منافع ملی یا برخورد ایدئولوژیک

میر حمید سالک
میر حمید سالک

‏عماد مغنیه، معروف به حاج رضوان شامگاه سه شنبه در انفجاری سهمگین در دمشق، پایتخت سوریه، کشته ‏شد و خبر مرگ او ۱۲ ساعت بعد از سوی گروه حزب الله لبنان تایید شد. این رهبر نظامی جنبش حزب الله در ‏طول حیات خود، از سوی سازمان های جاسوسی غرب، به عنوان مسئول بسیاری از عملیات تروریستی ‏شناخته شد. از نظر دولت آمریکا به واسطه عملیاتی که از سوی حزب الله علیه منافع آن دولت انجام شده بود، ‏مغنیه به عنوان مسئول خرابی ها، ارزشی بیست و پنج میلیون دلاری پیدا کرده بود. گذشته از تفکرات، ‏عملکرد و مجموع سوابقی که برای مغنیه ذکر می شود و فارغ از تعداد کشورهایی که در تعقیب وی بوده اند، ‏عملیات ترور مغنیه به هر علت و بهانه، محکوم و غیر قابل دفاع است.‏

بعد از تائید خبر کشته شدن مغنیه توسط منابع خبری و هم چنین حزب الله لبنان، شاهد واکنش بسیاری از دول ‏و رهبران سیاسی جهان بودیم. بسیاری از کشورها بدون هیچ اظهار نظری تنها ناقل خبر بودند. رهبران رقیب ‏حزب الله در لبنان جملگی این عمل را محکوم و آن را مخالف روند برقراری صلح و آرامش، به ویژه در این ‏شرایط حساس، ارزیابی کردند. در میان همه این واکنش ها شاهد دو واکنش ایدئولوژیک، با مضامینی، ‏متفاوت بودیم.‏

برخورد اول از سوی دولت آمریکا و دولت اسراییل صورت گرفت که با خوشحالی زائدالوصفی، به استقبال ‏این خبر رفتند. شان مک کورمک در گفت و شنود با خبرنگاران، با بهانه این که دنیا بدون حضور مغنیه جای ‏بهتری برای زندگی خواهد بود، سعی در توجیه این عمل غیر انسانی کرد. ظاهرأ سخنگوی وزارت خارجه ‏آمریکا فراموش کرده پرچم دار مبارزه علیه تروریسم است. او حتمأ می داند که ما ترور خوب وبد نداریم ‏ترور یا خوب است و حکمش برای همه جائز و یا این که نباید علیه هیچ کس انجام شود.‏

حتی اگر اتهامات مغنیه بیش از آنی باشد که آمریکا و دوستانش مدعی هستند، باز هم توجیه گر این عملیات ‏تروریستی نیست. حق این است که دادگاهی صالح اتهامات انتسابی افراد را بررسی کند و در صورت اثبات ‏وقوع جرم، احکام درخور را صادر کند. مگر جنایت کاران آلمان نازی کشتار کمتری کرده بودند؟ آیا عوامل ‏صرب افراد بی گناه بی شماری را تنها به جرم مسلمان و یا کروات بودنشان از بین نبردند؟ یا وحشی گری ‏هایی که در درگیری های قبیله ای در دارفور سودان اتفاق افتاده ناچیز است؟ چرا در این موارد دادگاه های ‏بین المللی مسئول رسیدگی و تعیین جرم هستند، اما در مورد مغنیه هر کسی حق دارد هم قاضی باشد و هم ‏مجری حکم؟ آیا این واکنش بوی ایدئولوژی نمی دهد؟‏

آیا وقتی به خودمان حق می دهیم جهان را بدون وجود دیگران تصور کنیم، به دیگران نباید حق بدهیم برای ‏بهتر شدن دنیا، کره زمین را از وجود ما پاک کنند؟ آخر مگر خشونت، به غیر از خشونت، دست آورد دیگری ‏هم دارد؟ سال های سال است که گروه های مسلح و تروریستی تنها به همین بهانه، دنیا را برای بقیه ناامن ‏ساخته اند. در جوامعی که کسانی با خلوص نیت و صداقت قدم در این راه گذاشته اند، حتی در مواقعی که به ‏قدرت دست یافته اند، آن جوامع جز حمام خون و فضای رعب و وحشت عایدی دیگری نداشته اند. حال اگر ‏این رویه از ابتدا مبتنی بر نیات خیر خواهانه نباشد باید منتظر عواقب به مراتب بدتری شد.‏

باده درد آلودمان مجنون کند / صاف اگر باشد ندانم چون کند؟ ‏

برخورد دوم ایدئولوژیک از سوی مسوولان کشور ما صورت گرفت. تقریبا تمام مسئولین کشور مراتب ‏انزجار خود را نسبت به این عمل اعلام نموده، در رسای دلاوری ها و شجاعت های مغنیه حماسه سرایی ‏کردند. این اولین درس یک سیاست خارجی غیر ایدئولوژیک است که در هر واکنشی نسبت به رخدادهای بین ‏المللی اولین و آخرین چیزی که باید مد نظر قرار بگیرد، منافع ملی است. اما اگر سیاست خارجی و یا به ‏تفسیر دقیق تر مجموع سیاست گذاری ها ایدئولوژیک بود، آن چه که حرف اول و آخر را خواهد زد بایدها و ‏نبایدهای آن عقیده است. ‏

واکنش دولت ایران و شرکت وزیر امور خارجه در مراسم خاکسپاری مغنیه، دقیقأ رویکردی ایدئولوژیک ‏بود. چرا که دولت ایران در پاسخ به ادعاهای دشمنان خود در مورد حمایت همه جانبه ایران از حزب الله ‏لبنان، مدعی است که بدون هیچ گونه چشم داشتی، تنها دارای یک ارتباط معنوی با این حزب است. این ارتباط ‏معنوی حتمأ مبتنی بر یک ایدئولوژی است. در این صورت وقتی ما با تمام قوا در جهت تقویت این روابط ‏عمل می کنیم، یعنی در واقع امر برای تقویت این ایدئولوژی قدم بر می داریم.‏

عقیدتی بودن رفتارهای مجموع حاکمیت نکته ای سوًال برانگیز نیست، چرا که بارها مورد تایید رهبران ‏کشور قرار گرفته است. سؤال این جا است که این نحوه عملکرد تا چه حد در جهت منافع ملی ایران است؟ در ‏جایی که تمامی رسانه های جهان توجه خود را به پاسخ کشورها نسبت به این رویداد معطوف کرده اند و از ‏سوی دیگر انگشت اتهام به سوی ایران است که از طریق حزب الله به همراه طرفداران سوریه مانع از ایجاد ‏ثبات در لبنان می شود، آیا حضور در مراسمی که جهت مغنیه برگزار می شود، و آن هم در این سطح، در ‏چهار چوب منافع ایران قرار دارد؟ آیا توجهی تا این حد به ترور یکی از سران سازمان های فعال سیاسی در ‏لبنان موجب تقویت شایعه دخالت ایران در اوضاع داخلی لبنان نخواهد شد؟ قوت گرفتن اتهاماتی چنین در ‏شرایطی که ما هنوز از رویارویی بر سر مسئله فعالیت های هسته ای خود فارغ نشده ایم، به نفع دوستان ‏ایران است یا به نفع دشمنان ایران؟

به راستی، به غیر از آقای متکی، چند هیئت رسمی از سایر کشورها در مراسم روز پنج شنبه حزب الله در ‏بزرگداشت عماد مغینه شرکت داشتند؟ ‏