برای ثبت در تاریخ
نامه بهرام بیضایی در اعتراض به توقیف مسافران
خیلی سال پیش، احتمالا زمستان سال ۷۱ یک کپی از این نامه ی تایپ شده به دستم رسید و من آن را در آرشیو شخصی ام حفظ کردم تا امروز. چند روز پیش لابلای نوشته ها و کتابها و مجلات دوباره این نامه را دیدم. به نظرم آمد بد نیست شما نیز این نامه را تا به آخر بخوانید. نامه را از ابتدا تایپ کردم و کوشیدم شیوه نگارش استاد ( حتی علامت گذاری ها ) به تمامی در آن لحاظ شود، جز دو جا که درستِ لغت به روشنی بر من معلوم نبود و من آنها را درون این علامت [!؟ ] آورده ام.
اداره کل امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
امور نظارت و ارزشیابی
شورای صدور پروانه نمایش فیلم
وقتی سه ماه پیش از طریق دفتر پخش، و دفتر امور سینمایی پیغام رساندید که به خاطر جو آشفته ی بیرون، نمایش “ مسافران ” یک برنامه از نوبتش در جدول تعیین شده عقب بیفتد تا بتوانید آن را حمایت کنید، حتی جسدم هم باور نمی کرد پیشنهادی از روی خیرخواهی است. اول گفته بودید انتخاب با ماست و بعد معلوم شد مجبور به این انتخابیم؛ درست مثل همه ی انتخاب های دیگرمان. و حالا “ یک ” برنامه گذشته، و “ یکِ ” بعدی آن هم بر پرده آمده و غرض پیشنهاد شما آشکار شده. حالا به جای حمایت ما در برابر جوّ احتمالی بیرون، به حمایت از جوّ فرضی علیه فیلم ما برخاسته اید، و فهرست حذفی های تازه ای ذیل پنج عنوان کلّی نازل کرده اید با دستور این که مواردی چند برابر آن را از فیلم بیرون بکشم. مگر من کارمند شما هستم، یا سفارشی سازم که هر روز دستور بدهید و من اجرا کنم؟
هر فیلم را می شود آن قدر دید تا در آن عیبی یافت؛ و شما که با رفتارتان رای شورا را هدایت می کنید [ چنان که هر کدامشان بعد می گویند شخصا موافق رای نیستند ] حتما این را خوب می دانید. تماشاگر یکی دو بار می بیند و بدبینی شما را هم ندارد. اخلاقی ترین فیلم جهان را بدهید تا من در آن صد عیب نشان بدهم. ولی شما حتی همین را هم در مسافران نیافته اید و ناچار حالا دیگر سانسور سَبک می کنید. یعنی چه تعدیل این صحنه یا آن؟ این فیلم یک سال قبل ساخته شده و تدوین شده و تمام شده و در مرداد گذشته از شما پروانه نمایش گرفته و پرونده اش بسته شده و در شهریور و مهر گذشته طبق جدول شما باید نشان داده می شد. کجائید؟ و یعنی چه که هر روز به ما دستور می دهید ازتان درخواست کنیم که فیلممان را ویران کنید؟ چرا باید دستور داده می شدیم تقاضا کنیم نمایش فیلممان عقب بیفتد؟ آیا ادارات جز گروگانگیری راه دیگری بلد نیستند؟ آیا ما اهل یک کشور نیستیم و شما فاتحید و ما مغلوب؟ و یعنی چه هر روز فهرستی حتی بدون ابلاغ رسمی [ چنان که مدرکی در میان نباشد ] بلند خوانی می کنید تا ما به خط خود بنویسیم، بی چون و چرا، و طبق آن به دست خود موادی را از فیلم بیرون بکشیم؟ و من اگر هر بار فهرست حذفی های شما را عملی می کردم، از مسافران چه می ماند؟ و یعنی چه سانسور به دست خود سازنده؟ مگر کارمندان شما حقوق برای همین نمی گیرند؟ و آیا سانسور برای هر سازنده جداست، و آنچه برای یکی مجاز است برای دیگری ممنوع است؟ چرا؟ ـ ولی ما حتی همین بی قانونی را هم رعایت کرده ایم. به فیلم های پروانه گرفته ی بر پرده تان نگاه کنید تا ببینید بی خاصیت تر از مسافران آیا فیلم دیگری می شد ساخت؟ تا کی می خواهید چماق حساسیت نسبت به بیضایی را بر سر من بکوبید، و من چه کنم که در سال ۱۳۱۷ به دنیا آمده ام؟ مسافران نه فحاشی و بد دهنی ِ مُجاز برای یکی را دارد، نه خنده و مسخرگی مُجاز برای یکی دیگر را، نه ساز و ضرب مُجاز این گروه را دارد، نه انتقاد تند اجتماعی مُجاز گروهی دیگر را، و مطمئن باشید بخت عمده ای برای فروش ندارد، جز ساخت و وقارش که می خواهید با حذف های جدید بهم بزنید. من دستم را می شکنم و اجازه نمی دهم مرا سانسورچی خودم کنید. من از هنوز از این که پذیرفتم خبرگان اشکالتراشی شما فیلم بدبخت “شاید وقتی دیگر” را ویران کنند شبها نمی خوابم. فیلمی که تنها اشکالش این بود که به قدر کافی بد نبود.
حالا نُه ماه از نمایش مسافران در جشنواره فیلم فجر می گذرد؛ فیلمی که احدی با آن مشکل نداشت. شما نُه ماه مسافران را نگه داشته اید تا بلکه در آن معنایی پیدا کنید. چرا؟ و هیئت های متعددی به قصد و یا ماموریتِ یافتن اشکال آن را نو به نو بررسی کرده اند. چرا حتما باید اشکالی در آن می یافتید؟ چرا تصمیم گرفته اید حتما در فیلم بیضایی باید اشکالی باشد؟ فیلم های دیگر جشنواره که همزمان با مسافران ارائه شده بودند همه یکی دو هفته بعد با پروانه نمایش شما در جشنواره های بیرون کشور نشان داده شدند. چرا باید حتما اجازه ی نمایش مسافران را نُه ماه کش می دادید؟ چرا من باید نُه ماه مضطرب می بودم و زندگیم آفتاب تا آفتاب فلج می بود؟ پیدا کردن اشکال این همه طول می کشد؟ و حتما باید نُه ماه می گذشت تا به ماموران شما مشکلاتی در فیلم من الهام شود؟ من تا کی باید خسارت جو ساختگی بیرون را بپردازم؟ از زمان نمایش مسافران در دهمین جشنواره فجر تاکنون، شورا چندین بار حرف خود را در مورد اشکالات دروغین فیلم مسافران عوض کرده؛ و این نشانه ی روشنِ بی پایه بودن اشکالات ساختگی شورایی است که می دانند مشکلی در فیلم نیست و مشکل در جو بیرون است. تا کی سینما باید عواقب دعوای قدرت کسانی در بیرون را تحمل کند؟ قرار است گروههایی به من فحش بدهند؟ خُب بدهند، مگر تا امروز چه می کردند؟ و شما را چه باک؟ مگر من کم فحش خورده ام؟ و خیال می کنید گروهی که به دلایل غیر فرهنگی نقشه ی کوباندن فیلمی یا سازنده ای را دارد با حذف صحنه هایی [ که چون همه چیز بی دلیل است، حتی ممکن است از نظر آنان امتیاز فیلم باشد، ] تغییر رای می دهند؟ من اگر فیلم های محبوب آنها را هم ساخته بودم فحش می خوردم؛ و هیچ فیلم و سازنده ای نیست که همه به یک اندازه بپسندند. و اگر قرار است کیهان نشینان و سوره نویسان و موتور سواران برای سرنوشت نمایش فیلم ما تصمیم بگیرند، پس چرا ما فیلم هایمان را به شما ارائه می کنیم؟
برای من کوچکترین اهمیتی ندارد که فیلمم را به دروغِ آشکارِ آماده نبودن در هیچ جای دنیا نشان نداده اید، ولی اهمیت دارد که وام دار بانکهای شما نباشم. من که دستمزد کارگردانی همه فیلم های زندگی ام در بیست سال گذشته روی هم به چهارصد هزار تومان نمی رسد، به یمن سیاست های شما پنج میلیون و نیم تومان روی “ مسافران ” بدهکارم. من آن را با بیماری و فقر و وام بانکی و با سه سال دوندگی بدون دیناری حقوق و درآمد ساخته ام، و هنگام ساختنش صد برابر بیشتر از آن که هر فیلمسازی در جهان در تصورش بگنجد خودم را سانسور کرده ام. پس از آن که دهها شورا فیلمنامه اش را کلمه به کلمه خوانده بودند و در آن ایرادی ندیده بودند، و پس از آن که دهها مسئول فیلم را تصویر به تصویر دیدند و در آن ایرادی ندیدند، فیلم در جشنواره به نمایش در آمد و در پی آن صدها تن از خود شما، و حتی از طلاب و متشرعین دست مرا فشردند، و شما به آن شش سیمرغ بلورین جایزه دادید. آیا مسافران این همه اشکال داشته و شما و همه آن کسان نمی فهمیده اید؟ پس چرا و چرا اشکالتراشی های چند باره، که هیچیک جز [ همپایی!؟ ] و تایید دشمنان فرهنگ ستیز من نیست؟ و یعنی چه این موارد جدید؟ آیا شاد بودن ممنوع است؟ یک نمونه ی منصوص یا غیر آن نشان بدهید که شادی آن هم در روز عروسی را منع کرده باشد؛ آن هم ساده ترین، و کودکانه ترین شکل آن را. ما مُغنی و مُغنیه نیاوردیم که بهانه ای باشد تا بشری به خود اجازه بدهد لفظ جلف را در مورد فیلم بیضایی به کار ببرد؛ و مردم این کشور تضمین نداده اند تا ابد سگرمه هایشان در هم باشد؛ و اگر شما فیلم جلفی دیده اید حتما فیلم غیر از مسافران را می دیده اید که کم هم نیستند. آیا مضمون مرگ پایان کسی نیست، که برایش تحسین نامه نوشتید باید حذف شود؟ یعنی چه؟ من عقلم را از دست داده ام یا دنیا؟ این جمله سه ماه پیش عیبی نداشت، شش ماه پیش عیبی نداشت، نُه ماه پیش عیبی نداشت. جمله عوض نشده؛ در شما چه عوض شده؟ آیا کلاه برداشتن به احترام باید حذف شود؟ انسانیت و حرمت نهادن هم ممنوع است؟ و نمی شد همه اینها را چهار ماه یا شش ماه پیش بگوئید و نوبت نمایش ما را عقب نیندازید؟
این جو ساختگی و دروغین است. در این مدت به هیچ فیلمی حمله نشد، و فیلم ها همه در کمال موفقیت در دوره ای که آشفته می خواندید پولشان را در آوردند. من از تک تک سینماها پرسیدم؛ هیچ تلفن تهدیدی در میان نبود. تصادفا ما هم کور نبودیم و این فیلم ها را دیدیم، که در مقایسه با آنها فیلم ما تارک دنیاست در برابر خیابانگرد. نه، این شمائید که با تعلیق یا تعویق یا واقعی تر بگویم توقیف فیلم مسافران دارید به جّو راه نشان می دهید؛ و از این پس هر معنایی در بیرون به این فیلم داده شود ناشی از سیاست جلوگیری و شبهه انگیزی شماست.
من منظور واقعی شما را می دانم. و در اداره ی خود شما هم می دانند. از همان آغاز پیدا بود مایلید فیلم های دلخواهتان را جلو بکشید و فیلم مرا زمین بزنید و کهنه کنید و بسوزانید؛ همان کاری که با “ باشو غریبه ی کوچک ” کردید. از نظر شما مسافران باید حتما باید روی پرده بیاید ولی حتما باید شکست بخورد. باید پس از آن که فهرست های پی در پی حذفی رمق آن را کشید، با تبلیغات گیج و سر در گم شده که نتیجه نُه ماه بلاتکلیفی است، دست و پا شکسته، در ماه مُرده ی دی، در یکی دو هفته ای که تدارک جشنواره ی جدید آغاز شده و همه چشم ها به اخبار فیلم های نوست، مثل یک فیلم کهنه، لابلای فیلم های تکراری، مدت کوتاهی بیاید و برود و بسوزد؛ شاید هم اسفند ماه که تب سینما فرو نشسته و تب خرید سال نو همه جا را گرفته؛ یعنی همان شرایط نمایش باشو غریبه ی کوچک. برای شما این تدبیر یعنی بیضایی بماند و پنج میلیون و نیم بدهی بانکی، و سالها درگیری با آنها که اگر شما حامی فرهنگ، اینید، آنها که داعیه ی فرهنگ ندارند چی اند؛ و پیروزی نهایی در اجرای سیاست اعلام نشده ی این ده ساله که کسی با بیضایی کار نکند. هدف فهرست جدید حذفی های شما هیچ نیست جز آن که مایلید من بگویم نه، و بتوانید اعلام کنید خود بیضایی مایل به نمایش فیلم نیست. من می گویم نه و بر عکس به شما معترضم که چرا حق نمایش فیلم مرا به وقتش زیر پا گذاشتید؟ مسافران طبق قوانین این کشور با پروانه ی ساخت شما ساخته شده، و از خود شما پروانه ی نمایش دارد. چرا نوبت نمایش آن را بدون رضایت ما تهیه کنندگانش به فیلم های دیگر دادید؟ من در این کشور به دنیا آمده ام و به اندازه شما حق کار و زندگی دارم، و حقم بر سینما مسلما بیش از شماست که جز جلوگیری از کار من کاری نکرده اید. من فیلمسازم، و به یمن وجود من و دیگر فیلمسازان است که شما پشت آن میز می نشینید، در اتاقی که از آن با ما مثل برده و گوش به فرمان و دستور بگیر رفتار می کنید. نُه ماه تمام هر بار من با یکی دیگر از تهیه کنندگان فیلم برای پیگیری و راهیابی و تفاهم آمد[یم!؟]، راه ندادید و روی پنهان کردید. آیا ما اسیر و بازیچه ایم، یا شما مسئول سینما نیستید و ما اشتباه آمده بودیم؟
همراه با این نامه من جایزه ی سیمرغ بلورین دهمین جشنواره فجر را که به خاطر همین فیلم نُه ماه پیش، توسط همین وزارت ارشاد به من داده شد، همراه با گواهینامه ی مربوطش، برای معاونت امور سینمایی پس می فرستم. و می خواهم که فیلمم همچنان که سزاوار هر فیلم دیگر است، درست و کامل در بهترین شرایط بر پرده بیاید. شما نخواهید توانست زیانهای روحی و مالی را که طی سالها به من زده اید، هرگز جبران کنید، پس فقط می خواهم همه زیانهای مالی این تاخیر تحمیلی، و شرایط نامطمئنی که برای نمایش آتی مسافران ساخته اید جبران شود. و به عنوان مالک حقوق معنوی فیلم اجازه نمی دهم کسی حتی پس از مرگم یک دندانه از فیلم مسافران را حذف کند. و تا زمانی که در وطنم این شغل بی حرمت شده، جایی برای فیلم من ندارد، اجازه نمی دهم کسی با نمایش آن در خارج برای خود کسب احترام کند.
تهران ـ پانزدهم آبان ۱۳۷۱ ـ بهرام بیضایی