هم نیستند، حمله به چنین طرحی را آغاز کردهاند.
درباره لزوم چرایی چنین طرحی احتمالا نباید بحث زیادی را مطرح کرد. تجربه گذار به دموکراسی در بسیاری از کشورها، نشان دهنده آن است که لزوم وجود یک اپوزیسیون متشکل و فراگیر برای رسیدن به دموکراسی از الزامات است. این البته بدان معنا نیست که حزبی جدید هم چون ققنوس از خاکستر اپوزیسیون سی ساله سر برآرد و یک شبه همه چیز را به سامان کند. تشکیل چنین ائتلافی اساسا تنها تا مرحله اولیه موفقیت است. به طور حتم با توجه به گوناگونی وسیع اپوزیسیون ایرانی، اساسا تشکیل چنین ائتلاف یا جبهه واحدی نیز کاری دشوار خواهد بود.
اما طرحی که توسط مشاور مهدی کروبی ارائه شده، دو خصلت برجسته دارد که میتواند راه را برای موفقیت آن رهنمون سازد.
نخستین مساله آن است که این طرح توسط مشاور یکی از دو رهبر جنبش سبز مطرح شده. مهدی کروبی در کنار میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی، در دو دهه گذشته تنها نیروهای خواهان تغییری بودند که پشتیبانی اکثریت عظیمی از مردم ایران ـ چه در داخل و چه در خارج ـ را با خود داشتند. البته درباره علل عدم وجود یک نیروی خواهان تغییر در جغرافیای سیاسی ایران، میتوان هزاران دلیل را ذکر کرد، اما در حال حاضر، واقعیت آن است که نیرویی جز این دو تن قادر نخواهد بود که افراد زیادی را گرد هم جمع کند. این مساله و اعتمادی که مردم در دو سال گذشته نسبت به مهدی کروبی داشتهاند و نقش واحدی به عنوان مشاور این رهبر جنبش سبز در خارج از کشور که یکی از کانالهای اصلی انتقال اخبار و اطلاعات از و درباره مهدی کروبی است، میتواند به عنوان یک برگ برنده مطرح باشد.
نکته دومی که درباره این طرح میتوان از آن سخن گفت، تفاوتی است که میان انحلالطلبانی که در دهه اخیر از ایران خارج شدهاند، با اپوزیسیون کلاسیک وجود دارد.
نسل قدیمتر اپوزیسیون در همان ماهها و سالهای اول انقلاب مجبور به ترک کشور شد. در یک بازه تاریخی میتوان سخنان آیتالله خمینی مبنی بر ممنوع بودن فعالیت جبهه ملی تا زمان سرکوب دوم حزب توده در سال 62 را به عنوان یک بازه تاریخی از سرکوب احزاب سیاسی در نظر بگیریم؛ موج عظیم مهاجرت ایرانیان نیز در همین بازه تاریخی روی داده است.
این مساله به خوبی نشان دهنده آن است که اکثریتی عظیم از اپوزیسیون خارج از کشور، اساسا با محیط و فضای سیاسی و همچنین معادلات و مصلحتهایی که در سطوح میانی قدرت در جریان است، بیاطلاع است. این مساله از سویی به دلیل خروج زودهنگام آنان از قدرت روی داده و از سویی دیگر به دلیل عدم حضور آنان در دولتهای پس از انقلاب 57.
آنانی که اما در یک دهه گذشته ـ و بخصوص در دو سال گذشته ـ از کشور خارج شدهاند، تفاوت عظیمی با این گروه دارند. از سویی بسیاری از آنان سالها در قدرت بودهاند و الزامات آن را به خوبی میشناسند، از سویی دیگر حضور در مقام اپوزیسیون داخل کشور را نیز تجربه کرده و از ظرافتهای عرصه سیاست در ایران مطلعاند. همین مساله باعث شده است که به نسبت ـ و نه به طور مطلق ـ درک و تحلیل آنان از شرایط سیاسی کشور، انطباق بیشتری با واقعیت داشته باشد.
در چنین فضایی، طرح مساله اتحاد میان آن دسته از گروههای اپوزیسیون که حکومت فردی را نفی می کنند و به دموکراسی میاندیشند، از سوی یکی از انحلالطلبان جدید، میتواند مورد توجه قرار گیرد. خاصیت این طرح آن است که از سویی قابلیت جذب نیروهای مردمی را داراست، زیرا طرح کننده آن سالها در حکومت بوده، از طرق مختلف برای اصلاح آن کوشیده و در نهایت با توجه به شناخت از مناسبات قدرت، به لزوم انحلال پی برده است. این پارامتر در کنار پارامتر حضور در قامت مشاور یکی از دو رهبر جنبش سبز، میتواند میزان اعتماد به وی را بیشتر کند.
از سوی دیگر، در پیش گرفتن یک استراتژی مناسب از سوی طراح چنین مسالهای، میتواند باعث حضور هر چه بیشتر نیروها پیرامون چنین طرحی شود. اختلافات قدیمی و ریشهدار میان نیروهای مخالف، تقریبا امکان ایجاد هر نوع ائتلافی در چشمانداز بعد از سقوط را غیرممکن کرده است. اما چنین تشکلی اگر بر پایه ایجاد امکان یک انتخابات آزاد و رفراندوم بر سر تعیین نوع حکومت در ایران تشکیل شود، حتی قدرت و قابلیت جذب اصلاحطلبان خارج از کشور را نیز خواهد داشت و در واقع محکی نیز برای میزان صداقت آنان خواهد بود که همواره از لزوم گردن گذاشتن بر رای و نظر مردم سخن میگویند.