رد محتوم سرنوشت

نویسنده
پیام رهنما

» صحنه / نگاهی به نمایش "جن بچه در حجله عریان"

نویسنده: مهدی کوشکی، کارگردان: رضا بهاروند، بازیگران: نیایش بهمنیه، مهناز کرباسچیان، مجید نوروزی، ایمان اصفهانی و امیرحسین آقایی، دستیار کارگردان: حسین شاهیوند، آهنگساز: امیرحسین جم، طراح صحنه و نور: سامان دلشاد، طراح لباس: مهسا خسروسرشکی، طراح گریم: احسان آسنگر، طرااح پوستر و بروشور: بهار بهمینه، مدیر صحنه: مهسا جهانی، عکاس: مصطفا ندربی.

“جن بچه در حجله عریان”، نمایشی کوچک که در سالنی کوچک (سالن نمایش دانشکده هنر و معماری) روی صحنه رفت، از جانب تماشاگران با استقبال رو به رو شد و به همین خاطر تا 25 مهر ادامه پیدا کرد. نویسنده، کارگردان و بازیگران این نمایش، همگی از جوانان مستعد و فعال در زمینه نمایش اند و کمتر کسی تا کنون نام آن ها را شنیده است. اما با این همه، نمایشی که روی صحنه بردند، در خور ستایش و شایسته احترام است.

خاصه در این سال ها بسیار کم پیش می آید که نمایشی با مایه های وحشت روی صحنه برود. با این که مقوله وحشت در فرهنگ ما قدمتی به اندازه تاریخ دارد، اما حوزه ای است که نه تنها در تئاتر بلکه در سایر هنرها کمتر به آن توجه شده است و گویا تنها جایی که می توان به طور آزادانه به مقوله ترس پرداخت، ادبیات داستانی است. در سینما و تلویزیون که ظاهر امر نشان می دهد که با ممنوعیت هایی رو به روست اما می توان در فضای تئاتر بیش از پیش به آن پرداخت. مدیوم های رسانه ای تئاتر، پتانسیل بسیار نیرومندی برای ایجاد این فضا در اختیار دارد و باید گفت که نمایش جن بچه در حجله عریان به خوبی از عهده ترسیم این فضا برآمده و انعکاس این فضا را می شد به خوبی در عکس العمل تماشاگران دید.

با توجه به امکانات اندک سالن کوچک هنر و معماری، این گروه هنری، کار بسیار دشواری را پیش رو داشته است. این دست سالن ها هنوز به امکانات پیشرفته نور و صدا مجهز نشده اند و سخت می شود خروجی از آن گرفت که تماشاگر را تحت تاثیر قرار دهد و در این مورد خاص، به شدت بترساند!

 

ماجرا چیست؟

نمایش درباره خانواده ای جنوب شهری است که با مرگ فریده، مادر خانواده و روان پریشی صبا، دختر کوچک فریده، جن و ارواح در خانه آن ها نفوذ می کنند و به تدریج حوادث هولناکی را رقم می زنند… نمایش با صحنه عزاداری و مرثیه آغاز می شود. عنصر عزا همیشه محرک خوبی است تا بستر ترس از ماوراء الطبیعه را در مخاطب بیدار کند. مرگ به عنوان بن بستی که هرچیزی را با گیوتن بی رحمش قیچی و تمام می کند، این باور را در مخاطب ایجاد می کند که چون میراست و فناپذیر است، در برابر هرگونه عنصر مهاجمی، آسیب پذیر و بی دفاع هم هست. بازی های باورپذیر و درخشان این صحنه ها، هم ذات پنداری عمیق مخاطب را به دنبال دارد و همین احساس نزدیکی که با عنصر مرگ و فقدان درونی شده است، باعث می شود که در ادامه نمایش وقتی کاراکترها دست خوش ترس می شوند، تماشاگر وحشت را عمیقا لمس کند. محدود بودن فضای سالن و نزدیکی فیزیکی تماشاگران به صحنه و بازیگران، به طرز عجیبی این هم ذات پنداری را تقویت کرده و آنان را به طور مستقیم در معرض وحشت قرار داده است. آن هم از کاراکتری مثل جن که روان جمعی بخش کثیری از ایرانیان را برای قرن ها به خودش معطوف کرده و به وسیله قصه ها وروایات قدیمی، در ذهن ما به موجودی ملموس و پذیرفتنی بدل کرده است.

موسیقی ابزار دیگری است که برای القای هراس به خوبی از آن بهره گرفته شده است. در سینما، این موسیقی که صدای ذهن فیلمساز است، با چند واسطه به گوش مخاطب می رسد، اما در نمایش، این موسیقی نه تنها رد محتومی از سرنوشت دارد، بلکه تا اعماق وجود تماشاگر اثر می کند و او را به بطن درام پرتاب می کند.

بازیگر نقش دایی خانواده به خوبی از عهده نقش خود برآمده است و با این که نقش مردی بسیار مسن تر از خودش را بازی می کند، توانسته آن را به درستی از کار در بیاورد. اما باید گفت که صبا کار بسیار دشوارتری پیش رو داشته، بیشتر به این خاطر که باید با روح مادر صحبت کند و این گفتگو را یک نفره مدیریت کند و به سرانجام برساند.

اما در کنار داستانی که سراسر ترس و دلهره است، وجود کاراکتر بامزه ای که پسر خانواده است، کمک می کند که تراژدی مایه هایی از طنز و سرخوشی نیز در خود داشته باشد.

با این اوصاف می توان گفت که جن بچه در حجله عریان، نمایشی است ارزان اما موفق، که به بخشی از جامعه تئاتری ایران درس های برای یاد دادن دارد.