یک جنبش اعتراضی

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

آنچه که دوشنبه شب این هفته (30 دی 1387) در برنامه‌ی منحصر به‌فرد سیمای جمهوری اسلامی، یعنی 90، رخ داد، به‌مثابه‌ی حادثه‌ای بس مهم و رخدادی قابل تحلیل در فضای سیاسی-اجتماعی امروز ایران، قابل ارزیابی و تحلیل است. زیر پوست جامعه، جنبشی اعتراضی به مدیران اقتدارگرا و غیردموکرات و آزادی‌ستیز و انتقادگریز، به بهانه‌ی چالش اخیر سازمان تربیت‌بدنی و فدراسیون فوتبال با برنامه 90، شکل یافت و در بالاترین حد، خودنمایی کرد.

چنان‌که تصریح شد، این رویداد بسیار مهم (تکوین جنبش اعتراضی در شکل ارسال پیامک (SMS) به نفع 90 و مجری محبوب و ویژه‌اش، عادل فردوسی‌پور، و بعد، ایجاد مانع در دریافت پیامک‌ها از سوی “مراجعی نامشخص”) از زوایای گوناگون قابل تفسیر و بررسی است ؛ در این مختصر، موضوع از زاویه‌ی “جنبش‌های اجتماعی” تحلیل می‌شود.

صاحب‌نظران علوم اجتماعی -با پیشینه‌های نظری گوناگون- چهار جنبه‌ی اختصاصی را در بررسی جنبش‌های اجتماعی، مورد توجه مشترک قرار داده‌اند:

نخست، بررسی جنبش اجتماعی به‌مثابه‌ی شبکه‌های تعامل غیررسمی میان افراد، گروه‌ها یا سازمان‌های مختلف؛ شبکه‌هایی که از پیوندهای سست و پراکنده گرفته تا به شدت درهم‌تنیده و منسجم را شامل می‌شود، و البته به ایجاد پیش‌شرط‌های بسیج کمک می‌کند.

دیگر، نیاز جنبش اجتماعی به مجموعه‌ی مشترکی از اعتقادات و احساس تعلق و همبستگی در موضوعی مورد علاقه، و سامان یافتن هویت‌های جمعی. این‌چنین، عناصری که مدتی -بدون اینکه درهم ترکیب شوند- در کنار هم وجود داشته‌اند، ناگهان به بخشی از یک جنبش کاملا” یکپارچه تبدیل می‌شوند.

سوم، درگیر شدن بازیگران جنبش اجتماعی در منازعات سیاسی یا فرهنگی است، بدین منظور که تغییر اجتماعی را خواه در سطح سیستمی و خواه در سطح غیرسیستمی، به پیش برند یا با آن مخالفت کنند. این منازعه به‌عنوان حوزه‌ای مشترک و برخوردار از بازیگرانی تعریف می‌شود که یکدیگر را به‌صورت “غیر” و متفاوت درک می‌کنند، اما در همان حال به‌وسیله‌ی منافع و ارزش‌هایی که برای هر دو طرف مهم هستند، به‌هم پیوند می‌خورند.

و آخر، استفاده از اعتراض عمومی، در کنش مشترک ذیل جنبش اجتماعی است. اعتراضی که لزوما” خشونت‌آمیز نیست و به اشکال گوناگون، خود را متبلور می‌سازد.

با این مقدمه، کافی است نگاهی دیگر به رویداد دوشنبه شب گذشته بیافکنیم:

در پی چالش مسئولان انتقادناپذیر و خودرای و اقتدارگرا در راس سازمان تربیت‌ بدنی و فدراسیون فوتبال، با برنامه‌ی 90 و مجری محبوب و صمیمی و صادق و زبده‌ی آن، عادل فردوسی‌پور، جنبشی اعتراضی شکل می‌گیرد. شهروندانی که برای حمایت از 90 و فردوسی‌پور خود را آماده‌ی ارسال SMS به 90 کرده بودند و قرار بود رکوردی معنادار را در این برنامه، ثبت کنند، شبکه‌ای پراکنده و فاقد ارتباط ارگانیک بودند؛ اما اینان از طریق سایت‌ها و روزنامه‌ها و وبلاگ‌ها، هدفی مشترک برای خود تعریف کرده بودند.

احساس تعلق مشترک آنان به 90 و “عادل” و همبستگی این خیل چند میلیونی برای نشان دادن علاقه‌ی خود به 90 و مضمون انتقادی و کارشناسانه‌ی آن، در قالب ارسال پیامک، غیرقابل انکار است.

افزون بر این‌ها، این خیل شهروندان، در “منازعه”ای غیررسمی با مدیران متکبر و نقدناپذیر و فاقد صلاحیت، به توافقی نانوشته، اما مشترک رسیده بودند؛ اعتراضی بس مدنی و مدرن، و البته فرهنگی و غیرخشونت‌بار، به وضعی که مطلوب نیست؛ اعتراضی عمومی در قالب ارسال SMS.

این جنبش اجتماعی، در ظاهر با مقابله‌ای سخت‌افزاری (ممانعت از امکان دریافت پیامک‌ها توسط 90) به فرجام نرسید؛ اما مگر چشمانی خود را به ندیدن زده باشد و گوش‌هایی خود را به نشنیدن. کافی است سرکی در اینترنت کشید یا نگاهی به مطبوعات چهارشنبه انداخت و یا فردای برنامه‌ی90 (سه‌شنبه) در کوچه و خیابان و شهر و روستا (میان جامعه) بود، تا به تمامی فهمید “حکایت” از چه قرار است.

آنچه که دوشنبه شب رخ داد، یک بار دیگر به دست‌اندرکاران امور و سیاست‌گذاران کشور یادآور شد که “صدای مردم” و خواسته‌ها و مطالبات آنان را محترم شمارند و پاس دارند؛ این‌که توقیف و “خاموش‌سازی” صدای مردم یا تریبون‌های واقعی شهروندان، دردی را درمان نمی‌کند، بلکه تنها و تنها بر شکاف ملت-دولت می‌افزاید؛ این که دوران مقابله‌ی سخت‌افزاری با شهروندان، به‌سر آمده است؛ این‌که بسط فضای نقد و پرسش‌گری شهروندان ، و تضمین امنیت عرصه‌های ابراز عقیده، ضرورتی غیرقابل انکار است؛ این‌‌که …

متهم ساختن کنشگران سیاسی و مدنی به دمیدن بر شکاف ملت-دولت، و برخورد با ایشان، شاید از منظر امنیتی در کوتاه‌مدت راه‌گشا به نظر رسد؛ اما پرهیز از تحلیل جامعه‌شناختی، ندیدن ریشه‌های حقیقی بحران‌ها، غفلت از ساختارها و نهادهای موثر در ایجاد بحران‌ها و افزایش شکاف ملت-دولت، در میان‌مدت و طولانی‌مدت، پیامدها و عواقب خود را به صاحبان قدرت، عرضه خواهند کرد.

پی‌نوشت: نگارنده در یادداشتی در روزنامه اعتمادملی چهارشنبه 2 بهمن 1387 از منظری متفاوت با مضمون این نوشتار، موضوع را مورد تحلیل قرار داده است.