سریال روز♦ تلویزیون

نویسنده

‏کوچ بی سابقه کارگردانان شاخص سینمای ایران به تلویزیون اتفاق تازه ای ا نیست. درچند ساله اخیر تعداد بیشماری ‏ازکارگردانان سینما مانند محمد رضا هنرمند، فریدون جیرانی، ابراهیم حاتمی کیا، کیانوش عیاری و… به مجموعه ‏سازی رو آورده اند. حاصل کار اغلب آنان در مقایسه با کارنامه سینمایی شان از کیفیت بالاتری برخوردار نبوده، اما ‏زمانی که فیلمسازی چون بهروز افخمی با سابقه ای مثبت در سینما و تلویزیون برای ساخت مجموعه ای تازه به سیما ‏بازمی گردد و در نیمه راه از ساخت آن انصراف می دهد، باید مشکل را در ساختار رسانه ملی جست و جو کرد….‏

tvseri1.jpg

‎ ‎عملیات 125‏‎ ‎

کارگردان: بهروزافخمی. نویسنده: مهدی شیرزاد، علیرضا افخمی. طراح صحنه و لباس: مرجان شیرمحمدی. ‏مدیرتصویربرداری: حسنعلی بابایی. تدوین: بهروزافخمی. طراح گریم: جلال الدین معیریان. تهیه کننده : بهروزافخمی. ‏مجری طرح: داود هاشمی. موسیقی: کیوان هنرمند. بازیگران: عبدالرضا اکبری[عنایت]، رضا رویگری[امیر]، ‏سیامک احصایی[فرخی]، فلورنظری، اکرم محمدی، کاوه سماک باشی، کاوه خداشناس[اردلان]، امیرحسین ‏هجرتی[جلال] پرستو پاشایی، محمد فیلی. محصول : شبکه تهران ‏

داستان زندگی سه دوست که می خواهند به استخدام سازمان آتش نشانی درآیند، اما با مشکلاتی روبرو می شوند… ‏

‎ ‎مخاطب و دو کارگردان !!!‏‎ ‎

بهروزافخمی سابقه مثبتی از حضور در تلویزیون و ساخت مجموعه های موفق دارد. او پس از چند سال که پیوسته به ‏فعالیت در سینما پرداخته، دوباره با ساخت مجموعه “عملیات 125” به تلویزیون بازگشته است، اما این بازگشت حواشی ‏بیشمار به دنبال داشت. پس از آنکه فیلمبرداری مجموعه آغاز شد و کار به میانه رسید، شایعاتی مبنی بر اینکه ‏بهروزافخمی مجموعه را کارگردانی نمی کند به گوش رسید که البته از سوی روابط عمومی پروژه تکذیب شد. اما با ‏گذشت زمان تمام شایعات پیرامون این پروژه رنگ واقعیت به خود گرفت و همگان دریافتند که کارگردان اثر شخص ‏دیگری است، و افخمی در نیمه کار از ادامه همکاری با پروژه انصراف داده است. انصرافی که کاملا درکیفیت ‏اثرمشهود است. ‏

سریال روی پیرنگ جذابی بنا شده است. سه دوست که قصد ورود به آتش نشانی را دارند، به سازمان می روند و در ‏دوره های کوتاه مدت ثبت نام می کنند. اما در میانه راه بر اثرمشکلی که برای یکی از دوستان پیش می آید، پای دو ‏دوست دیگر هم به قصه بازمی شود. ‏

tvseri2.jpg

چینش حوادث و اتفاقات به خوبی ازسوی نویسندگان انجام شده است. رضا و اردلان که زودتر از جلال در دوره های ‏آتش نشانی ثبت نام کرده اند، ازمشکل جلال-فوت پدرش ومواجهه اوبا انبوهی ازطلبکاران- باخبرمی شوند. جلال نمی ‏تواند به این دوره ها بیاید مگر اینکه طلب خود با تمام طلبکاران را تسویه کند. رضا و اردلان که به کمک جلال آمده ‏اند، پس ازمدتی درمی یابند که پای شخصی ناشناس در میان است که نمی خواهد این سه دوست به سازمان آتش نشانی ‏راه پیدا کنند و… کشمکش ها و شخصیت ها بدون هیچ اغراقی در کنارهم قرارگرفته اند و اتفاقات دارای روابط منطقی ‏علی و معلولی هستند. ‏

انتخاب واژگان در فیلمنامه توسط نویسندگان از خلاقیتی قابل تحسین برخورداراست، افخمی واژه هایی را انتخاب کرده ‏است که برخی از آنها کاملا مختص فضایی مانند آتش نشانی است. در واقع بخشی از کنشی که میان شخصیت ها اتفاق ‏می افتد بر دوش دیالوگ ها گذاشته شده است. نکته دیگری که در فیلمنامه این مجموعه اتفاق افتاده است و کمتر در ‏مجموعه ای دیده می شود، کوتاه بودن صحنه ها و مفید بودن آنهاست. در اکثرصحنه ها حرکت وعمل زائد و غیرمنطقی ‏روی نمی دهد. همین نکته در بخش های ابتدایی داستان به خوبی قابل رویت است و افخمی در پردازش تصاویرخود به ‏این نکته دقت کرده است. ‏

در بخش کارگردانی، افخمی بیش از آنکه بخواهد دکوپاژی متفاوت ارائه دهد، خود را به دست دیالوگ ها و اتفاقات ‏سپرده است و پلان بندی هایش را بر اساس آنها انجام داده، و این امرتاثیر مثبتی بر روند آفرینش اثر داشته است. پلان ‏بندی ها بیش از آنکه متقاطع باشد، ساده و خطی ست. عنصر دیگری که افخمی تسلط کم نظیری در آن دارد، ریتم است. ‏ریتم نماها به خوبی باعث درگیری مخاطب با رویداد و قصه اصلی می شود، که این امر نشان از تجربه بالای افخمی ‏دارد. ‏

tvseri3.jpg

نکته دیگر تضاد درست و قابل تأمل ریتم درون قاب با ریتم بیرون قاب است. زمانی که مخاطب با رویدادی در درون ‏قاب تصویرمواجه می شود بخشی ازاطلاعات رویداد را دریافت می کند، زیرا بخش اعظم آن را باید در خارج قاب ‏جستجو کند. جستجویی که بعد از یافتن پاسخ از سوی او، پیش فرض هایش را برهم می زند، و این یکی از نکات جذاب ‏و گیرای فیلمنامه است. اما متاسفانه این عوامل وعناصر پس ازکناره گیری افخمی از اثر، دیگردر مجموعه دیده نمی ‏شود و اکار به مجموعه ای معمولی تنزل پیدا می کند!! ‏

انتخاب بازیگران با تناقض زیادی همراه است. عبدالرضا اکبری، رضا رویگری و اکرم محمدی به خوبی ازعهده نقش ‏های محوله خود برمی آیند. اما انتخاب کسی چون سیامک احصایی که بیش از آنکه بازیگر باشد، طراح صحنه ‏تئاتراست جای بسی تأمل و تعجب دارد. دیگر بازیگران جوان هم بازی چندان جذاب و خلاقی ازخود بروزنمی دهند. ‏اگر انتخاب برخی از بازیگران با تفکر و تأمل بیشتری انجام می شد، مطمئنا با مجموعه ای متفاوت و منسجم رودررو ‏بودیم. اما به هرحال، کارگردانی مجموعه توسط دو نفر ضربه جبران ناپذیری بر کیفیت مجموعه وارد کرده است. ‏

هرچه برعمر سازمان صدا و سیما افزوده می شود، بجای افزوده شدن برتجربه مدیران، برنامه سازان و سیاست گذاران ‏شاهد روند نزولی کیفی در برنامه سازی هستیم. گویی وظیفه اصلی سیما پایین آوردن سطح سلیقه مخاطب است و بس! ‏از سوی دیگر گریز از پرداختن به مسائل روز و واقعی همچون فقر شدید مردم، معضل بیکاری، فساد و..سبب شده تا ‏سریال های ایرانی از ایرانی بودن خود به شدت دور شوند. در چنین شرایطی، بدیهی است که مخاطب اصلی این سریال ‏ها-خانم های خانه دار- نیز از این تفریح ارزان خود دست بردارند.‏

‎ ‎آخرین دیدار‎ ‎

نویسنده و کارگردان : اسدا… نصیری. تهیه کننده: حسین سنگری، اسدا… نصیری. تدوین و صدا گذاری: فریاد روشنی. ‏طراح صحنه و لباس: فریما دولت آبادی. موسیقی: ایمان حجت. مدیر تصویربرداری: رضا نجم الدین. طراح گریم: ‏ناهید غلامی. مجری طرح: علی مسلمان. بازیگران: افسون افشار[خانم رحیمی]، مهتا نظری[پری]، رحیم ‏حودی[حسین]، مریم بوبانی[خانوم جون] و رضا ناجی. محصول : شبکه استانی سمنان.‏

مش رحیم دربیمارستان بستری است و اسباب و اثاثیه او درحیاط خانه خانوم جون سرگردان است. خانوم جون آشنایی ‏دیرینه ای با مش رحیم دارد به همین دلیل وسایل او را به اتاقی در حیاط خانه منتقل می کند اما حسین پسرش و پری نوه ‏اش به شدت با این کار مخالف هستند و… ‏

‎ ‎معجون احساسات گرایی !!!‏‎ ‎

یک بررسی ساده و اجمالی می توان به راحتی برتری مجموعه های تلویزیونی تولید شده در دهه 1360 و اوایل دهه ‏‏1370 را بر آن چه که هم اکنون در حال پخش از این رسانه است، ثابت کند. بررسی آماری از تولیدات سازمان درسال ‏گذشته نیز نشان می دهد که کمتر سریال قابل تامل ودیدنی تولید شده و اغلب این مجموعه ها فقط با هدف تاکید بر ارزش ‏های دینی نخ نما شده مقابل دوربین رفته اند. تولیدات مراکز استان ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند و گاه در مواردی ‏به دلیل نیمه حرفه ای بودن ضعف های ساختاری نیز بر مشکلات شان افزوده می شود. آخرین دیدار یکی از این نمونه ‏هاست. ‏

شاید اصلی ترین نکته و ضعفی که می توان به فیلمنامه این اثر وارد دانست، نوع نگاه نویسنده به مقوله درام وخلق یک ‏جهان داستانی باشد. اگر نویسنده ای ناآشنا با اصول و قواعد نویسندگی و فارغ ازمخاطب و تنها برای احساسات خود ‏دست به عمل آفرینش یک نوشتار بزند عملا به بیراهه رفته است، اتفاقی که در واقع آخرین دیدار نمونه واصح آن است. ‏وقتی مخاطب در اولین پلان اثر با خانوم جون آشنا می شود، زنی را مشاهده می کند که درلانگ شاتی کوتاه مشغول قدم ‏زدن در وسط یک خیابان عریض است. زنی از انتهای کادر با ماشین وارد می شود و در کنار او توقف می کند و میان ‏آنها دیالوگی رد و بدل می شود که هیچ اطلاعات مفیدی به مخاطب نمی دهد. سپس خانوم جون سوار بر ماشین می شود ‏وه مراه زن می رود، مخاطب هم سرگردان و مستاصل بر جای می ماند. نمونه ای که به آن اشاره شد به کرات ‏دراثرمشاهده می شود. گویی نویسنده داستان را برای خود به رشته تحریردرآورده و کارگردان هم برای خود کارگردانی ‏کرده و تنها ضلع مثلثی که در این میان به آن کم توجهی شده است، مخاطب است. ‏

عدم شخصیت پردازی مناسب، دیالوگ نویسی ضعیف، چیدمان غیرمنطقی رویدادها، خلق شخصیت های فرعی و… ‏ازمهم ترین نکاتی است که نویسنده به سادگی از کنار آنها عبورکرده است. درواقع نویسنده دربیشترلحظات مخاطب را ‏دچارپرش ذهنی می کند و این حس درتماشاگربوجود می آید که “ چه شد؟! ” این برش غیرمنطقی نویسنده که کارگردان ‏هم در آن دخیل است بزرگ ترین ضربه را به روند ارتباطی مخاطب با اثروارد می کند. ‏

دربخش کارگردانی هم اتفاق خلاقانه ای روی نداده است. در واقع متن چنین اجازه ای به کارگردان نمی دهد. متن ‏سرشار است از مضمون های نخ نما و شعارگونه ای که بیش از آنکه مخاطب را به هیجان بیاورد باعث خستگی اش می ‏شود. نماهای بسیارساده ای که توسط کارگردان در دکوپاژش انتخاب شده، بیش از آنکه از لحاظ بصری چشم نواز باشد ‏تنها دلیلی می شود تا تکه های خام نویسنده در کنارهم سوارشود. ‏

انتخاب بازیگران نیز بسیارضعیف است. البته هدایتی آنها توسط کارگردان نیز عقیم و فاقد عمق است. بازیگران در ‏ایفای نقش های خود بسیار مبتدی و سطحی عمل می کنند. برخی از آنها بازیگران هیچ پیشینه ای برای کاراکتری که ‏ایفا می کنند، خلق نکرده اند و تنها دیالوگ های اثر را به صورت خودکار و فاقد هر حسی بر زبان جاری می کنند. ‏شاید تنها در میان بازیگران بتوان به بازی مریم بوبانی اشاره کرد که کمی مخاطب را با خود همراه می کند. ‏

درواقع “ آخرین دیدار” همان طور که از نامش برمی آید در برخورد هرمخاطبی با این اثر به آخرین باری تبدیل می ‏شود که او به تماشای آن می نشیند چون با معجونی در هم جوش از احساسات گرایی روبروست که فاقد هر گونه منطق ‏و ارتباط با فضای پیرامونی تماشاگر است. ‏