آشتی دشمنان قدری دارد

ثمینا رستگاری
ثمینا رستگاری

کلماتی هستند که مخالفت کردن علنی و لسانی با آنها برای سیاستمداران عقلانی و مقرون به صرفه نیست. کلماتی مانند آزادی، دموکراسی، عدالت که در لفظ باید به آنها پایبند بود؛ حتی اگر در عمل پروژه سیاست در تضاد با آنها باشد. اگر مخالف آزادی هستی باید دشمنانت را متهم به آن کنی. اگر اختلاس و پولشویی و زمین‌خواری را ابزاری برای داشتن قدرت می‌دانی باید در عین حال دستی به سر و گوش مستضعفان هم بکشی و خود را دردمند نشان بدهی. می‌توان خود را مدافع همه حرف‌های خوب عالم نشان داد و آخر جمله اگر و مگر و تبصره‌یی اضافه کرد و خلاص شد. تفسیر آن اگر و مگر و مرجع تشخیص آن، چنان تودرتو خواهد شد که به راحتی جمله اول را عقیم و بی‌خاصیت می‌کند.


اما یک عبارتی وجود دارد که در این آشفته بازار الفاظ هنوز به این سرنوشت دچار نشده و آن “آشتی ملی” است. این عبارت هنوز مخالفانی دارد که به صراحت با آن دشمنی می‌کنند. چند سال پیش یک‌بار خاتمی از آشتی کردن سخن گفت و ضرورت بخشش. اما بلافاصله از دو طرف مورد نقد قرار گرفت. از یکسو اصولگرایان که در تمام قوا دست بالا را داشتند آشتی کردن را به مثابه تقسیم غیرضروری قدرت‌شان می‌دانستند آشتی کردن با کسانی که با زحمت و مشقت از عرصه سیاسی بیرون رانده شده بودند اساسا برای آنها فاقد معنا و منطق بود.

از سوی دیگر کسانی بودند که هزینه‌ها و خاطرات و مخاطراتی که تحمل کرده بودند، نمی‌گذاشت درباره آشتی فکر کنند. آشتی برای این گروه قلب ماهیت و از دست رفتن هویت‌شان محسوب می‌شد.


به همین دلیل حرف‌های آن روز خاتمی در آن هیاهو چون کلمات روی یخ آب شد و به زمین رفت. تا اینکه روز ۲۲ بهمن حسن روحانی از ضرورت آشتی ملی سخن گفت. این بار فضا تغییر کرده بود. کسی از آشتی حرف می‌زد که یک تنه از همه کاندیداهای اصولگرا رای بیشتری آورده بود. او از موضع قدرت درباره آشتی سخن گفت. اما باز هم اصولگرایان برآشفتند و او را مورد انتقاد قرار دادند که آشتی یعنی چه؟ آشتی مال کشورهایی است که بحران دارند ما که مشکلی نداریم. با “افراطیون ساختارشکن” هم آشتی معنی ندارد.


بر صاحبان این موضع نمی‌توان خرده گرفت بخشی از آنها به دلیل ساختارشکن دانستن منتقدان به نان و نوا و شهرت و صندلی و مقامی رسیده‌اند. اگر قرار باشد که رقبایشان به صحنه بیایند جا برای آنها تنگ می‌شود پس آشتی کردن معنایی ندارد. اگر قرار باشد نیروهای باسابقه خانه‌نشین شده به صحنه بازگردند پس تازه واردانی که برای خانه‌نشین کردن آنها تلاش کردند چه کنند؟ از طرفی آیا آن خانه‌نشین شده‌ها می‌توانند درد تهمت‌ها و ناروایی‌ها را فراموش کنند؟


با این حال اکنون که رییس‌جمهور به عنوان پاسدار قانون اساسی این مساله را مطرح کرده باید موقعیت را مغتنم بشماریم و فضایی برای تامل درباره این سوالات فراهم کنیم. چرا که آشتی ملی یک مفهوم عاطفی نیست بلکه واجد یک معنای سیاسی است. باید در ابتدا محل منازعه ملی تقریر شود. معلوم شود که دعوا بر سر چیست وقتی به سادگی آب خوردن می‌توان کسی را ساختارشکن و افراطی دانست حرف از آشتی نمی‌توان زد. این‌گونه نیست که به یک‌باره دو طرف نزاع صلوات بفرستند و صلح و صفا برقرار شود. الان که دولت تدبیر و امید بر سر کار آمده آرامشی حاصل شده و فرصتی فراهم آمده که محل نزاع این سال‌ها را روشن کرد. منافع ملی را از منافع شخصی و جناحی تمییز داد تا عیار هر گروه سیاسی مشخص شود.


در حال حاضر که از وزیر تا روزنامه‌نگار با چرخش قلمی مجرم خوانده می‌شوند پیش از هر چیز لازم است فضای تهمت برچیده شود. نبود آشتی یعنی حضور دشمنی. چرا در فضای سیاسی ایرانی دشمنی جای رقابت را گرفته است؟ چرا می‌توان با ابزاری غیر از ابزار سیاست حریف را از میدان به در کرد؟ قبل از آشتی ملی نیازمند عزمی ملی برای روشن کردن این مسائلیم. آشتی کردن به معنای اصلاح‌طلب شدن اصولگراها و یا برعکس نیست، آشتی کردن نافی رقابت سیاسی هم نیست. آشتی فقط نافی دشمنی و کینه‌ورزی است. آشتی ملی یعنی در زمین بازی به جای توپ از آجر استفاده نکنیم. روشن کردن این مساله اولین قدم و پذیرش آن رفتن نیمی از راه است.
منبع: اعتماد، سوم اسفند