معلم زن، معلم مرد

شیرزاد عبداللهی
شیرزاد عبداللهی

سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران ‌در پاسخ به این سوال که آیا دبیرستان‌های دخترانه مجاز به استفاده از دبیر مرد در کلاس های فوق برنامه هستند، شرایط حضور دبیران مرد در مدارس دخترانه را اعلام کرد و گفت :” تأیید عدم امکان تامین مدرس زن توسط کمیته برنامه‌ریزی نیروی انسانی منطقه، اخذ رضایت کتبی از ولی قانونی تمام دانش‌آموزان توسط مدیر مدرسه و ارائه به منطقه، اخذ تأییدیه گزینش و حراست مبنی بر احراز صلاحیت اخلاقی و سیاسی دبیران پیشنهادی و رعایت شروط تأهل و دارا بودن حداقل ۳۵ سال سن از جمله شروطی است که باید برای به کارگیری دبیران مرد مدنظر قرار بگیرد.” با اعلام این شرایط باز هم سخنگو  احتمالا برای اینکه بهانه ای به دست نیروهای مخالف دولت ندهد می گوید : با حضور معلم مرد در مدارس دخترانه مخالفیم، اما…”

در ماده ۵ آیین نامه ارائه خدمات آموزشی فوق برنامه در مدارس دولتی آمده است : “ برای ارائه فعالیتهای فوق برنامه در مدارس پسرانه از نیروی انسانی برادر و در مدارس دخترانه از نیروی انسانی خواهر استفاده خواهد شد.” این مصوبه که در سال ۷۷ به تصویب شورایعالی آموزش و پرورش رسیده،  برای حضور دبیران در کلاس های غیر همجنس، استثنایی قایل نشده است. اما در سال ۹۳ آموزش و پرورش با صدور شیوه نامه ای ، حضور مدرسان مرد در کلاس های کنکور دخترانه را با چندین شرط بلامانع اعلام کرد. البته این استثنا فقط شامل کلاس های فوق برنامه می شود و به کارگیری نیروی مرد در دوره رسمی مدارس دخترانه ممنوع است.

سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران اضافه کرد: “موضوعی که در آموزش‌وپرورش به آن اعتقاد داریم این است که با حضور معلم مرد در مدارس دخترانه مخالفیم…. اما محدودیت‌هایی وجود دارد که آموزش‌وپرورش را مجبور به این کار کرده که بخشی از آن مربوط به محدودیت منابع انسانی است. به کارگیری نیروی مرد تحت هر شرایط در دوره ابتدایی و تدریس برنامه کلاس‌های درس رسمی، یا به عنوان مشاور و پشتیبان تحصیلی در دوره اول و دوم متوسطه و دوره پیش دانشگاهی دخترانه ممنوع است.” سخنگوی آموزش و پرورش تهدید کرد : “اگر دبیرستان‌های دخترانه از مواردی که اعلام شد تخطی کنند از نظر ما تخلف محسوب شده و … از طریق ادارات ارزیابی عملکرد و هیئت تخلفات اداری با آن برخورد می‌کنیم.”

از ابتدای تاسیس دبستان در ایران و شروع آموزش و پرورش مدرن بعد از انقلاب مشروطه، به جز موارد خاص،  دختران و پسران در مدارس جداگانه تحصیل کرده اند. حتی تحصیل دختران در مدارس جداگانه در صدر مشروطه با مقاومت اجتماعی مواجه بود و کارکنان معدود مدارس دخترانه فشار اجتماعی و حتی دولتی شدیدی را تحمل می کردند  و اغلب خانواده‌ها هم به خاطر تعصب یا ترس، دختران خود را به مدرسه نمی‌فرستادند. اما مقاومت در مقابل تحصیل دختران در طول حکومت ۵۷ ساله پهلوی ها به تدریج کاهش یافت و این روند بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد.

تا سال ۵۷ همیشه تفاوت معناداری بین تعداد دانش آموزان دختر و پسر دیده می‌شد. به عنوان مثال در سال ۱۳۲۰ خوورشیدی با وجود پیشرفت های چشمگیر آموزشی در دوره ۲۰ ساله حکومت رضاشاه ، تنها ۲۸ درصد دانش اموزان مقطع ابتدایی و ۲۱ در صد دانش آموزان مقطع دبیرستان ، دختر بودند. در سال تحصیلی ۵۷-۵۸ که سال وقوع انقلاب است از۷۲۷۷۲۹۱ دانش آموزسراسر کشور، ۳۹ درصد را دختران و ۶۱ درصد را پسران تشکیل می دادند. در سال تحصیلی ۹۱-۹۲ این فاصله کاهش یافته و در این سال از مجموع ۱۲میلیون و۳۰۰  هزار دانش آموز ۴۶ درصد را دختران و ۵۴ درصد را پسران تشکیل داده اند.  

علاوه بر الزامات عرفی و اجتماعی در رژیم گذشته ، گفتمان مذهبی و سیاسی انقلاب بعد از برقراری جمهوری اسلامی در سال ۵۷ ، تفکیک جنسیتی در مدارس  را تقویت کرد اما عامل ایجاد آن نبود. در تمام ۳۷ سال اخیر جدایی جنسیتی به دلیل برخی ضرورتهای آموزشی  و تنگناها به صورت مطلق اجرا نشده است. به عنوان مثال در مدارس روستایی کم جمعیت ، همواره کلاس های چند پایه مختلط برقرار بوده. در این گونه مدارس روستایی و عشایری ، مثلا ۲۰ دانش آموزکلاس اول تا ششم ابتدایی، دختر و پسر دریک کلاس، درس می خوانند و معلم این کلاس ها معمولا مرد است. در شهرها هم از معلمان زن در سازماندهی مدارس ابتدایی استفاده شده است.  

هم اکنون در شهرهای بزرگ و بخصوص تهران نیز که بین ۷۰ تا ۸۰ درصد پرسنل آموزشی را زنان تشکیل می دهند اغلب معلمان دوره ابتدایی مدارس پسرانه  به ویژه در پایه های اول تا سوم زن هستند. اگر بلوغ شرعی پسران دانش آموز را مبنای انتخاب معلم مرد یا زن  قرار دهیم،قاعدتا حضور خانم معلم ها در دوره ابتدایی و حتی در کلاس های دوره اول متوسطه تا کلاس نهم بلامانع است. چون پسران در این دو مقطع زیر سن بلوغ شرعی (۱۵ سال)  قرار دارند. اگر هم مبنا را عرف بگیریم ، حضور خانم معلم ها در کلاس های درس پسران نوجوان زیر ۱۵ سال در بیشتر مناطق ایران پذیرفتنی است. اما در حال حاضر معلمان زن به هیچ وجه در مدارس راهنمایی پسرانه سازماندهی نمی شوند.

برخی مقامات کلیدی آموزش و پرورش مانند حجت‌الاسلام محی‌الدین بهرام محمدیان رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی، حضور معلمان زن در مدارس ابتدایی را باعث “غلبه رفتارهای زنانه و دخترانه در بین نوجوان و جوانان پسر” می دانند و به دلایل عقیدتی با حضور خانم ها در مدارس ابتدایی مخالفند. بهرام محمدیان اسفند سال گذشته در گفت‌وگو با فارس گفت : ”عدم تناسب جنسیت معلمان با دانش‌آموزان به ویژه در دوره ابتدایی، نگرانی تربیت به رنگ صورتی را در بین نسل آینده افزایش داده است. “

رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی افزود : “ هرچند حضور بانوان معلم در دوره ابتدایی، محیط مدرسه را ملایم با محیط خانه می سازد، اما از سوی دیگر دانش‌آموزان پسر از پایه سوم ابتدایی به بعد نیازمند برخورد با خُلقیات مردانه هستند و البته در پایه پنجم و ششم ابتدایی حضور معلمان خانم در کلاس‌های درس برای آنان نیز مشکل‌زا و سخت است.”

بهرام محمدیان هشدار داد:” اگر آموزش و پرورش نتواند سامانه نیروی انسانی و سازمان دهی معلمان زن را اصلاح کند، معلمان به واسطه سختی کار و مراقبت های ویژه از دانش آموزان پسر، دچار فشار روحی و تنیدگی اعصاب و روان می‌شوند و در دانش‌آموزان پسر نیز گرایش‌های زنانه و رفتارهای نا متجانس با جنسیت خود رشد خواهد کرد.”

کتابهای درسی زیر نظر معاونت پژوهش و برنامه ریزی تهیه می شوند و دیدگاه آقای محمدیان در کتابهای درسی هم تا حدودی بازتاب پیدا کرده است. در کتابهای درسی در قالب متن و تصویر نقش های اجتماعی متفاوتی برای دختران و پسران ترسیم شده است.

در آموزش و پرورش عدم توازن نیروی انسانی سال به سال  شدیدتر و پیچیده تر می شود. معلمان برحسب سه فاکتور سازماندهی می شوند. ۱-جنسیت ۲- مقطع تحصیلی ۳- رشته تدریس . ایجاد هماهنگی بین ۳ عامل دشوار است. عدم توازن در فاکتورهای سه گانه باعث ایجاد نیروی مازاد برنیاز در بعضی مناطق و کمبود شدید نیرو در بعضی مناطق شده است. در شهرهای بزرگ، تعداد معلمان زن در مقطع ابتدایی بیشتر از معلمان مرد است . تعداد زیادی از دبیران و آموزگاران در رشته غیر مرتبط با تحصیلات خود تدریس می کنند. برخی از دبیرستان به ابتدایی منتقل شده اند. عده ای هم در رشته غیر مرتبط  تدریس می کنند.  

استخدام های بی رویه تحت فشار مجلس در ده سال گذشته بافت انسانی آموزش و پرورش را ناکارآمدتر و غیر حرفه ای ترکرده است. اجرای نظام ۶-۳-۳ از سال ۹۱ به بعد، باعث جابه جایی اجباری ده ها هزار معلم از مقطعی به مقطع دیگر شده است. مصوبات پی در پی مجلس در باره استخدام افراد جدید، سازماندهی نیروی انسانی را به کاری شاق و غیر ممکن تبدیل کرده است.

نکته دیگری که به عدم توازن کمک می کند ، استفاده و سوء استفاده از قانون نقل و انتقالات است که باعث  تهی شدن مناطق محروم از معلمان با تجربه و تراکم نیروی مازاد درشهرهای بزرگ شده است. عده زیادی از خانم معلم ها در سالهای گذشته بر اساس بند تبعیت از همسر قانون نقل و انتقال به تهران و کلانشهرها منتقل شده و به خیل نیروهای مازاد بر نیاز پیوسته اند.  

کاهش جمعیت در مناطق روستایی و افزایش جمعیت در حاشیه شهرهای بزرگ، جمعیت دانش آموزی کشور را بسیار نامتوازن کرده است. به گفته وزیر آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۹۳-۹۴ تعداد ۱۱۰ مدرسه تک دانش آموزی و ۴۸۰۰ مدرسه زیر ۵ دانش آموز دایر بوده است. در حومه شهرهای بزرگ اما تراکم دانش آموز باعث دو نوبته شدن مدارس و تشکیل کلاسهای ۴۰ نفر به بالا شده است.

با وجود تلاش هایی که صورت می گیرد ، دورنمایی روشن برای اصلاح ساختار نیروی انسانی و ساماندهی کارکنان قابل تصور نیست. برخی محودیت ها و تکالیف خارج از چارچوب آموزش و پرورش به این دستگاه تحمیل شده است و برداشتن آنها نیازمند اراده ای فراتر از وزیر آموزش و پرورش است. مشکلات آموزش و پرورش راه حل های آموزشی و پرورشی دارند و تا زمانی که سیاست و ایدئولوژی در این وزارتخانه حرف اول را می زنند. انتظار تغییرات جدی نمی توان داشت.