دون خوان و دون ژوان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

البته خدا نکند این خریت را بکنند، ولی واقعا چه معنی دارد که دائم اعلام می کنند که حکم اعدام محمد علی طاهری تائید شده است، یا مثلا اعلام شده که حکم اعدام مجید جعفری تبار تائید شده است. در مورد اولی یعنی آقای طاهری که پرونده ایشان معلوم است، تعدادی کلاس تشکیل داده و در آن کار روانشناسی می کرده، حالا اسمش را گذاشته عرفان حلقه، ممکن بود اسمش را بگذارد زنجیره تصوف، یا هر چیز دیگری ولی کلا کاری که این آدم کرده این است که تعدادی آدم را که حالشان خوب نبوده، جمع می کرده و حرف هایی می زده که حال شان خوب می شده، یا اصلا حال شان خوب نمی شده، نهایت برخوردی که با چنین آدمی در صورت کار بدون مجوز و دروغگویی می شود کرد این است که مجوزش را لغو کنی و یا جریمه اش کنی. یعنی چی زندان و اصلا یعنی چی اعدام؟

یا این یکی مجید جعفری تبار که حکم اعدامش را تائید کردند، کل اتهاماتی که ما خواندیم این است که ایشان برای تعدادی آدم استخاره می گرفته، یا نهایتا جن می گرفته و آینه می دیده یا از آینده خبر می داده، یعنی کاری که در هر شهری دهها هزار نفر از این کارها می کنند. در بدترین حالت این است که دفتر طرف را تعطیل می کنند، یا نهایتا جریمه اش می کنند.

طرف برگشته و گفته که ایشان روابط نامشروع داشتند، و یک جوری هم حرف زدند انگار که یک تیم تولید فیلم پورنوگرافی را وسط چاه جمکران کشف کردند. یعنی آدم وامی ماند که ضریب هوشی بزغاله و دمپایی ابری و سناتورهای آمریکایی هم از این ماموران گمنام امام زمان بیشتر است. فکر کنید آدمهایی که به نفر دوم سازمان اطلاعاتی خودشان، یعنی سعید امامی اتهام می زدند که او و کاظمی همزمان با یک زن رابطه جنسی داشتند، یا مثلا فلان سیاستمدار بعد از چهل سال کار سیاسی به اتهام مصرف کشک بادمجان همزمان با لواط دستگیر شده بود، انتظار دارند مردم این اتهامات نخ نما را قبول کنند.

تعجب آور نیست که در ایران کسی بخاطر عقاید سیاسی اش تهمت اخلاقی و جنسی یا جاسوسی بخورد، صد سال است چنین اتهاماتی می زنند، ولی اصلا چه مرضی داری که کسی را که فال می گیرد، استخاره می گیرد، کلاس روانشناسی دایر می کند، پرواز روح انجام می دهد، جن می گیرد، آینه می بیند، بگیری و به او اتهامات اخلاقی بزنی؟ اصلا به شما چه ربطی دارد؟ یکی خدمات ماوراء الطبیعی ارائه می دهد، یکی دیگر هم خدمات می گیرد و حالش را می کند، به تو چه ربطی دارد؟ حداقل بیست سی درصد مردم دنیا به همین انواع عرفان ها و طرق دست ساز عرفانی و و جادویی و ماوراء طبیعی اعتقاد دارند. به کسی که ضرر نمی زنند، بگذار کارشان را بکنند.

شما برای رسیدن به آرامش روزی هفده رکعت نماز می خوانید و خم و راست می شوید، آن یکی می رقصد و سماع می کند، یکی دیگر سرش را به دیوار ندبه می کوبد، یکی دیگر روی میخ می نشیند و حالش خوب می شود، چکار دارید؟ اگر میخ را توی چشم شما کردند، آن وقت مجازات کنید. کدام آدمی می تواند ثابت کند رفتارهای من برای نیایش درست است، ولی رفتارهای یک بودایی یا بهایی یا مورمون یا درویش یا تولتک یا ساحر یا دون خوان درست نیست؟

بدبختی این است که در ایران اگر دون خوان کاستاندا را هم می گرفتند، به او تهمت می زدند که دون ژوان است. اصلا چطور است که وقتی یک موجود روانی مثل مصباح یزدی به مشنگی مثل احمدی نژاد می گوید که طرف نماینده خداست و اطاعت از او واجب است، کسی عین خیالش نیست؟

فقط مانده فردا کسانی را که طب سوزنی می کنند، تسبیح شاه مقصود می فروشند، برای دیگران دعا می کنند، شله زرد نذری می دهند، در ابن بابویه شمع روشن می کنند، به اتهام دشمنی با خدا دستگیر و اعدام کنند، بابا! تو دیگه کی هستی؟

 

دست در دست هم نهیم به خشم

گاهی اوقات نه اینکه با حرف کسی مخالف باشم و بگویم نظرش غلط است، اصلا این طور نیست. معلوم است که خیلی اوقات دیگران نظری دارند که به نظر ما شبیه نیست و هیچ اشکالی هم ندارد. حتی ممکن است آدمهایی نظری داشته باشند که با منطق و اصول هم تعارض داشته باشد، مثلا کسانی باشند که معتقد باشند که آدم اگر از دیوار خانه بالا برود، بهتر است از اینکه از در خانه تو برود. حتی این را هم می شود فهمید، بالاخره حداقل 22 درصد مردم از نظر روانپزشکی بیمارند، حالا یکی شان آمده خودش دارد این بیماری را نشان می دهد، باز بهتر است تا اینکه یک دفعه از پشت دیوار بیاید و اسید بپاشد وسط چش و چار مردم.

راستی گفتم اسید یاد اصفهان افتادم، این امام جمعه عبور موقت اصفهان هم از همانهاست که حرف هایی می زند که نمی شود گفت غلط است یا درست است یا احمقانه است یا غیرتمندانه است. ایشان یعنی آقای ابوالحسن احمدی گفته که: “گرفتن دست همسر در خیابان قابل توجیه نیست.” پس آدم چکار کند؟ دست همسر خودت را که نمی توانی توی دستت بگیری، دست همسر دیگران را هم که نباید بگیری، پس دست کی را باید بگیری توی دستت؟ البته خیلی ها ممکن است دوست داشته باشند به جای اینکه دست همسرشان را بگیرند، با سنگ به او حمله کنند، یا به جای اینکه دست همسرشان را بگیرند، اسید بپاشند روی همسر دیگران که اینجوری کسی هم با آنها کار نداشته باشد.

طرف بچه دار نمی شد، رفت پیش دکتر و گفت ما بچه دار نمی شویم، دکتر پرسید هفته ای چند بار با هم رابطه جنسی دارید؟ طرف عصبانی شد و گفت: “ما با هم رابطه جنسی نداریم، آدم با ناموس خودش هم از این کارها می کند؟” بقول رفیق قدیمی مان حسین پاکدل که می گفت: “کم کم مانده آدم را به داشتن رابطه نامشروع با زن خودش متهم کنند.” بعید هم نیست، البته آقای ابوالحسن احمدی امام جمعه عبور موقت اصفهان تاکید کرده که “گرفتن دست همسر باید در حریم خانواده انجام شود.” ما را باش که فکر می کردیم دست همسر را باید توی خیابان بگیریم، بعد توی حریم خانواده باید ماچش کنیم.

همین ابوالحسن یک جمله ای گفته که من الآن ساعتهاست دارم به آن فکر می کنم. گفته: “روایت است که وقتی افراد به صورت علنی کارهای زشت انجام دهند، باید بدانند که آنها قادرند به صورت مخفیانه نیز همان کارها را انجام دهند.” دوباره جمله را بخوانید، درست است، همان که شما می فهمید من هم همان را می فهمم، یعنی مثلا اگر کسی وسط خیابان سرفه کند، یا وسط خیابان انگشت توی دماغش کند، حتما وقتی توی خانه تنها بود، ممکن است انگشتش را توی دماغش بکند. حتما این سئوال برایتان مطرح شده که خب؟ این چه اشکالی دارد؟

درست است که اگر آدمی مثل برلوسکونی وسط خیابان و جلوی دوربین اگر انگشتش را بکند توی دماغش و سه دقیقه مفش را لوله کند، بعد آن را بگذارد توی دهانش و مزمزه کند، کار زشتی کرده، ولی اگر همین کار را تنهایی بکند اشکال ندارد. اصلا مگر انتظار دیگری می رود که وقتی آدمی کاری را در خیابان علنی می کند، توی خانه هم همان کار را بکند. آدم طبیعی است که توی تنهایی برای خودش صدای مشکوک صادر می کند و چه بسا که از بوی خوش وجودش لذت هم می برد، ولی این کار را توی خیابان نباید بکند، نه اینکه توی خانه هم نکند.

از این گذشته، وقتی ایشان می گوید که “مردان نباید دست زنشان را توی خیابان بگیرند” بلکه باید توی خانه بگیرند، و بعد می گوید اگر کسی کاری را علنی کرد، حتما مخفیانه هم می کند، یعنی آدم توی خانه هم نباید دست زنش را بگیرد؟ یعنی آدم توی خانه هم نباید با زنش رابطه داشته باشد؟ شما اصلا می فهمی چی میگی؟

و مهم تر اینکه، حالا گفتن این حرف چه لزومی دارد که در روایت آمده باشد؟ مثل این می ماند که بگوئی، از امام جعفر صادق روایت شده که “کسی که غذا بخورد سیر می شود.” یا از امام حسن روایت شده باشد که “اگر کسی تند راه برود زودتر می رسد.” یعنی اگر روایت نشده باشد که اگر غذا نخورید از گرسنگی می میرید، شما باید تا آخر عمر منتظر یک فقیه باشید که بگوید این صاحاب مرده رو بخور! حالا همه اینها به کنار، کسی نیست که بگوید آدم برای اینکه دست زنش را بگیرد باید کجا برود، حالا بقیه اش را بی خیال، اصلا کسی می داند که این بچه ها چطوری به دنیا می آیند؟