عماد مغنیه، معروف به حاج رضوان شامگاه سه شنبه در انفجاری سهمگین در دمشق، پایتخت سوریه، کشته شد و خبر مرگ او ۱۲ ساعت بعد از سوی گروه حزب الله لبنان تایید شد. این رهبر نظامی جنبش حزب الله در طول حیات خود، از سوی سازمان های جاسوسی غرب، به عنوان مسئول بسیاری از عملیات تروریستی شناخته شد. از نظر دولت آمریکا به واسطه عملیاتی که از سوی حزب الله علیه منافع آن دولت انجام شده بود، مغنیه به عنوان مسئول خرابی ها، ارزشی بیست و پنج میلیون دلاری پیدا کرده بود. گذشته از تفکرات، عملکرد و مجموع سوابقی که برای مغنیه ذکر می شود و فارغ از تعداد کشورهایی که در تعقیب وی بوده اند، عملیات ترور مغنیه به هر علت و بهانه، محکوم و غیر قابل دفاع است.
بعد از تائید خبر کشته شدن مغنیه توسط منابع خبری و هم چنین حزب الله لبنان، شاهد واکنش بسیاری از دول و رهبران سیاسی جهان بودیم. بسیاری از کشورها بدون هیچ اظهار نظری تنها ناقل خبر بودند. رهبران رقیب حزب الله در لبنان جملگی این عمل را محکوم و آن را مخالف روند برقراری صلح و آرامش، به ویژه در این شرایط حساس، ارزیابی کردند. در میان همه این واکنش ها شاهد دو واکنش ایدئولوژیک، با مضامینی، متفاوت بودیم.
برخورد اول از سوی دولت آمریکا و دولت اسراییل صورت گرفت که با خوشحالی زائدالوصفی، به استقبال این خبر رفتند. شان مک کورمک در گفت و شنود با خبرنگاران، با بهانه این که دنیا بدون حضور مغنیه جای بهتری برای زندگی خواهد بود، سعی در توجیه این عمل غیر انسانی کرد. ظاهرأ سخنگوی وزارت خارجه آمریکا فراموش کرده پرچم دار مبارزه علیه تروریسم است. او حتمأ می داند که ما ترور خوب وبد نداریم ترور یا خوب است و حکمش برای همه جائز و یا این که نباید علیه هیچ کس انجام شود.
حتی اگر اتهامات مغنیه بیش از آنی باشد که آمریکا و دوستانش مدعی هستند، باز هم توجیه گر این عملیات تروریستی نیست. حق این است که دادگاهی صالح اتهامات انتسابی افراد را بررسی کند و در صورت اثبات وقوع جرم، احکام درخور را صادر کند. مگر جنایت کاران آلمان نازی کشتار کمتری کرده بودند؟ آیا عوامل صرب افراد بی گناه بی شماری را تنها به جرم مسلمان و یا کروات بودنشان از بین نبردند؟ یا وحشی گری هایی که در درگیری های قبیله ای در دارفور سودان اتفاق افتاده ناچیز است؟ چرا در این موارد دادگاه های بین المللی مسئول رسیدگی و تعیین جرم هستند، اما در مورد مغنیه هر کسی حق دارد هم قاضی باشد و هم مجری حکم؟ آیا این واکنش بوی ایدئولوژی نمی دهد؟
آیا وقتی به خودمان حق می دهیم جهان را بدون وجود دیگران تصور کنیم، به دیگران نباید حق بدهیم برای بهتر شدن دنیا، کره زمین را از وجود ما پاک کنند؟ آخر مگر خشونت، به غیر از خشونت، دست آورد دیگری هم دارد؟ سال های سال است که گروه های مسلح و تروریستی تنها به همین بهانه، دنیا را برای بقیه ناامن ساخته اند. در جوامعی که کسانی با خلوص نیت و صداقت قدم در این راه گذاشته اند، حتی در مواقعی که به قدرت دست یافته اند، آن جوامع جز حمام خون و فضای رعب و وحشت عایدی دیگری نداشته اند. حال اگر این رویه از ابتدا مبتنی بر نیات خیر خواهانه نباشد باید منتظر عواقب به مراتب بدتری شد.
باده درد آلودمان مجنون کند / صاف اگر باشد ندانم چون کند؟
برخورد دوم ایدئولوژیک از سوی مسوولان کشور ما صورت گرفت. تقریبا تمام مسئولین کشور مراتب انزجار خود را نسبت به این عمل اعلام نموده، در رسای دلاوری ها و شجاعت های مغنیه حماسه سرایی کردند. این اولین درس یک سیاست خارجی غیر ایدئولوژیک است که در هر واکنشی نسبت به رخدادهای بین المللی اولین و آخرین چیزی که باید مد نظر قرار بگیرد، منافع ملی است. اما اگر سیاست خارجی و یا به تفسیر دقیق تر مجموع سیاست گذاری ها ایدئولوژیک بود، آن چه که حرف اول و آخر را خواهد زد بایدها و نبایدهای آن عقیده است.
واکنش دولت ایران و شرکت وزیر امور خارجه در مراسم خاکسپاری مغنیه، دقیقأ رویکردی ایدئولوژیک بود. چرا که دولت ایران در پاسخ به ادعاهای دشمنان خود در مورد حمایت همه جانبه ایران از حزب الله لبنان، مدعی است که بدون هیچ گونه چشم داشتی، تنها دارای یک ارتباط معنوی با این حزب است. این ارتباط معنوی حتمأ مبتنی بر یک ایدئولوژی است. در این صورت وقتی ما با تمام قوا در جهت تقویت این روابط عمل می کنیم، یعنی در واقع امر برای تقویت این ایدئولوژی قدم بر می داریم.
عقیدتی بودن رفتارهای مجموع حاکمیت نکته ای سوًال برانگیز نیست، چرا که بارها مورد تایید رهبران کشور قرار گرفته است. سؤال این جا است که این نحوه عملکرد تا چه حد در جهت منافع ملی ایران است؟ در جایی که تمامی رسانه های جهان توجه خود را به پاسخ کشورها نسبت به این رویداد معطوف کرده اند و از سوی دیگر انگشت اتهام به سوی ایران است که از طریق حزب الله به همراه طرفداران سوریه مانع از ایجاد ثبات در لبنان می شود، آیا حضور در مراسمی که جهت مغنیه برگزار می شود، و آن هم در این سطح، در چهار چوب منافع ایران قرار دارد؟ آیا توجهی تا این حد به ترور یکی از سران سازمان های فعال سیاسی در لبنان موجب تقویت شایعه دخالت ایران در اوضاع داخلی لبنان نخواهد شد؟ قوت گرفتن اتهاماتی چنین در شرایطی که ما هنوز از رویارویی بر سر مسئله فعالیت های هسته ای خود فارغ نشده ایم، به نفع دوستان ایران است یا به نفع دشمنان ایران؟
به راستی، به غیر از آقای متکی، چند هیئت رسمی از سایر کشورها در مراسم روز پنج شنبه حزب الله در بزرگداشت عماد مغینه شرکت داشتند؟