تغییر سیاست یا تداوم دیپلماسی

علی افشاری
علی افشاری

ارسال پاسخ رسمی ایران به بسته پیشنهادی گروه 1+ 5 هزارتوی پر دامنه پرونده هسته ای ایران را وارد ‏مرحله جدیدی کرد. جزئیات این پاسخ که از سوی سعید جلیلی مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران تحویل خاویر ‏سولانا شد، مشخص نیست، فقط مقامات ایرانی گفته اند که فضای حاکم بر این جواب متمرکز بر فصل مشترک ‏بسته های پیشنهادی طرفین با تاکید بر نگاهی سازنده و خلاق است. ‏

بنا بر گزارش های غیر رسمی ایران با انتقاد از رفتار دوگانه مقامات غربی و متهم کردن آمریکا به تلاش برای ‏ممانعت از دستیابی ایران به دانش هسته ای صلح آمیز، بی اعتمادی حاکم بر جریان مذاکرات را مانعی جدی برای ‏توافق قلمداد کرده و ضمن تکرار غیر قانونی بودن تحریم های مصوب شورای امنیت سازمان ملل ، خواستار ‏برقررای دور جدید مذاکرات با مبنا قرار دادن وجوه مشترک و دوری از رفتار های یکجانبه گرایانه و تکبرآمیز ‏شده است. در واقع مقامات تهران با سکوت در برابر تداوم و یا تعلیق غنی سازی اورانیوم، از حساس ترین و ‏بحث برانگیز ترین قسمت مناقشات عبور کرده اند. امری که از دیدگاه کشورهای قدرتمند دنیا به عنوان پیش شرط ‏ارائه اعطای مشوق ها و تعلیق تحریم های بیشتر از ناحیه سازمان ملل مطرح است. ‏

این پاسخ و اظهار نظر های علی اکبر ولایتی مشاور ارشد رهبری و منوچهر متکی وزیر خارجه در ارجحیت ‏مسیر مذاکره و دیپلماسی و دوری از واکنش های رادیکال، اگرچه آرامشی ناپایدار و گذرا را فراهم کرده است که ‏کاهش اندک بهای نفت خام در بازار جهانی از پیامد های آن است وبدینگونه بار دیگر، امید به حل مسالمت آمیز ‏این کشمکش کشدار را افزونی داده است، ولی با کنکاشی موشکافانه، چشم انداز مناسبی برای موفقیت مشاهده نمی ‏شود.‏

همانگونه که برخی از دیپلمات های غربی اشاره کرده اند، پاسخ جدید حاوی نکات جدیدی نیست و با نپذیرفتن ‏توقف کوتاه مدت تولید سوخت هسته ای ، عملا ظرفیتی موثر برای برون رفت از”بن بست موجود”، ندارد.‏

امیدواری برای کاهش تشنج و گشوده شدن مسیر جدید برای توافقات، درست زمانی مطرح است که سایه برخورد ‏نظامی بر آسمان تاسیسات هسته ای ایران سنگینی می کند. مانور نظامی اسرائیل در سواحل شرقی دریای مدیترانه ‏و انتقادات تند برخی از مقامات این کشور نسبت به ناکارآمدی تحریم های کنونی در ممانعت از برنامه های هسته ‏ای ایران که به زعم آنان در مسیر دستیابی به تسلیحات اتمی است و متقابلا واکنش مقامات سیاسی و نظامی ایران ‏، دور جدیدی از نگرانی ها پیرامون بروز جنگی دیگر در منظقه پر آشوب خاورمیانه را پدید آورده است.‏

اسرائیل با علم به مخاطرت برخورد نظامی مستقیم با ایران، در وهله نخست تمایلی در اقدام به آن ندارد و در ‏ضمن، منافع ملی و ژئواستراتژیکش اقتضا می کند که در پشت جامعه جهانی و بخصوص آمریکا حرکت کند و با ‏رایزنی و تدابیر مختلف آنهارا ترغیب به افزایش سختگیری بر ایران نماید، منتها در صورتی که اطمینان حاصل ‏کند که ایران به مرزهای دانش هسته ای حساس نزدیک شده است، در روندی اجتناب ناپذیر برای تخریب توان ‏هسته ای ایران و نواختن بر شیپور جنگ محدود مانند حمله به عراق وسوریه در سال های 1981 و 2007 قرار ‏می گیرد.‏

امری که در خصوص آن بین کارشناسان امنیتی و نظامی اسرائبل و آمریکا توافقی وجود ندارد و اسرائیلی ها ‏تداوم روند کنونی غنی سازی اورانیوم حداکثر تا پایان سال آینده در ایران را برای ساخت بمب هسته ای در اندازه ‏متوسط کافی می دانند ، ولی امریکائی ها بر اساس گزارش برآورد اطلاعاتی سازمان های امنیتی شان معتقدند که ‏ایران برنامه تولید سلاح اتمی را در سال 2003 متوقف کرده است و از سرگیری مجدد آن و یا انحراف فعالیت ‏های کنونی برای رسیدن به اهداف نظامی زمان بیشتری را طلب می کند.‏

فرمانده سپاه و مسئول ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران تهدید کرده اند که با جدی تر شدن خطر جنگ، واکنش ‏تلافی جویانه ایران بسیار سهمگین و پشیمان آور خواهد بود و علاوه بر اقدامات نظامی بر علیه متجاوز، تنگه ‏هرمز این شاهراه حیاتی انرژی دنیا را خواهند بست. محمد علی جعفری موشک های پیشرفته و با توانی مهلک و ‏همچنین قایق های برق آسای نیروی دریایی سپاه را ابزار های توانای ایران در نابودی شناور های دشمن در خلیج ‏فارس و مهار ناوهای غول پیکر آمریکایی دانسته است. وی گفته است دامنه جنگ احتمالی به کشور های میزبان ‏نیروهای آمریکایی نیز سرایت خواهد کرد. اعلام رسمی برنامه ریزی برای ایجاد 320 هزار قبر برای متجاوزان ‏جنگی از سوی سردار باقر زاده مسئول جستجوی اجساد شهدا و مفقودین و نامه پراکنی های او به صلیب سرخ ‏جهانی در زمینه دریافت کمک برای ثبت نام سربازان متجاوز و همچنین آماده باش نیروهای نظامی، گمانه ها ‏برای آمادگی ایران برای رویارویی نظامی در منطقه را افزایش داده است.‏

همچنین وزیر نفت ایران با تشبیه خطر حمله نظامی به ایران به جوک ، پاسخ ایران را شدید دانست و همچنین پیش ‏بینی کرد که قیمت نفت به بهای سرسام آوری افرایش پیدا خواهد کرد.‏

دبیر کل اوپک هم با هشدار نسبت به عواقب درگرفتن جنگی دیگر در خاورمیانه اعلام کرد که اوپک ناتوان از ‏تامین نفت تولیدی ایران است. تاکید نوری المالکی بر بسته بودن حریم های هوایی ، دریایی وزمینی عراق برای ‏استفاده در حمله نظامی بر علیه ایران، دیگر اتفاقی بود که میزان الحراره های سنجش جنگ احتمالی را به تحرک ‏بیشتری واداشت.‏

در اردوگاه مقابل فرماندهان نظامی آمریکا مستقر در خلیج فارس اعلام کرده اند که اجازه بستن تنگه هرمز را به ‏ایران نخواهند داد ، امری که با توجه به قابلیت های نظامی طرفین دور از انتظار نیست.‏

اما دریادار مولن رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا ضمن بیان وجود توان بیش از اندازه کافی در برخورد نظامی ‏

با ایران ، ولی بر تداوم مسیر دیپلماسی تاکید کرد. وی شیوع جنگی دیگر را افزوده شدن یک بی ثباتی جدید بر بی ‏ثباتی های موجود دانست که البته به زعم او و دولت متبوعش، حکومت ایران در آن نقش بسزایی دارد.‏

این نگرانی گرانیگاه اصلی تصمیم اکثر سیاستمدارن برجسته جهان در مخالفت با گزینه برخورد نظامی است که ‏هزینه هایش آشکارا بر منافعش برتری دارد. ‏

اما دو فرضیه پیرامون پذیرش دور جدید مذاکرات پیرامون بسته پیشنهادی گروه 1+5 وجود دارد. فرضیه نخست ‏این اقدام را عملی تاکتیکی برای تداوم سیاست وقت کشی و دیپلماسی هزار و یک شبی می داند. در این نگاه ‏همانگونه که علی لاریجانی گفته است ، بسته پیشنهادی غرب بی خاصیت بوده و سرابی بیش نیست، بنابراین ‏محتوی مذاکرات و نفس مشوق های اعطایی ارزشی ندارد، بلکه فرصت خوبی برای تداوم خرید زمان است تا با ‏پی گیری موضوع در قالب مشترکات بسته های پیشنهادی طرفین اولا از تصویب تحریم های شدید تر جلوگیری ‏شود ودر ثانی آب سردی بر شعله های بالاگرفته جنگ ریخته شود. بدینترتیب حاشیه امنیتی برای تداوم برنامه ‏هسته ای فراهم شود. تهدید های نظامی نیز در اصل مانور جنگ روانی است برای تقویت موضع مذاکره کنندگان. ‏اظهارات لاریجانی و تهدید به خروج از ان پی تی نیز در این راستا است. هدف نهایی برای مقامات اصلی تصمیم ‏گیر در تهران، دریافت تضمین امنیتی در قالب پیشبرد توان هسته ای تا نقطه برگشت ناپذیر است. در اصل با رفع ‏تهدید تغییر نظام، همچنین از فرصت های پدید آمده موجود استفاده گردد تا افزایش نیروی ایران در توازن قوای ‏خاورمیانه و نقش آفرینی منطقه ای به رسمیت شناخته شود.‏

در این راستا ممکن است حتی در صورت افزایش دانش بومی اتمی، ادعای لاریجانی تحقق یابد تا دنیا در برابر ‏عمل انجام شده قرار گیرد و هشدار البرادعی در زمینه سوق یافتن ایران به سمت تولید بمب هسته ای واقعیت یابد. ‏امری که باهنر نایب رئیس مجلس در چند سال پیش رسما به عنوان راهکار بازدارنده در مقابل زورگویی های ‏غرب مطرح کرد. ‏

اتخاذ حمله پیشگیرانه مانند برخورد حزب الله در جنگ33 روزه دیگر تاکتیک مورد نظر در این فرضیه است که ‏اخیرا از سوی “دبیر کل جمعیت موتلفه اسلامی”اظهار شده است. در این حالت که حد افراطی این استراتژی را ‏تشکیل می دهد ممکن است ایران درگیری جدیدی در حوزه لبنان، فلسطین، عراق و یا… جای دیگر ایجاد کند ‏واز این ماجرا به عنوانی گروگانی برای پیشبرد خواسته هایش در مذاکرات استفاده کند که کف آن تشکیل ‏کنسرسیوم بین المللی در داخل خاک ایران برای تولید سوخت هسته ای است.‏

در کل در این فرضیه ایران گزینه جنگ وتحریم های کمرشکن را جدی نمی داند، بنابراین به سیاست تهاجمی و ‏ماجراجویانه خود ادامه می دهد والبته در این میان از چاشنی رنگ وی بوی ملی دادن به این ماجرا و تهییج ‏احساسات ملی نیز استفاده می کند.‏

فرضیه دوم بحث دیگری را پیش می کشد که مقامات تهران بر خلاف گارد نظامی که به خود گرفته اند و برای ‏اسرائیل و امریکا شاخ وشانه می کشند، خطر جنگ قریب الوقوع را احساس کرده اند وبا درک عواقب مخرب ‏آن تصمیم به پذیرش بسته پیشنهادی گرفته اند تا به شکلی آبرومند از این مخمصه رهایی یابند و به مصالحه با دنیا ‏برسند. سنگینی تحریم های صورت گرفته از سوی اروپا و گسترش مانور های نظامی اسرائیل باعث تقویت ‏موضع صداهای معدل در درون حاکمیت شده است تا نظام وکشور را ازگردابی مهلک نجات دهند. بخصوص ‏شخص رهبری به عنوان کسی که به قول علی اکبر ولایتی تصمیم های اصلی از ناحیه وی اتخاذ می شود، کشش ‏و ظرفیت مقابله نظامی را ندارد. اما برای اینکه تبعات این عقب نشینی که تا دیروز بر اساس ادعاهای مقامات بلند ‏پایه ایران بر خلاف اصول عزت و حکمت در سیاست خارجی بود، و عملی بزدلانه از سوی عده ای مرعوب در ‏برابر تهدید های دشمنان تفسیر می گشت، به حداقل برسد، لازم است تا این سازش طی یک فرایند زمان بر ‏صورت گیرد ودر ثانی نقش مجلس به عنوان محمل اجرایی این فرایند در مدیریت مسائل هسته ای افزایش یابد. ‏درست مشابه ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا که کار در مرحله سازش به مجلس سپرده شد تا عاملان آن ‏رویداد و حامی مهم آنان ، آیت الله خمینی به انفعال و عدول از مواضعشان متهم نشوند.‏

بدنترتیب نمایندگان ملت هزینه این کار را می دهند و در نهایت هم دستاورد های این ماجرا به حساب شخص ‏رهبری واریز می گردد و هم به دنیا نشان داده می شود که عامل این تصمبم خطیر شخص رهبری بوده است. ‏کاری که مقدمات آن با انتشار مقاله دکتر ولایتی در یک روزنامه ایتالیایی گذاشته شد. در این مقاله سعی شده بود ‏که چهره منطقی ، عقلانی و مدبری از آیت الله خامنه ای به عنوان سکاندار اصلی حکومت ایران ترسیم گردد.‏

هدف دیگر این سیاست آشتی جویانه مقابله با تبعات این شکست فاحش در عرصه سیاست خارجی در اثرگذاری در ‏مسائل داخلی است تا فرصتی برای تحرک نیروهای اپوزیسیون و جامعه مدنی فراهم نشود و هم تغییر آرایش ‏نیروهادر داخل بلوک قدرت به نوعی مدیریت گردد که اختلالی در اراده فائقه شخص رهبری و جریان حامی وی ‏ایجاد نشود. بخصوص که این روز ها بخش حاشیه ای شده قدرت چون هاشمی رفسنجانی وروحانیت حکومتی ‏منتقد دولت احمدی نژاد، زمزه هایی مبنی بر ضرروت دموکراتیک شدن نظام ومخالفت با ولایت فقیه غیر ‏انتخابی و منصوب از سوی خداوند را ساز کرده اند. ‏

این فرضیه سابقه جمهوری اسلامی درعقب نشینی مقابل اقدامات جدی جامعه جهانی را برگ تاییدی بر اعتبار ‏خود می داند که هر گاه کشور های قدرتمند دنیا، حکومت ایران را گوشمالی داده اند، نتیجه اش تسلیم و عدول از ‏مواضع تهاجمی و مورد مناقشه بوده است. مانند آنچه که پس از واژگونی ‏

هواپیمای مسافربری در خلیج فارس از سوی نیروهای آمریکایی رخ داد و مقدمه پذیرش آتش بس با عراق و ‏نوشیدن جام زهرشد.‏

به هر حال گذر ایام روشن خواهد کرد که کدامیک از فرضیه های موجود درست از کار خواهد آمد ویا واکنش ‏های طرفین مسیری متفاوت از دوگانه توصیف شده را خواهد گشود.‏

فقط آن چیزی که مشخص است ودر هر حالتی سایه شومش سنگینی می کند، اتلاف سرمایه های ملی، آسایش، ‏آزادی ورفاه مردم ، منافع سرزمینی و زیرساخت های توسعه ملی در پای برنامه ای مشکوک و موهوم است که ‏ضرورت و اهمیت آن بر اساس ملاک های کارشناسی و آنالیز هزینه و فایده معلوم نیست و حتی برای فرونشاندن ‏جاه طلبی های حاکمیت و استراتژی بقاء حیات آن نیز کارساز نیست.‏

 


‏ ‏