ارسال پاسخ رسمی ایران به بسته پیشنهادی گروه 1+ 5 هزارتوی پر دامنه پرونده هسته ای ایران را وارد مرحله جدیدی کرد. جزئیات این پاسخ که از سوی سعید جلیلی مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران تحویل خاویر سولانا شد، مشخص نیست، فقط مقامات ایرانی گفته اند که فضای حاکم بر این جواب متمرکز بر فصل مشترک بسته های پیشنهادی طرفین با تاکید بر نگاهی سازنده و خلاق است.
بنا بر گزارش های غیر رسمی ایران با انتقاد از رفتار دوگانه مقامات غربی و متهم کردن آمریکا به تلاش برای ممانعت از دستیابی ایران به دانش هسته ای صلح آمیز، بی اعتمادی حاکم بر جریان مذاکرات را مانعی جدی برای توافق قلمداد کرده و ضمن تکرار غیر قانونی بودن تحریم های مصوب شورای امنیت سازمان ملل ، خواستار برقررای دور جدید مذاکرات با مبنا قرار دادن وجوه مشترک و دوری از رفتار های یکجانبه گرایانه و تکبرآمیز شده است. در واقع مقامات تهران با سکوت در برابر تداوم و یا تعلیق غنی سازی اورانیوم، از حساس ترین و بحث برانگیز ترین قسمت مناقشات عبور کرده اند. امری که از دیدگاه کشورهای قدرتمند دنیا به عنوان پیش شرط ارائه اعطای مشوق ها و تعلیق تحریم های بیشتر از ناحیه سازمان ملل مطرح است.
این پاسخ و اظهار نظر های علی اکبر ولایتی مشاور ارشد رهبری و منوچهر متکی وزیر خارجه در ارجحیت مسیر مذاکره و دیپلماسی و دوری از واکنش های رادیکال، اگرچه آرامشی ناپایدار و گذرا را فراهم کرده است که کاهش اندک بهای نفت خام در بازار جهانی از پیامد های آن است وبدینگونه بار دیگر، امید به حل مسالمت آمیز این کشمکش کشدار را افزونی داده است، ولی با کنکاشی موشکافانه، چشم انداز مناسبی برای موفقیت مشاهده نمی شود.
همانگونه که برخی از دیپلمات های غربی اشاره کرده اند، پاسخ جدید حاوی نکات جدیدی نیست و با نپذیرفتن توقف کوتاه مدت تولید سوخت هسته ای ، عملا ظرفیتی موثر برای برون رفت از”بن بست موجود”، ندارد.
امیدواری برای کاهش تشنج و گشوده شدن مسیر جدید برای توافقات، درست زمانی مطرح است که سایه برخورد نظامی بر آسمان تاسیسات هسته ای ایران سنگینی می کند. مانور نظامی اسرائیل در سواحل شرقی دریای مدیترانه و انتقادات تند برخی از مقامات این کشور نسبت به ناکارآمدی تحریم های کنونی در ممانعت از برنامه های هسته ای ایران که به زعم آنان در مسیر دستیابی به تسلیحات اتمی است و متقابلا واکنش مقامات سیاسی و نظامی ایران ، دور جدیدی از نگرانی ها پیرامون بروز جنگی دیگر در منظقه پر آشوب خاورمیانه را پدید آورده است.
اسرائیل با علم به مخاطرت برخورد نظامی مستقیم با ایران، در وهله نخست تمایلی در اقدام به آن ندارد و در ضمن، منافع ملی و ژئواستراتژیکش اقتضا می کند که در پشت جامعه جهانی و بخصوص آمریکا حرکت کند و با رایزنی و تدابیر مختلف آنهارا ترغیب به افزایش سختگیری بر ایران نماید، منتها در صورتی که اطمینان حاصل کند که ایران به مرزهای دانش هسته ای حساس نزدیک شده است، در روندی اجتناب ناپذیر برای تخریب توان هسته ای ایران و نواختن بر شیپور جنگ محدود مانند حمله به عراق وسوریه در سال های 1981 و 2007 قرار می گیرد.
امری که در خصوص آن بین کارشناسان امنیتی و نظامی اسرائبل و آمریکا توافقی وجود ندارد و اسرائیلی ها تداوم روند کنونی غنی سازی اورانیوم حداکثر تا پایان سال آینده در ایران را برای ساخت بمب هسته ای در اندازه متوسط کافی می دانند ، ولی امریکائی ها بر اساس گزارش برآورد اطلاعاتی سازمان های امنیتی شان معتقدند که ایران برنامه تولید سلاح اتمی را در سال 2003 متوقف کرده است و از سرگیری مجدد آن و یا انحراف فعالیت های کنونی برای رسیدن به اهداف نظامی زمان بیشتری را طلب می کند.
فرمانده سپاه و مسئول ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران تهدید کرده اند که با جدی تر شدن خطر جنگ، واکنش تلافی جویانه ایران بسیار سهمگین و پشیمان آور خواهد بود و علاوه بر اقدامات نظامی بر علیه متجاوز، تنگه هرمز این شاهراه حیاتی انرژی دنیا را خواهند بست. محمد علی جعفری موشک های پیشرفته و با توانی مهلک و همچنین قایق های برق آسای نیروی دریایی سپاه را ابزار های توانای ایران در نابودی شناور های دشمن در خلیج فارس و مهار ناوهای غول پیکر آمریکایی دانسته است. وی گفته است دامنه جنگ احتمالی به کشور های میزبان نیروهای آمریکایی نیز سرایت خواهد کرد. اعلام رسمی برنامه ریزی برای ایجاد 320 هزار قبر برای متجاوزان جنگی از سوی سردار باقر زاده مسئول جستجوی اجساد شهدا و مفقودین و نامه پراکنی های او به صلیب سرخ جهانی در زمینه دریافت کمک برای ثبت نام سربازان متجاوز و همچنین آماده باش نیروهای نظامی، گمانه ها برای آمادگی ایران برای رویارویی نظامی در منطقه را افزایش داده است.
همچنین وزیر نفت ایران با تشبیه خطر حمله نظامی به ایران به جوک ، پاسخ ایران را شدید دانست و همچنین پیش بینی کرد که قیمت نفت به بهای سرسام آوری افرایش پیدا خواهد کرد.
دبیر کل اوپک هم با هشدار نسبت به عواقب درگرفتن جنگی دیگر در خاورمیانه اعلام کرد که اوپک ناتوان از تامین نفت تولیدی ایران است. تاکید نوری المالکی بر بسته بودن حریم های هوایی ، دریایی وزمینی عراق برای استفاده در حمله نظامی بر علیه ایران، دیگر اتفاقی بود که میزان الحراره های سنجش جنگ احتمالی را به تحرک بیشتری واداشت.
در اردوگاه مقابل فرماندهان نظامی آمریکا مستقر در خلیج فارس اعلام کرده اند که اجازه بستن تنگه هرمز را به ایران نخواهند داد ، امری که با توجه به قابلیت های نظامی طرفین دور از انتظار نیست.
اما دریادار مولن رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا ضمن بیان وجود توان بیش از اندازه کافی در برخورد نظامی
با ایران ، ولی بر تداوم مسیر دیپلماسی تاکید کرد. وی شیوع جنگی دیگر را افزوده شدن یک بی ثباتی جدید بر بی ثباتی های موجود دانست که البته به زعم او و دولت متبوعش، حکومت ایران در آن نقش بسزایی دارد.
این نگرانی گرانیگاه اصلی تصمیم اکثر سیاستمدارن برجسته جهان در مخالفت با گزینه برخورد نظامی است که هزینه هایش آشکارا بر منافعش برتری دارد.
اما دو فرضیه پیرامون پذیرش دور جدید مذاکرات پیرامون بسته پیشنهادی گروه 1+5 وجود دارد. فرضیه نخست این اقدام را عملی تاکتیکی برای تداوم سیاست وقت کشی و دیپلماسی هزار و یک شبی می داند. در این نگاه همانگونه که علی لاریجانی گفته است ، بسته پیشنهادی غرب بی خاصیت بوده و سرابی بیش نیست، بنابراین محتوی مذاکرات و نفس مشوق های اعطایی ارزشی ندارد، بلکه فرصت خوبی برای تداوم خرید زمان است تا با پی گیری موضوع در قالب مشترکات بسته های پیشنهادی طرفین اولا از تصویب تحریم های شدید تر جلوگیری شود ودر ثانی آب سردی بر شعله های بالاگرفته جنگ ریخته شود. بدینترتیب حاشیه امنیتی برای تداوم برنامه هسته ای فراهم شود. تهدید های نظامی نیز در اصل مانور جنگ روانی است برای تقویت موضع مذاکره کنندگان. اظهارات لاریجانی و تهدید به خروج از ان پی تی نیز در این راستا است. هدف نهایی برای مقامات اصلی تصمیم گیر در تهران، دریافت تضمین امنیتی در قالب پیشبرد توان هسته ای تا نقطه برگشت ناپذیر است. در اصل با رفع تهدید تغییر نظام، همچنین از فرصت های پدید آمده موجود استفاده گردد تا افزایش نیروی ایران در توازن قوای خاورمیانه و نقش آفرینی منطقه ای به رسمیت شناخته شود.
در این راستا ممکن است حتی در صورت افزایش دانش بومی اتمی، ادعای لاریجانی تحقق یابد تا دنیا در برابر عمل انجام شده قرار گیرد و هشدار البرادعی در زمینه سوق یافتن ایران به سمت تولید بمب هسته ای واقعیت یابد. امری که باهنر نایب رئیس مجلس در چند سال پیش رسما به عنوان راهکار بازدارنده در مقابل زورگویی های غرب مطرح کرد.
اتخاذ حمله پیشگیرانه مانند برخورد حزب الله در جنگ33 روزه دیگر تاکتیک مورد نظر در این فرضیه است که اخیرا از سوی “دبیر کل جمعیت موتلفه اسلامی”اظهار شده است. در این حالت که حد افراطی این استراتژی را تشکیل می دهد ممکن است ایران درگیری جدیدی در حوزه لبنان، فلسطین، عراق و یا… جای دیگر ایجاد کند واز این ماجرا به عنوانی گروگانی برای پیشبرد خواسته هایش در مذاکرات استفاده کند که کف آن تشکیل کنسرسیوم بین المللی در داخل خاک ایران برای تولید سوخت هسته ای است.
در کل در این فرضیه ایران گزینه جنگ وتحریم های کمرشکن را جدی نمی داند، بنابراین به سیاست تهاجمی و ماجراجویانه خود ادامه می دهد والبته در این میان از چاشنی رنگ وی بوی ملی دادن به این ماجرا و تهییج احساسات ملی نیز استفاده می کند.
فرضیه دوم بحث دیگری را پیش می کشد که مقامات تهران بر خلاف گارد نظامی که به خود گرفته اند و برای اسرائیل و امریکا شاخ وشانه می کشند، خطر جنگ قریب الوقوع را احساس کرده اند وبا درک عواقب مخرب آن تصمیم به پذیرش بسته پیشنهادی گرفته اند تا به شکلی آبرومند از این مخمصه رهایی یابند و به مصالحه با دنیا برسند. سنگینی تحریم های صورت گرفته از سوی اروپا و گسترش مانور های نظامی اسرائیل باعث تقویت موضع صداهای معدل در درون حاکمیت شده است تا نظام وکشور را ازگردابی مهلک نجات دهند. بخصوص شخص رهبری به عنوان کسی که به قول علی اکبر ولایتی تصمیم های اصلی از ناحیه وی اتخاذ می شود، کشش و ظرفیت مقابله نظامی را ندارد. اما برای اینکه تبعات این عقب نشینی که تا دیروز بر اساس ادعاهای مقامات بلند پایه ایران بر خلاف اصول عزت و حکمت در سیاست خارجی بود، و عملی بزدلانه از سوی عده ای مرعوب در برابر تهدید های دشمنان تفسیر می گشت، به حداقل برسد، لازم است تا این سازش طی یک فرایند زمان بر صورت گیرد ودر ثانی نقش مجلس به عنوان محمل اجرایی این فرایند در مدیریت مسائل هسته ای افزایش یابد. درست مشابه ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا که کار در مرحله سازش به مجلس سپرده شد تا عاملان آن رویداد و حامی مهم آنان ، آیت الله خمینی به انفعال و عدول از مواضعشان متهم نشوند.
بدنترتیب نمایندگان ملت هزینه این کار را می دهند و در نهایت هم دستاورد های این ماجرا به حساب شخص رهبری واریز می گردد و هم به دنیا نشان داده می شود که عامل این تصمبم خطیر شخص رهبری بوده است. کاری که مقدمات آن با انتشار مقاله دکتر ولایتی در یک روزنامه ایتالیایی گذاشته شد. در این مقاله سعی شده بود که چهره منطقی ، عقلانی و مدبری از آیت الله خامنه ای به عنوان سکاندار اصلی حکومت ایران ترسیم گردد.
هدف دیگر این سیاست آشتی جویانه مقابله با تبعات این شکست فاحش در عرصه سیاست خارجی در اثرگذاری در مسائل داخلی است تا فرصتی برای تحرک نیروهای اپوزیسیون و جامعه مدنی فراهم نشود و هم تغییر آرایش نیروهادر داخل بلوک قدرت به نوعی مدیریت گردد که اختلالی در اراده فائقه شخص رهبری و جریان حامی وی ایجاد نشود. بخصوص که این روز ها بخش حاشیه ای شده قدرت چون هاشمی رفسنجانی وروحانیت حکومتی منتقد دولت احمدی نژاد، زمزه هایی مبنی بر ضرروت دموکراتیک شدن نظام ومخالفت با ولایت فقیه غیر انتخابی و منصوب از سوی خداوند را ساز کرده اند.
این فرضیه سابقه جمهوری اسلامی درعقب نشینی مقابل اقدامات جدی جامعه جهانی را برگ تاییدی بر اعتبار خود می داند که هر گاه کشور های قدرتمند دنیا، حکومت ایران را گوشمالی داده اند، نتیجه اش تسلیم و عدول از مواضع تهاجمی و مورد مناقشه بوده است. مانند آنچه که پس از واژگونی
هواپیمای مسافربری در خلیج فارس از سوی نیروهای آمریکایی رخ داد و مقدمه پذیرش آتش بس با عراق و نوشیدن جام زهرشد.
به هر حال گذر ایام روشن خواهد کرد که کدامیک از فرضیه های موجود درست از کار خواهد آمد ویا واکنش های طرفین مسیری متفاوت از دوگانه توصیف شده را خواهد گشود.
فقط آن چیزی که مشخص است ودر هر حالتی سایه شومش سنگینی می کند، اتلاف سرمایه های ملی، آسایش، آزادی ورفاه مردم ، منافع سرزمینی و زیرساخت های توسعه ملی در پای برنامه ای مشکوک و موهوم است که ضرورت و اهمیت آن بر اساس ملاک های کارشناسی و آنالیز هزینه و فایده معلوم نیست و حتی برای فرونشاندن جاه طلبی های حاکمیت و استراتژی بقاء حیات آن نیز کارساز نیست.