برنار اورکاد، مدیر مرکز ملّی پژوهش های علمی فرانسه و یکی از شناخته شده ترین کارشناسان مسائل ایران در مصاحبه با لوموند به تحلیل عوامل برد و باخت در انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن پرداخته است. در این انتخابات محمود احمدی نژاد که دوران چهارساله ریاست جمهوری اش به پایان رسیده است با رقیبانی چون محسن رضائی نامزد محافظه کار و رئیس سابق سپاه پاسداران، مهدی کروبی، رئیس سابق مجلس و میر حسین موسوی، نخست وزیر سابق که از سوی اصلاح طلبان حمایت می شود مواجه است.
این انتخابات چه چیزی را تغییر خواهد داد ؟
در اساس هیچ چیز را. امّا تنش در داخل و خارج از ایران به اندازه ای است که رئیس جمهور آینده ناچار خواهد شد از پیله بی تحرکی بیرون بیاید. اوباما دستش را به سوی ایران دراز کرده امّا این مسئله تا ابد طول نخواهد کشید. حتی احمدی نژاد، اگر مجدداً انتخاب شود، باید از فریاد” مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا!” دست بردارد و تصمیم های منطبق بر واقعیت بگیرد. در این میان عامل اوّل عامل زمان است. ایرانی ها باید مذاکره کنند امّا چون شطرنج بازان ماهری نیستند نمی دانند که باید یک امتیاز بدهند تا بتوانند دو امتیاز به دست بیاورند. به هرجهت اگر ایران می خواهد به عنوان قدرت منطقه شناخته شود باید تن به مصالحه بدهد.
کدام یک از نامزدها می تواند از این فرصت استفاده کند؟
برخورد نامزدها با این مسئله متفاوت است. و همین موضوع می تواند در سرنوشت انتخابات مؤثر باشد. در مورد احمدی نژاد این نگرانی وجود دارد که چندان تمایلی به مذاکره نداشته باشد و بگذارد همه فرصت ها از دست برود. امّا اگر غیر از این شود برای تند روها یک پیروزی خواهد بود و تا مدت های مدید آن ها را در قدرت نگاه خواهد داشت… در مورد موسوی رقیب اصلی احمدی نژاد باید بگویم که او متوجه این مسئله شده که باید حرف ها را شنید. موسوی آدمی است واقع گرا و منطقی امّا در ضمن نباید فراموش کنیم که بسیار هم ملّی گراست و نخست وزیر دوران جنگ ایران و عراق بوده. موسوی در مورد برنامه هسته ای بحث و مذاکره خواهد کرد امّا خیلی قاطع. با او صحبت بازگشت به عدد صفر در مورد سانتریفوژ ها بی معنی خواهد بود. در این تردیدی نیست که موسوی تلاش خواهد کرد، البته با رعایت حقوق بین الملل، ایران را مثل ژاپن به آستانه اتمی شدن برساند. فرق موسوی با احمدی نژاد اینست که موضع او شفاف و مشخص خواهد بود و ضمانت هائی که خواهد داد ضمانت های واقعی خواهند بود. با موسوی مرد رند بازی ها و موضع گیری های افراطی و بی حاصل تعطیل خواهد شد ضمن آنکه او قادر است با تسلط از منافع کشورش دفاع کند. او به محفل روشنفکران چپ نزدیک به فلسطین تعلق دارد. با انتخاب او نباید انتظار داشته باشیم که ایران از حزب الله و سوریه دور شود.
در ایران اصلاح طلب به چه معناست؟
در ایران حزب سیاسی وجود ندارد. هر چهار نامزد انتخابات فعلی از فرزندان انقلابند و همه در یک قالب ریخته شده اند. اصلاح طلبی به معنای تغییر نظام نیست بلکه به معنای اتخاذ لحنی متفاوت در رابطه با مسئله زنان، حقوق بشر و فرهنگ است. شاید هم بتوان گفت به معنای منطقی تر بودن است مثل خاتمی رئیس جمهور سابق که تلاش می کرد اراده جامعه را هم در نظر بگیرد. معنای اصلاح طلبی چیزی جز این نیست. نباید فراموش کرد که نقطه شروع تحقیقات هسته ای در زمان خاتمی بود و زمانی که او از گفت و گوی تمدن ها سخن می گوید در ضمن می خواهد برتری دنیای اسلام را نشان دهد.
رئیس جمهور در مقابل رهبر چه قدرتی دارد؟
رئیس جمهور نقش مهمی بر عهده دارد، رئیس حکومت است. رهبر عالی نظام، خامنه ای، بیشتر نقش مانع و سد را ایفا می کند و به همین خاطر است که ایران در تمام این سال ها قادر به اتخاذ تصمیمات اساسی نبوده است. رهبر ایران وارث سی سال انقلاب است. همیشه در ارکان قدرت حضور داشته، رهبر حزب جمهوری اسلامی و رئیس جمهور( از 1981 تا 1989) بوده تا بالاخره به مقام رهبری رسیده. او در وحله نخست سعی می کند میان جناح های مختلف مدافع اصول جمهوری اسلامی اجماع ایحاد کند که البته امری غیرممکن است.
اگر رهبر به رئیس جمهوری هوادار تغییر اتکا کند کشور پیشرفت خواهد کرد امّا اگر رئیس جمهور منتخب در پشت سنگر دفاع از مواضع تهاجمی انقلاب 1979که به گذشته مربوط است موضع بگیرد کشور به جای اتخاذ موضعی پویا که در خور یک قدرت منطقه ای است، در مرحله فرهنگ مقاومت همچنان درجا خواهد زد. این عامل اصلی برد و باخت است.
هر چهار نامزد از نظر رهبر واجد شرایط اند زیرا همه از مدافعان جمهوری اسلامی به شمار می روند و فرد منتخب هرکه باشد مورد حمایت رهبر قرار خواهد گرفت زیرا رهبر نمیتواند انتخابات را” ببازد”. آنطور که سیر مبارزات تا کنون نشان داده به نظر می رسد که موسوی فردی است که بیش از دیگران قادر است با گرد هم آوردن انقلابیون قدیمی و زنان و جوانان و طبقه متوسط و پاسداران انقلاب، وحدت ملّی را که لازمه ایجاد تحرک در کشور است فراهم آورد. رضائی و کروبی هم نظرشان همین است امّا در سطحی پائین تر از موسوی قرار دارند. در مورد خاتمی هم باید بگویم که او هرگز در ایجاد وحدت موفق نبود و” اصلاح طلبی” بیش از حدّ او موجد چند دستگی شد. امّا من در میان همه این نامزدها رهبری که بتواند با اوباما روبرو شود نمی بینم.و در صورتی که ایران این فرصت سرنوشت ساز را از دست بدهد زیر بار تحریم های بیشتر توان حرکت را از دست خواهد داد و در اثر تنگ تر شدن روز افزون حلقه محاصره عاطل و باطل خواهد ماند.
چه خطری ایران را تهدید می کند؟
خطر حملات برق آسای اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران یا تحریم نفت از سوی آمریکا می تواند زندگی مردم ایران را سخت تر کند هرچند مانع ادامه حیات جمهوری اسلامی نخواهد شد و حتی ممکن است به افراطی تر شدن آن منجر شود. در مورد مسئله اسرائیل و فلسطین باید بگویم که این مسئله برای ایران در درجه اوّل یک مسئله ایدئولوژیک است. مسئله افغانستان را هم ایران می تواند در همین محدوده ای که هست نگاه دارد یا آن را حلّ کند امّا مسئله فشار مذهبی، نظامی و هسته ای و اقتصادی وارده از سوی پاکستان با 180 میلیون جمعیت و 978 کیلومتر مرز مشترک برای ایران که فقط 73 میلیون جمعیت دارد بدون راه حل است. بدترین حالتی که می توان تصور کرد زمانی است که پاکستان به دست دارو دسته سنی نزدیک به طالبان بیفتد. در چنین حالتی نظام اسلامی شیعه و استقلال و وحدت ملّی ایران در معرض خطر قرار خواهد گرفت و این پایان جاه طلبی های بین المللی ایران خواهد بود.
در داخل مرزهای کشور نیز خطر اعتراض اقلیت سنی یعنی کردها و بلوچ ها وجود دارد. این خطر به علّت مشکلات موجود در زمینه کنترل مرزهای شرقی که محلّ ورود و رویاروئی قاچاقچیان مواد مخدر با مسئولین ایرانی است، روز به روز بیشتر می شود. از سال 1990 گروه های سنی مستقر در افغانستان و پاکستان حملات تروریستی متعددی را در این منطقه انجام داده اند. ایران که در حال دستیابی به توانائی فنی هسته ای است نمی تواند در مقابل پاکستان اتمی بی تفاوت بماند. این موازنه های جدید قدرت به ما امکان می دهد به ابعاد خطری که ایران را تهدید می کند پی ببریم و به محاسبه نقش این کشور در حل بحرانی که برای ایالات متحده در درجه اول اولویت قرار دارد بپردازیم.
منبع: لوموند 10 ژوئن