کلاغ ها و کلادیاتورها

محمد قائد
محمد قائد

گرچه اهل ورزش نیستم، چون ذاتا اهل مدارا و دموکراتم، ورزشکارها را هم تحمل می‌کنم. حتی یک‌بار چند پاراگراف (در همین روزنامه) درباره سکوت شهر پس از باختن تیم ملی فوتبال قلمی کردم. از کافی هم کافی‌تر است. چندی پیش برای ورود به عرصه ورزش دوچرخه‌ای خریدم که خیلی زود متوجه شدم در انتخاب نوعش اشتباه کرده‌ام (در نامه اعمال فرد اشتباه‌هایش هم مثل گناهانش ثبت می‌شود؟ اگر این‌طور باشد نامه من سیاهی می‌زند). بعدا فهمیدم مناسب زمین ناهموار و سنگلاخ است. در هر حال، فرقی نمی‌کرد. زمین وسیع بایر جلو خانه‌ام تبدیل به خیابان شد و پیست دوچرخه‌سواری به باد رفت. دو تا سبد هم تهیه کردم و به آن بستم و گاهی با آن برای خرید می‌رفتم اما حرکت در میان گله‌ اتومبیل‌های شهروندان محترم کاری است بیش از حد خطرناک. حالا کاربردش این است که با حضوری چشمگیر کنار در ورودی، مانع شود میهمان‌ها در فواید ورزش برای اینجانب سخنرانی کنند.

ورزش را از چشم دیگران می‌بینم - اینکه چرا و چقدر به هیجان می‌آیند، نه اینکه آن آدم‌ها وسط میدان چه می‌کنند. شاید به نظر ساده برسد اما نه کاملا.

چند روز پیش از دیدن خبری غریب درباره حمله کلاغ‌ها به بازیکنان یک تیم فوتبال داخلی، موضوع را با مدرس ارتباطات و روزنامه‌نگاری در میان گذاشتم. پاسخ داد: “همین مطلب را چندین سایت دیگر هم، با غلط‌هایش، نقل کرده‌اند. متاسفانه از حقیقتش هیچ خبری ندارم. ایرونی‌جماعت را بهتر از من می‌شناسی. لطفا هرچه پیدا کردی به من هم خبر بده.” دست به دامان عقل عمومی شدم و در صفحه‌ای اجتماعی پیام گذاشتم: “مفهوم این خبر معمایی چیست؟ استعاری است یا استهزایی یا مجازی یا چی؟” پس از چندین روز تنها چیزی که دستگیرم شده این است که خبر برای اهل ورزش هم نه معنایی ندارد و نه کنجکاوی‌شان را برانگیخته که یعنی چه. تقریبا همه به شوخی برگزار کرده‌اند و انگار شوخی خنکی که همه بارها شنیده‌اند. تنها سرنخی که یک نفر به دست داده نشانی عکسی است در سایتی ظاهرا خبری که یک فوتبالیست را با پاهای پرنده‌ای در دست نشان می‌دهد. فتوشاپ است؟ حاشیه‌های تصویر پرنده که این طور می‌گوید. در هر حال، بینندگان سایت هم موضوع را دستاویزی برای تفریح و لنترانی یافته‌اند. به عنوان دوستدار پرندگان، این اولین بار نیست می‌بینم مخاطبانی وجود و حضور پرنده را جدی نمی‌گیرند. شاملو می‌سراید:

از هجوم پرنده بی‌پناهی/ چون به خانه باز آیم

فقط یک جا دیدم کسی پرسیده شاعر مگر کجا قدم می‌زده که پرنده به او هجمه کرده و پرنده بی‌پناه، یا بی‌پناهی، چه جور جانوری است؟ الهامی از تماشای فیلم آلفرد هیچکاک؟ بعید می‌دانم، چون شاملو از او هم زیاد خوشش نمی‌آمد. با وجود ناکامی اخیر (پس از پارک‌ کردن دوچرخه آکبند در گوشه هال) در یافتن معنایی برای ارتباط فوتبال و کلاغ و کلا قشقرق‌های جهان ورزش که به جیک‌جیک گنجشک‌ها روی درخت می‌ماند، به تماشای واکنش علاقه‌مندانش ادامه خواهم داد. البته از روی اشتیاق نیست، اما گفتم که بسیار دموکراتم.

منبع: شرق، سوم خرداد