تحت کنترل یا توی دست

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

کنترل ذهن جامعه و بخصوص منتقدان یکی ازروش های سازمانهای اطلاعات موازی در ایران است. حرکت موجی از جمله این روشهاست که می تواند سوژه را تحت کنترل یا “ توی دست ” قراردهد .

کنترل ذهن با هدف کنترل رفتار و عکس العمل های سوژه انجام می شود . اگرچه این روش ها تابعی از سوژه هستند ولی اصولی ثبات هم بر آن حکم فرماست . ذهن راز بزرگ کنش و واکنش های ماست. برنامه نویسی که جسم و روح و هویت وعمل شخصی و اجتماعی ما را شکل می دهد. ذهن می تواند دروغ را باور کند یا نکند . ترس را باور کند یا نکند. ذهن می تواند هدفمند و جدی و متمرکزباشد و می تواند باورکند که دارای  خصوصیات و عقایدی است . “ در حالیکه نیست”  .

نهادهای اطلاعاتی همواره بر روی ذهن جامعه و مردم و منتقدان کارمی کنند و آنرا پای بست کنترل ، نفوذ وانهدام یک تفکر و یا شکل گیری تفکردیگری می دانند. آنها کنترل ذهن را مانند یک بازی فوتبال می دانند که نیاز به برنامه ریزی ، خواندن دست حریف ،پاس کاری ،سرعت ، حمله ،قدرت، فضای خالی ،فریب و البته تماشاچی دارد .

اختلال در ذهن سوژه پیش نیاز هدایت و کنترل سوژه است اما ذهن هایی هم هست که مقاومت می کند و تسلیم نمی شود. به نظر شما این افراد ازسیاره های دیگربه زمین آمده اند یا انسان هایی عجیب وغریب هستند ؟

جواب خیر است آنها مثل ما هستند ولی مانند دوندگان ماراتون تمام مسیر مسابقه و نیازهایی که در این مسیر برای پیروزی وجود دارد را بررسی می کنند. آنها عوامل ساده اختلال ذهن و نفوذ را می شناسند و ورودی های مشکوک رابه ذهن را می بندند.

ساده بیان کنم عواملی چون حسرت ، حسادت, رشک ، انفعال ، نا امیدی ، مقایسه خود  با دیگران،ترس ، بی نظمی و فقدان برنامه ریزی اگر درون ما باشد یا پروانده شود ذهن ما را مواج و ما را فریب می دهد. اگر چه خوراک نهادهای اطلاعاتی موازی در درون ماست و برای ایجاد و پرورش این خصوصیات هم برنامه ریزی می کنند اما آگاهی به روش های عمل آنها موجب مقاومت ذهن در مقابل پروژه های مختلف آنها می شود.

سوزاندن پروژه های نهادهای اطلاعاتی غیر ممکن نیست . یک بازی در درون ما و در جامعه بین دموکراسی خواهان و افرادی است که ازکنار حکومت دیکتاتور نان می خورند . باید قواعد بازی را بدانیم و برای بازی قوی و ورزیده باشیم.

 اگر چه مهارت، هوشیاری، بردباری و حوصله می خواهد اما با تمرین و شناخت به راحتی می توان درمقابل کنترل ذهن مقاومت کرد و حتی بازی را برعکس اداره کرد .

گام اول انگیزه است . همین که خودمان را ایرانی بدانیم و درک عمیق داشته باشیم که ممات و حیات ما در گرو حکومتی است که بر ما مسلط است کافی است که انگیزه لازم را به دست آوریم . همینکه بدانیم کلاه همه ما را باد خواهد برد اگر بی تفاوت باشیم کافی است که به راز پیروزی پی ببریم .

گام دوم تمرکز بر روی موضوع  است . روی موضوع تمرکز کنیم همچنانکه آنها متمرکز عمل می کنند و برای آن آموزش می بینند و

گام سوم یکسویی و دوری ازپراکندگی است. انتخابی وجود ندارد. بدون هماهنگی و کار جمعی و دوری از نفرت و حسادت و رقابت و بی نظمی و سازماندهی  نمی توانیم در این بازی برنده باشیم . ذهن خود آگاه و نا خود آگاه ما هر دو می توانند ازبرنامه نیروی های اطلاعاتی و بوق عا و روش های تبلیغاتی آنها تاثیر پذیرفته ودر کنترل آنها قراربگیرد .

ما باید مرتب به خودمان تذکر دهیم و به خودمان یادآوری کنیم که درمعرض کنترل ذهن و عمل قرارداریم و به یک جمع بندی برای مقابله با آن دست پیدا کنیم.  

مرتب یادآوری کنیم که راههای کنترل ذهن چگونه بر ما اثرمی گذاردو چگونه ما را هدایت می کند . باید مانند هوا وخوراک به آن نگاه کنیم همچنانکه نیروهای اطلاعات موازی تداوم حکومت استبدادی جمهوری اسلامی را درکنترل وهدایت ذهن جمعی ما قرارداده اند .

وابستگی ها و عادات و خصلت ها  زمینه کنترل ذهن ما را فراهم می کنند و ما باید به یک جمع بندی ازاین عوامل دست پیدا کنیم . شبکه های اجتماعی با وجود همه کارکردهای خوب اما یکی از ابزاری است که در دست نهادهای اطلاعاتی می تواند زمینه کنترل را ایجاد و هدایت کند .

ما با آشفتگی ذهنی و وابستگی و انتقاد ناپذیری امکان رهایی جامعه از کنترل دایمی را نخواهیم داشت . ما نیازمند تربیت هستیم . اگر جامعه ای دموکراتیک می خواهیم باید خودمان را برای ایجاد و تداوم چنین جامعه ای تربیت کنیم . تنها ذهن ماست که می تواند ذهن ما را کنترل کند و تربیت این ذهن مهم است .

باید ناظر ذهن خودمان باشیم و اگر نه ذهن ما نظارت و کنترل خواهد شد. در حال حاضر ذهن جمعی و فردی ما مانند انباری خانه ای است که پر شده از اشغال هایی که بعد از انقلاب به ما تزریق کرده اند و این انباری نیازمند خانه تکانی است  .

در ابتدای مطلب درباره حرکت موجی وزارت اطلاعات برای کنترل ذهن و عملکرد اشاره کردم و درانتها با یک مورد عینی آن را توضیح می دهم .

توافق میان ایران و دولت های غربی درباره مسایل هسته ای نوشته شده است . عده ای  این توافق را به نفع حقوق بشر و گروهی  آنرا به ضرر حقوق بشرمی دانند.

از نظر نیروهای اطلاعاتی مردم و جامعه و اپوزیسیون فعلا نباید به هیچ جمع بندی از نتایج حقوق بشری قطعنامه برسند. بهترین نتیجه سر کار گذاشتن مردم و باز گذاشتن موضوع و سرگرم کردن مردم بر روی این جدال است تا توافق بین دولت ها مسیر خود را بدون هیچ مزاحمی طی کند.

در چنین شرایطی موجی حرکت کردن بهترین تاکتیک است. صبح حکم 2 سال اضافه به بهاره هدایت میدهند وعصر یک نفر آزاد می کنند .

صبح اعدام می کنند و عصر چند نفر را آزاد. امروز عده ای را برای بازجویی فرا می خوانند و فرداعده ای با همان عقیده راملاقات تشویقی می دهند. به یک نفر پاسپورت می دهند و یک نفر را با همان عقیده ممنوع السفر می کنند. “ گاهی به نعل می زنند و گاهی به میخ ” .

چنین روشی اگر چه در دوران های مختلف کارکرد داشته ولی در روزهای اخیر با شدت بیشتری خود را در فضای رسانه ای نشان می دهد .

مسوولان حکومت امروز در مدح توافق و فردا در مذمت آن سخن فرسایی می کنند. تمام این روش ها با هدف اختلال و کنترل ذهن صورت می گیرد . به گونه ای که نمی دانی بالاخره این توافق به نفع حقوق بشر تمام شده یا کلا از میان رفته است . هیچ مبنایی برای تصمیم گیری و عمل وجود ندارد چرا که بهترین راه ریختن خاک به چشم مخالف است .

چشم های ما امروز پر از خاک است .