گفت و گو

فرزاد حسنی
فرزاد حسنی

نگاهی به کمدی استند آپ در گفتگو با ابراهیم نبوی:

رفتارهای خاله زنکی ایرانیان

 

 

اشاره:

اولین بار با ابراهیم نبوی پانزده سال پیش به گفتگو نشستم.زمانی که بیست سال بیشتر نداشتم و تازه تازه کار نوشتن و روزنامه نگاری را شروع کرده بودم و او در اوج دوران کاری روزنامه نگاری بود.

در آن مقطع ذهن کنجکاو و جستجو گری داشتم و طنز نوشتن خیلی باب شده بود.خیلی دوست داشتم از نزدیک با او گفتگویی داشته باشم و نوشته های اولیه ام را در طنز نشانش دهم. خاطرم هست دو شخصیت و کاراکتر به نام “شیرین ” و “فرهاد”ساخته بودم و بر اساس این دو کاراکتر مطالب طنزی نوشته بودم. گفتگوی ما در دفتر نشریه مهر صورت گرفت و او نزدیک به دو ساعت با من گفتگو کرد و به صورت غیر مستقیم قانعم کرد که دست از طنز نوشتن بردارم و مخلصانه و سنجیده سختی های طنز نوشتن را برای من شکافت. گفتگوی آن روز جایی ضبط نشد،اما خاطرم هست به محض بازگشت به خانه دقیقا همه گفته هایش را که در خاطرم مانده بود نوشتم و هنوز هم دست نوشته هایش را دارم.

بار آخری که او را دیدم در جشنواره فیلم فجر در سینما استقلال بود با یک بغل آرشیو روزنامه های “حیات نو” که تازه تعطیل شده بود. گوشه ای از لابی سینما تکیه داده بود و زیاد روبراه نبود و مدت کوتاهی بعد از آن نیز رفت که رفت. اینک بعد از ۱۵ سال به گفتگو با او می نشینم.تمرکز من در این گفتگو درباره “کمدی استند آپ” خواهد بود.

“استند آپ کمدی” یا نمایش طنز یک نفره، آن طور که در میان غربی ها قدمت و سابقه دارد، برای ما چندان شناخته شده و مرسوم نیست. کمدی ایستاده یا کمدی استندآپ یا استند آپ کمدی نوعی از کمدی است که در آن اجرا کننده بصورت مستقیم با شنوندگان صحبت می‌کند.

این کمدی معمولاً توسط یک نفر اجرا می‌شود و کمدین بطور معمول با یک میکروفون دستی برای تماشاگران صحبت می‌کند. در این نمایش کمدین با اجرای سریعی از داستان گویی، لطیفه و جوکهای یک خطی به انتقال مضامین می‌پردازد.

 در کمدی استند آپ اما به نظر می رسد که کمدین متناسب با وضع و حال جمع و به شیوه ای کاملاً انعطاف پذیر عمل می کند و به فراخور مدعوین و مخاطبان خود با ترکیبی از محتوای طنز و جدی به بیان دیدگاه هایش می پردازد. از نقطه نظر اجتماعی شاید بتوان گفت کمدین به نوعی تنها خنده گرفتن از مخاطب را دنبال نمی کند، بلکه در تلاش است تا در رهگذار گفتگوی مستقیم با مخاطب با کنایه و اشاره از وضعیت های مختلف انتقاد کند و در نهایت در ذهن مخاطب اثری بگذارد.

“چرا؟واقعاً چرا؟”، سری جدید برنامه های ابراهیم نبوی روزنامه نگار مشهورطنزپرداز است که از چندی پیش درشهرهای مختلف آمریکا آغاز شده است. گفتگوی با ابراهیم نبوی به همین بهانه صورت گرفته است :

 

آیا تاکنون روی تاریخچه کمدی استد آپ در جهان تحقیق کرده اید؟برنامه های کمدی استند آپ کلاسیک را پیش از ورود به این عرصه دنبال می کردید؟

همانطور که به صورت طنز و در برنامه هایم اشاره کرده ام، من به صورتی تصادفی استندآپ کمدی را کشف کردم و از دوازده سال قبل به تدریج وارد آن شدم. مطالعه خاصی از نظر تاریخی و ریشه های آن ندارم.تعداد معدودی از برنامه های مجریان خوب استندآپ کمدی ایرانی و فرنگی را دیده ام. ولی اطلاعات تخصصی در این مورد ندارم. فقط یک بار نوعی از نمایش شبیه استندآپ کمدی را در یک فضای روستایی ایران در مازندران شاهد بودم که برایم جالب بود و ممکن است شما آن را ندیده باشید یا در مورد آن اطلاع نداشته باشید.

 

 

اتفاقاً پرسش دومم در همین خصوص است :بسیاری از هنرهای مدرن امروزی ریشه در گذشته دارند. آیا کمدی استند آپ نیز چنین پیشینه ای را در زبان فارسی دارد؟

من ریشه های این نوع نمایش را جز در بعضی برنامه های دلقک های دربارهای مختلف، که بیشتر از دوره قاجار نقل شده، نمی دانم. اعتماد السلطنه در روزنامه اش بارها به اجراهای مختلف “کریم شیره ای” و سایر دلقک های دربار ناصرالدین شاه مثل “شیخ شیپور” و بقیه اشاره می کند، ولی اغلب آنها با وجود تک نفره و خنده دار بودن، با استندآپ کمدی که ما درباره آن حرف می زنیم،کمی تفاوت دارد. به نظرم استندآپ کمدی با اجرای تک نفره نمایش و یا خوب جوک گفتن روی صحنه فرق می کند. نمایشی که دوازده سال قبل در منطقه نوشهر در جشن خرمن دیدم، در یک منطقه روستایی بود. به دعوت “ناصر وحدتی” دوستم که خواننده اصلی گروه شمشال است به جشن خرمن رفته بودم و در آنجا یک مرد روستایی پشت میکروفون رفت و داستانی را تعریف کرد از شکار رفتن خودش و دائم از کارهای عجیب و غریبش می گفت و دائم از حضار می پرسید: “ من دروغ می گم؟” و آنها می گفتند: “ نه” و ادامه می داد. او تمام داستان را با شکلی جذاب تعریف و بازی می کرد و در ضمن درباره مسائل اجتماعی هم انتقاد می کرد و رابطه مستقیم هم با مخاطبان فراوانی که وسط خرمن روی زمین نشسته بودند داشت. وقتی پرسیدم گفتند که این شخص و خانواده اش بیش از صد سال است این نمایش ها را اجرا می کنند. نمی دانم نام این کار چه بود ولی به آنچه ما استندآپ کمدی می گوئیم خیلی شبیه بود. در سالهای ۱۳۵۰ به بعد یکی دو برنامه آقای “پرویز صیاد” در تلویزیون ایران به نظرم بیشترین نزدیکی را به استندآپ کمدی داشت. منتهی کارهای او بیشتر متأثر از شیوه استندآپ کمدی های فرنگی بود.

 

گفتید اولین بار در دوازده سال پیش علاقمند به اجرای کمدی استند آپ شدید و دلیل این علاقمندی چه بود؟اولین بار چه زمانی روی صحنه رفتید؟در داخل یا خارج از کشور؟ از نتیجه کار راضی بودید؟

اولین بار در تورنتو یک سخنرانی درباره وضع مطبوعات در ایران داشتم که شوخی شوخی تبدیل به یک کمدی شد. بعداً متوجه شدم اگر به صورت متمرکز کار کنم امکان یک اجرای استندآپ کمدی را دارم. همین برنامه را در چهار شهر کانادا( تورنتو، ونکوور، اتاوا و مونرآل) اجرا کردم که استقبال خیلی خوبی شد. در تورنتو حدود ۷۰۰ نفر در سالن بودند و کل بلیط‌ها فروش رفته و به اصطلاح sold outشده بود. بعد از آن در ایران یک بار چیزی شبیه استندآپ کمدی را برای فرهنگنامه کودکان و نوجوانان اجرا کردم که درآمدش برای تولید فرهنگنامه داده شد و در مجری‌گری جشن خانه سینمای سال ۱۳۸۰ یا ۱۳۸۱ این کار کاملاً جدی شد. یعنی اجرای برنامه کاملاً طنز بود و شاید یکی از موفق‌ترین اجراهای من بود که سی دی آن هم در ایران منتشر شد و البته چون زمان انتشار سی دی از ایران رفته بودم، بخش مهمی از تصاویر من از تدوین نهایی حذف شده بود، با این حال هنوز شیوه اجرا معلوم بود. بعداً در سال ۱۳۸۱ به یک تور اروپایی آمدم و در کشورهای سوئد، نروژ، آلمان، فرانسه، اتریش و هلند و چند جای دیگر برنامه اجرا کردم که تور موفقی بود و در ۱۹ شهر اجرا شد. با این حال من هنوز عادت نکرده بودم که راحت روی صحنه کار کنم. در سال ۲۰۰۶ دوبار در آمریکا و کانادا تور گذاشتم که بین دو شیوه سرگردان بود و به گمانم کار خوبی شد. یک بار هم به انگلیس رفتم که به دلیل بی برنامه بودن اجرای موفقی نبود. تور جدید خودم یعنی “ چرا؟ واقعا چرا؟” را در بهار امسال شروع کردم که برنامه خیلی روشنی برای اجرا دارد و خودم از کاری که انجام دادم راضی ام و تقریباً در اغلب برنامه ها موفق بوده.

 

محتوای برنامه خودتان را از قبل آماده می کنید یا ممکن است در برنامه و با توجه به نوع مخاطب آن را تغییر دهید؟

معمولاً برای هر برنامه یک متن کامل می نویسم، و برحسب وضعیت سالن، نوع جمعیت، واکنش جمع و خیلی چیزهای دیگر آن برنامه را با بیست سی درصد تغییر اجرا می کنم. گاهی سالن امکان بازی روی یک مفهوم را تا چند دقیقه دارد که این داد و ستد معمولاً موفق می شود. البته زمان بندی برنامه همیشه کار سختی است. معمولاً در هر توری که می گذارم یکی دو برنامه طول می کشد تا یک متن جدید را بتوانم در زمان بندی درست با پایان بندی مناسب اجرا کنم. در تور اخیر، در نیویورک نیمه اول را خوب اجرا کردم، در واشنگتن دی سی تقریباً شصت درصد برنامه خوب بود ولی خودم روی صحنه حرکت نمی کردم، در برکلی به نظرم اجرای برنامه از همه بهتر بود، اما برنامه لس آنجلس به دلایل مختلف چنان که می خواستم درنیامد. کمی نظم برنامه به هم ریخت و در ده دقیقه اول برنامه کنترل برنامه دستم نبود. فکر می کنم در سن دیه گو و ارواین این مشکلات جبران شود. در حقیقت من برای ۹۰ دقیقه اجرا متن دارم، اما ۶۰ تا ۷۰ دقیقه را از متن استفاده می‌کنم و بقیه را روی صحنه و با توجه به فضا می سازم.

 

 

در بسیاری از کمدی استند آپ های خارجی کمدین با مخاطبین نیز شوخی می کند به همین دلیل کسانی که در ردیف اول می نشینند همیشه بیم دارند که کمدین با آنها شوخی کند. شما به چنین روشی اعتقاد دارید؟

گاهی با افرادی که در سالن می نشینند به طور مستقیم یا بطور کلی شوخی می کنم و بیشتر با افراد سرشناسی که در سالن هستند و سر به سر آنها می شود گذاشت شوخی می کنم و معمولاً هم برخوردشان خوب است. در اجرای خانه سینما در تهران با همه بازیگران و کارگردانان شوخی کردم، اما آقای “بهرام رادان” و خانم “لیلا حاتمی” دوست نداشتند در موردشان شوخی کنم. من هم در مورد آقای رادان چنان جدی برنامه اجرا کردم که جمعیت از همه بیشتر خندید. در برنامه تورنتو با آقای “رضا براهنی” کلی شوخی کردم که ایشان در سالن بود. و یا در برنامه ای در تهران با مرحوم “سیامک پورزند” شوخی کردم. جالب است که درست یک هفته قبل از دستگیری مرحوم پورزند با مؤسسه آنها قراردادی برای اجرای هفتگی استندآپ کمدی امضا کردم که هیچ وقت نشد که اجرا شود و حسرتش به دلم ماند. به هر حال غالبا با افراد حاضر در سالن شوخی می کنم.

 

چگونه مخاطب را در اجرای برنامه درگیر و شریک می کنید؟اگر احساس کنید که ممکن است مخاطب از برنامه به اندازه کافی لذت نمی برد چه کاری برای تغییر فضا انجام می دهید؟

یکی از راه های درگیر کردن مخاطب حرف زدن درباره خصوصیات اوست. مثلاً وقتی به شهری مثل استکهلم رفتم درباره ایرانیان سوئد حرف زدم، یا در واشنگتن درباره رفتارهای خاله زنکی ایرانیان آن منطقه در فضای سیاسی. همین موضوع افراد را درگیر می کند. مثلاً در لس آنجلس به فضای لس آنجلسی اشاره کردم. معمولاً وقتی مخاطب در می یابد که شما به حوزه او نزدیک شده اید و مثلاً اسم محله های شهر را می برید، حس می کند به موضوع برنامه نزدیک شده و البته معمولاً من چون در مورد اخلاقیات ایرانیان حرف می زنم و جمع حاضر ایرانی هستند تأکیدات زیادی وجود دارد که فاصله با جمعیت طی بشود و اینکه گاهی اوقات یک موضوع کشدار می شود و ریتم خنده می افتد، باید سعی کنی موضوع را جمع کنی. خیلی وقت ها جوک های خوب یا داستان هایی که قبلاً کارآیی شان را در برانگیختن خنده ثابت کرده اند، خیلی برای این کار مناسب هستند. جمع کردن موضوع و رفتن سراغ یک جوک می تواند فضا را از سرد شدن نجات دهد. به هر حال حفظ ریتم برنامه کار خیلی سختی است و به طور واقعی ذهن و حتی جسم آدم را هم خسته می کند. یکی از کارهایی که در یک استندآپ کمدی کردم برنامه احضار روح آیت الله حسنی بود که به شدت جمعیت را درگیر کرد. و همه را در پرسش و پاسخ وارد کرد.

 

تا چه حد در اجرای برنامه از حرکت و میمیک صورت و تغییر لحن و صدا استفاده می کنید و به اعتقاد شما این کار روی جذب مخاطب مؤثر است؟

دو نکته را تجربه کردم، اول اینکه در استندآپ کمدی بازی کنم، دوم اینکه با حرف زدن جمعیت را بخندانم. در هر دو حال بازی وجود دارد، ممکن است میزان آن کم یا زیاد باشد. تجربه من در بازی کردن موفق نیست، در حالی که برانگیختن خنده را با حرف زدن می دانم. برای همین سعی من در ایجاد خنده از طریق حرف زدن است. البته میمیک صورت هم در اجرا و هم در فرصت خنده جمعیت مهم است. وقتی مردم دارند می خندند تو باید بازی کنی ولی نباید حرفی بزنی که مانع خنده آنها شود و خنده را خراب کند. می توانی به آنها خیره شوی یا به صورتی ظریف با آنها همراهی کنی. گاهی هم باید خیلی جدی باشی. البته مثلاً در اجرای لس آنجلس ما تصویر بزرگ چهره را روی دیوار جانبی داشتیم. برای همین امکان استفاده از میمیک زیاد بود، ولی خیلی اوقات میمیک به دلیل نوع فاصله و نور کارآیی ندارد و حرکت دست بیشتر جوابگوست.تغییر لحن هم کارکرد خودش را دارد و بسیار لازم است. که من از آن استفاده می کنم. چون کلاً صدای مونوتونی دارم و بدون این بازی نمی شود.

 

شیوه برخورد مخاطبان با اجرای شما در اروپا و آمریکا چگونه است. آیا تفاوت معنا داری بین مخاطبین احساس می کنید؟

تفاوت خاصی میان جمعیت اروپایی و آمریکایی ایرانیان نیست. بیشتر تفاوت میان ایرانیان نسل قدیم مهاجر و نسل جدید است. مخاطبان من معمولاً افرادی هستند که حداکثر ده سال قبل از ایران بیرون آمده اند. به همین دلیل خیلی اوقات برنامه گذار من می گوید « من تا حالا اینها رو ندیده بودم» تقریباً در همه برنامه های من دخترهای با حجاب دانشجو و پسرهای مذهبی که در دانشگاه های مختلف درس می خوانند شرکت می کنند و غالباً متوسط سنی جوان است. این بچه ها اغلب حرف های من را راحت می گیرند، ولی خیلی از نسل قبلی ها معمولاً بیست سی درصد از کل حرف های من را متوجه نمی شوند.

 

شما از سال ها قبل از آغاز به کار استند آپ، مطلب و شعر طنز می نوشتید. به نظر شما تفاوت های عمده طنز شفاهی و طنز کتبی در کجاهاست؟در طنز شفاهی یک جور ارتباط مستقیم با مخاطب هم شکل می گیرد. این حضور مستقیم مخاطب چه کمکی به پیشبرد برنامه می کند؟

طنز مکتوب و طنز شفاهی اصولاً دو رسانه مستقل هستند و تقریباً هیچ ربطی به هم ندارند. کمتر می شود که یک طنزنویس روی صحنه برود. یا یک کمدین طنزبنویسد. در طنز مکتوب شما دادوستد مفهومی با مخاطب ندارید. من می نویسم و او می خواند و بعدا ممکن است از واکنش او خبر دار شوم، اما در طنز شفاهی مخاطب در همان لحظه واکنش نشان می دهد. خیلی اوقات همین باعث می شود که مجری برنامه کاملاً در اختیار مخاطب قرار بگیرد. خیلی اوقات اصلاً از شخصیت خودش و باورهای خودش دور می شود. به نظرم در طنز شفاهی مخاطب نقش مهمی در جهت گیری کمدین دارد. در حالی که این تأثیر در طنز مکتوب خیلی کمتر است. البته به همین دلیل هم معمولا طنز شفاهی سبکتر و سطحی تر از طنز مکتوب است.

 

دوست دارید در انتهای برنامه شما مخاطب چه چیزی را دریافت کرده باشد؟ آیا هدفگذاری شما برای هر برنامه با برنامه دیگر متفاوت است؟

من معمولاً برای هر تور یک محتوا و متن را در نظر دارم که کمتر از سی درصد آن در برنامه های قبلی تکرار شده است. در هر متنی یک مضمون یا نظر یا موضوع را در نظر دارم. مثلاً در برنامه فعلی بیش از هر چیزی دوست داشتم به بلاتکلیفی ما ایرانیان که موجب وضع آشفته کنونی مان شده است بپردازم. معمولاً این برنامه ها باید مردم را بخنداند و آنها را متوجه وضعیت خودشان کند. این نتیجه ای است که دوست دارم بگیرم. آدم ها بیشتر به فکر فرو بروند و جریان خنده در سالن تمام نشود.

 

زبان محاوره ای مرتب در حال تغییر است و هر روز چیزی باب می شود. زمانی شما با یک کلمه “شاخ گاو” یا “خالق کتاب احتراق موتورهای درون سوز” به جای هرگونه توضیحی خنده از مخاطب می گرفتید.مطالب خود را چگونه تنظیم می کنید که مخاطبان داخلی و خارجی همزمان و همراستا با تغییر لحن و گفتار و ورود عبارات و اصطلاحات جدید به زبان،از خواندن مطالب و شنیدن اجرای شما لذت ببرند؟

جالب بود! خیلی وقت بود لقب آقای میرسلیم یا همان “ خالق کتاب احتراق موتورهای درونسوز” را نشنیده بودم و یادم رفته بود. جهت اطلاع کسانی که یادشان رفته باید بگویم که آقای میرسلیم می گفت من کتابی نوشتم که در آن هیچ کلمه غیرفارسی نیست و اسم آن “احتراق موتورهای درونسوز” بود و من یک سالی با این نوشته حال می کردم. اما پاسخ تان: ببینید، زبان فارسی به دلیل فراوانی تحرک اجتماعی ایرانیان زبانی فعال و پر از زایش و تولید واژه و عبارت و نامآواست. من تقریباً از پانزده سال قبل به طور حرفه ای به جمع کردن واژه های تازه پرداختم و در کارم و کتابهایم و نوشته هایم از آنها استفاده می کنم و به نظرم این واژه ها متن یا گفتار را امروزی و نزدیک به وضع کنونی جامعه می کند، این روند را تا همین حالا هم ادامه می دهم، البته نه اینکه هر واژه خزی را یک جای دلم بگذارم و گل درشت طوری از آن استفاده کنم. یه نمه ریز تر و لایت تر….

 

به اعتقاد شما خنداندن ایرانیان خارج از کشور دشوارتر است یا ایرانیان داخل کشور؟

برای من خنداندن ایرانیان داخل کشور ساده تر است، چون دنیای آنها را بهتر می شناسم و به آن بیشتر نزدیک هستم، ولی نسل جدید مهاجرین ایرانی که در ده سال اخیر بیرون آمده اند همچنان طراوت زبانی و دایره واژگان و سلیقه شان به داخل نزدیک تر است.

 

برنامه شما در چه شهرهایی اجرا شد؟ برنامه آتی شما در اجرای کمدی استند آپ چیست؟آیا قصد دارید برنامه های خود را به صورت تصویری در فضای مجازی برای مخاطبانی که امکان حضور در برنامه های شما را ندارند منتشر کنید؟

تا حالا در این تور در شهرهای نیویورک، واشنگتن، برکلی و لس آنجلس برنامه اجرا کردم و در شهرهای سن دیه گو و ارواین هم برنامه خواهم داشت. هنوز دو سه مورد نامشخص است که ممکن است به برنامه هایم اضافه شود. البته این موارد شامل استندآپ کمدی بود، من همزمان در دانشگاه های مریلند و استنفورد به معرفی کتاب “کشکول” که پارسال منتشر شد پرداختم و در دانشگاه یو سی ال ای هفته آینده کتاب کشکول را معرفی خواهم کرد. بعد از تور آمریکا در چهار شهر کانادا و پس از آن در چهار شهر استرالیا برنامه خواهم داشت. هنوز درباره برنامه اروپایی این تور تصمیم نگرفتم. ضمناً از حالا دارم برای تور منظمی در سال ۲۰۱۴ برنامه می‌ریزم که امیدوارم جدید‌تر و کامل‌تر و منظم‌تر از تور ۲۰۱۳ باشد. در دو سه شهر برنامه ضبط شده و یک دی وی دی از آن منتشر خواهم کرد، البته چند قسمت برنامه را در یوتیوب و صفحه خودم در فیس بوک خواهم گذاشت.