رضا کریمی سینما را با کارگردانی فیلم هزاران زن مثل من آغاز کرد. فیلم های بعدی این فیلمساز تب، عشق+2 و این آخری انعکاس نام دارند. روابط خانوادگی و سوء تفاهم هایی که در زندگی یک زوج وجود دارد و در نهایت به تحول ختم می شود از بن مایه فیلم های کریمی است. آخرین ساخته او این روزها بر پرده سینماهای ایران است.
انعکاس
کارگردان: رضا کریمی. نویسنده: محمد هادی کریمی. مدیر فیلمبرداری: فرج الله حیدری. تهیه کننده و تدوینگر: سعید حاجی میری. بازیگران: مهناز افشار، کامبیز دیرباز، حمید گودرزی، شهره قمر.
زنی پس از بازگشت از یک سفر کاری به طور اتفاقی نامزد سابق خود را در فرودگاه می بیند و با او همسفر می شود. در صورتی که حالا هردو ازدواج کرده اند و همسران شان در انتظار آنها هستند. پسر و زن به منزل زن می روند و در آنجا مرد بر اثر حمله ای از پا در می آید. زن او را به بیمارستان می رساند و این در حالی است که همسرش به طور موازی مشغول خیانت به اوست. در نهایت همه نادم می شوند و با توبه مسیر اصلی و درست زندگی را پیش می گیرند.
خیانت به شرط توبه
رضا کریمی در چند ساخته قبلی اش نشان داده بود که کارگردانی را می شناسد. انعکاس هم سر و شکل بدی ندارد. اما آنچه بیننده را می آزارد تن دادن به شرایط است. تم فیلم های پیشین کریمی بر پایه خیانت در خانواده استوار بوده است و بی شک اگر این فیلمساز دوست داشت مضامین مورد علاقه خود را پی بگیرد در شرایط فعلی قادر نبود از وزارت ارشاد مجوز ساخت فیلم خود را دریافت کند.
پس به تهیه کننده ای نیاز بوده تا بتواند شرایط را مهیا کند و چه کسی بهتر از سبحان فیلم که مالک آن سعید حاجی میری از بچه های سابق جبهه و جنگ است و به احتمال زیاد راحت تر می توانسته مجوز ساخت چنین فیلمی را دریافت کند. در طول فیلم تمامی زن ها و شوهرها مشغول خیانت به یکدیگرند و در نهایت هریک به مسجدی می روند و با یک توبه ساده همه چیز حل می شود. این ریاکاری برای دریافت مجوز مخاطب را تحمیق کرده و او را ساده لوح نشان می دهد.
چطور می شود پایان منطقی داستانی را که تا دقیقه 99 فیلم راهی دیگر می رفته را به چشم برهم زدنی تغییر داد و به نفع یک مجوز سرنوشت داستان را عوض کرد. اگر کریمی کارگردان و کریمی فیلمنامه نویس اجازه می دادند داستانی که تا اواسط فیلم سرنوشت معقولی دارد راه خود را برود شاید با فیلمی خوش ساخت رو به رو می شدیم که امروز جملات دیگری را برای آن می نوشتیم.
زن و شوهر اصلی فیلم متعلق به طبقه از اجتماع هستند که بنابر اصول و قوانین نگارش یک اثر ملودرام کنش ها و واکنش های مشخصه طبقه خود را طلب می کنند. حال فرض کنید این آدم ها بدون اینکه ما از آنها شناسنامه مشخصی را شاهد باشیم راه تغییر می دهند و به تحولی صد و هشتاد درجه ای می رسند.
فیلم تا لحظاتی که نمی دانیم گودرزی مرده یا نه داستان خود را صحیح روایت می کند. حتی به شیوه آثار هیچکاک دارای مگ گافین هم در روایت خود هست. اما زمانی که ما وارد داستان سفر شوهر می شویم همه چیز تغییر می کند زنی اغواگر سر راه او قرار می گیرد و هیچ کس نمی داند که چرا مرد در مقابل خواسته های او تسلیم نمی شود. به طور مشخص به صحنه رستوران شهرزاد در اصفهان اشاره می کنم که زن به مرد نگاه می کند و او هم از حرارت نگاه زن، کراوات را از گلو شل می کند.
یا در صحنه بعد که داخل هتل رخ می دهد چرا زن را از اتاق خود می راند. این روایت موازی با همسرش به این دلیل از خط منطق خارج می شود تا ما در نهایت کار به این نتیجه برسیم که هیچ اتفاقی رخ نداده و آنها چون پای بند اصول خانوادگی بوده اند می توانند به زندگی خود ادامه دهند.
یادم هست زمانی که فیلم شب های روشن فرزاد موتمن به نمایش در آمد عده ای خرده می گرفتند که چطور ممکن است دختر و پسر جوانی این مدت طولانی در یک منزل تنها باشند و به سکس وسوسه نشوند. این نکته به هیچ وجه هرزه نگاری یا نگاه کژ اندیش و…. نیست. بلکه از منطق های روایی درام این است که ما نیاز های روانی آدم ها را در یک اثر صحیح روایت کنیم. اگرنه بخواهیم به روایتی اسلامی برسیم با آدم هایی رو به رو هستیم که حتی انسان بودن خود را فراموش کرده اند. در این صورت چگونه می توان آنها را مورد بررسی قرار داد و از منظر روانی و اجتماعی ما به ازاهای آنها را در جامعه نشانه رفت.
فیلم انعکاس به چنین دردی مبتلاست. فیلم واجد سکس پنهان در بسیاری از صحنه ها است. بیننده نیز خود آنها را در ذهنش می سازد. پس در این میان بیچاره سینما که در مملکتی گرفتار آمده که بخشی از عینیات باید در ذهن شکل بگیرد.
در چنین شرایطی که محدودیت های تولید بسیار است می توان سراغ داستان هایی را گرفت که روایت آنها ساده تر و بی شبهه تر باشد.