ماریوچا چوتا
فیلم پرسپولیس مرجان ساتراپی، نویسنده و کارتونیست ایرانی مقیم خارج از کشور، امروز در رم به نمایش در می آید. فیلم پرسپولیس برنده جایزه ویژه هیئت داوران شصتمین دوره جشنواره کن و نامزد اسکار برای بهترین فیلن انیمیشن است.
انیمیشن مرجان ساتراپی با طرح های اسلیمی وسیاه و سفید، زندگی شخصی نویسنده را با یک مستند سیاسی در هم می آمیزد. مرجان ساتراپی درچهار کتابش با همین عنوان، طنز و وقایع تاریخی ایران و تجربیات شخصی اش را به کار گرفته و هر نوع تندروی را به نقد کشیده است. انتقاد از تندروی اسلامی، باعث شد که از کشورش بگریزد و به فرانسه برود.
دعوت جشنواره کن از فیلم پرسپولیس باعث خشم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران شد و نامه ای اعتراض آمیز به سفارت فرانسه در ایران فرستاده شد. فیلم پرسپولیس با وجود اینکه ممکن است یک فیلم عادی درباره پاسداران، حجاب، تبعیض جنسیتی و فشار های فرهنگی تلقی شود، اما این فیلم یک تخیل آزادانه علیه هر نوع بنیادگرایی است. فیلم پیش می رود و با ردی از جوهر سیاه، زندگی مرجان را از کودکی روایت می کند که در خانواده ای کمونیست بزرگ می شود- پدر بزرگش در زندان شاه و عمویش در زندان آیت الله ها کشته می شوند- و او در آرزوی این است که ایران بعد از انقلاب بدون خونریزی و تعصب باشد.
اما جنگ با عراق و بمباران و جنازه هایی که به زمین می افتند، این آرزو را برباد می دهد. در فیلم مرجان، این فقط پاسداران ریشو نیستند که پسران و دختران جوان را شکار می کنند و به خاطر داشتن و گوش دادن به ترانه های گروه بی جیز، به زندان می اندازند؛ در آن سوی دنیا هم مسیحیان متعصب دختر بچه شیطانی را که از پدر و مادرش دور شده و به وین آمده است، تهدید می کنند. عاقبت مرجان با معلم چادری که از جنایت های شاه می گوید و از جنایات جمهوری اسلامی هیچ نمی گوید مقابله می کند و با طنز خاص خودش، روسری به سر می کند و کفش کتانی به پا می کند. در وین، خواهران خشکه مقدس مسیحی و هوای سرد و نژادپرستی در انتظارش است. او از مدرسه کاتولیک ها می گریزد و با گروهی “پانک” آشنا می شود، اما با وجود آشفتگی ذهنی که دارد، خدا در رویاهایش ظاهر می شود، اگرچه این بار بسیار شبیه به مارکس است. بعد از یک مجموعه شکست های عشقی- اولین شاهزاده سوار بر اسب سفیدش همجنسگرا از آب در می آید و دومین شان خیانتکار است، سومین که شوهر ایرانی اش است، بیکار و عاشق فیلم های غربی است. دخترک که بیش از همیشه گرفتار باید و نباید ها شده است با پدر و مادر و مادربزرگ جنگجویش، به آرامش می رسد. مادر بزرگ به او یاد می دهد که چطور با تندرو ها مبارزه کند و به او سنت هایی را می آموزد که بسیار زیباست: گذاشتن گل یاس در سینه بند.
او هنوز کم سن و سال است که برای همنیشه ایران را ترک می کند. تنها سکانس های رنگی فیلم مربوط به پاریس است. بقیه فیلم سیاه و سفید است که خود ساتراپی در این باره می گوید این یک فیلم بعد از جنگ است و شبیه به سینمای نئورئالیسم ایتالیا، با آن مناظر و صحنه های حقیقی و اکسپرسیونیسم آلمانی با آن نورها و سایه هایی که بیانگر کابوس و امید هایی است که ورای مقوله جنگ وجود دارد. این دنیای مخوف برای 600 شخصیتی که دنیای مرجان ساتراپی را پر کرده اند، وجود دارند. آنها بطور پنهانی در کشور، مرجان را دوست دارند و می شناسندش.
فیلم پرسپولیس، یک اثر انیمیشن است که همه طرح های آن (80 هزار طرح)، با دست کشیده شده است و دیجیتالی نیست. این فیلم شش میلیون یورو خرج داشته و قرار است در تاریج انیمیشن جهان، ماندگار شود و تصویر “زنان کوچک” مقاوم را جاودانه کند.
منبع: ایل مانیفستو، 22 فوریه