هیچ زنی اجازه نیافت در بدرقه بانوی غزل ایران سخن بگوید،اما زنان دلاور ایران دست در دست هم مرغ سحر را چنان در بدرقه او به پرواز درآوردند که در مدت کوتاهی فضای مجازی را تسخیر کرد.
فیلمی که گویای حضور گسترده زنان و فریاد آزادی خواهی آنها بود ،عصر روز جمعه در صفحه فیس بوک روزآنلاین منتشر شد. در این فیلم پروین فهیمی (مادر سهراب اعرابی)، نسرین ستوده، نرگس محمدی، شیما قوشه، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی)، شهناز کریم بیگی (مادر مصطفی کریم بیگی)، نوشین احمدی خراسانی و طلعت تقی نیا دست در دست هم سرود «مرغ سحر» را می خوانند.
انتشار این فیلم که ابتدادرفیس بوک شخصی واحد خلوصی منتشر شده بود، در صفحه رسمی فیس بوک روزآنلاین، صدای زنان ایران را که خواستار پایان شب سیاه خود هستند؛ به حادثه فضای مجازی مبدل کرد. هزاران نفر این ویدئو کلیپ کوتاه را که بطور اختصاصی توسط فیس بوک روز باز نشر شده بود ،دیدند. سیل کامنت ها سرازیر شد. باز نشر ویدئو کلیپ به رکورد تازه ای رسید و بسیاری از رسانه های فارسی زبان آن را منتشر کردند.
بر اساس آمار صفحه فیس بوک روز، تا غروب روز دوشنبه سوم شهریور 1392، بیش از 250 هزار نفر این فیلم را دیده و بیش از هزار و چهارصد نفر آن را باز نشر کرده اند. تلویزیون فارسی bbc و برخی دیگر از سایت ها و رسانه های خارج از ایران هم اقدام به انتشار این فیلم کردند.
حضور گسترده زنان در این مراسم و عدم اجازه به آنها برای سخنرانی، بحث و گفت و گوهای زیادی را بر انگیخته است . بسیاری که سیمین بهبهانی را صدای آزادی خواهی زنان ایرانی می دانند ، این سوال را مطرح کرده اند:” چگونه در مراسم تشییع پیکر کسی که عمری را برای احقاق حقوق زنان تلاش کرده است هیچ بانویی فرصت رسمی برای پاسداشت و یاد او نداشته باشد؟”
انبوه زنانی که در مراسم تشییع بانوی غزل ایران ، “ ای ایران”،”دوباره می سازمت وطن” و” یار دبستانی” را فریاد می کردند، نماینده زنانی بودند که می کوشند تا در فضای جمهوری اسلامی «نغمه آزادی نوع بشر» را بسرایند. ملک الشعرای بهار 88 سال پیش در تصنیف “ مرغ سحر” که اکنون به یکی از سرودهای رسمی آزادی خواهان ایران تبدیل شده است، فریاد آزادی نوع بشر را سر داد:
مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرربار، این قفس را بَرشکَنُ و زیر و زبَر کن
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سُرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را پرشرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژالهبار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نِگَهای تازه گل از این، بیشتر کن
مرغ بی دل شرح هجران مختصر، مختصر کن