تغییر بازی بزرگان

بیژن صف سری
بیژن صف سری

بعد از انتخاب شیخ حسن روحانی، فرد مورد وثوق رهبری در مجلس خبرگان و شورای امنیت ملی بعنوان رئیس جمهور منتخب مردم و نظام، گویی بانگ نخود نخود، هر که رود خانه خود را در گوش مردم حماسه ساز خوانده اند. حالا دیگر تا حضور رسمی رئیس جمهور منتخب در کارزار سیاسی، و آغاز به کار کابینه در حال تشکیل او،  جنگ زرگری بین گروه های خودی نظام برای یارگیری در کابینه دولت جدید، نقل محافل است و مسئله لاینحل هسته ای، داستان دنبال دار شبهای بی خوابی شده است.در کنار این همه هیچ و پوچ، خبر اعلام برائت متهم ردیف اول جنایات کهریزک، آن هم با جریمه 200 هزارتومانی، چنان هیجانی در اهالی شبکه های اجتماعی بر می انگیزد که گویی تبرئه یک جانی، برای اولین باردردستگاه قضا روی داده و تصور آن محال بوده است تا بدانجا که ظرف چند ساعت پس از انتشار خبر یاد شده، ده ها قلم  دراعتراض به حکم صادره از غلاف ها بیرون کشیده و از عدالت فراموش شده درعدالتخانه نظام، به کنایه و طنز یاد می شود.
 و این همه قیل و قال در حالی است که درفاصله ای نه چندان دور ازاین گستره گربه نشان (ایران )، درسرزمین فراعنه وقایعی در حال جریان است که نشان ازتغییر بازی ابر قدرتمندان جهان دارد؛بازی ای که با پر و بال دادن به جنبش های دینی در منطقه آغاز شد و با استقرارحکومت مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی(جمهوری اسلامی ) به اوج خود رسید اما اکنون که آتش به خرمن جهان در افتاده است، همه قصد بر خاستن از میز بازی را دارند؛ بازیگردان هایی که خود بازندگان این بازی بودند و امروز از وحشت عاقبت این بازی خطرناک، بیمناک، در پی جبران مافات اند و با حمایت از جنبش های ضد استبداد دینی قصد تطهیر خود را دارند.در این میان چه بسا تا قبل از شروع به کار دولت منتخب شیخ حسن روحانی، ترکش های شرایط ناشی از تغییراین بازی جهان سوز، برموجودیت نظام جمهوری اسلامی نیزکمانه کند.

 

آغاز بازی

بی شک مهمترین انگیزه زورمندان جهان از تقویت و حمایت گروه های دینی در این سوی جهان، مهار ابر قدرت سابق اتحاد جماهیر شوروی، این ابر قدرت سابق و رویایی بود که میل جهانگشایی برای دست یابی به آبهای گرم در سر می پروراند؛ابرقدرتی که چنان وحشتی دربین سران قدرتمند جهان غرب ایجاد کرد که برای مقابله با نفوذ رقیب قدرتمند خود، رواج حکومت مبتنی بر دین و دین باوری در بین مردم کشورهای همسایه این دشمن (شوروی سابق ) را، مقرون به صرف تر از ساخت سلاح های پر هزینه هسته ای دیدند.از این رو در اولین گام، قرعه فال به نام ایران زدند و ناگهان روحانی سیاست پیشه تبعیدی از سوی دولت ایران در عراق را به طرفه العینی به فرانسه بردند ودر خانه ای واقع در نوفل لوشاتو به زیر درخت سیب نشاندند بی آنکه کسی پرسیده باشد چگونه است که این عالم خدای جوی که در تمام سال های تبعید خود، جز در ساعت خاص و روز های مشخص حتی اجازه خروج از خانه را نداشت، به یک باره، بازهم به منبر می رود و در نهایت با خروج از کشور محل تبعید خود، قائد و پیشوای ملتی می گردد که امروزدر پاسخ به چرایی انقلاب به نسل بعد خود درمانده است.

 

گام دوم : خلق پدیده ای دیگربه نام طالبان

در نوامبر سال 1994 بود که برای اولین بارجهان با پدیده نوظهور دیگری به نام طالبان روبرو شد. ماجرا ازآنجا آغاز شد که پس از یک درگیری خونین میان گروهی جنگجوبا نیروهای محلی در شهر “اسپین بولدگ” در مرز پاکستان، فردی به نام “مولوی منان نیازی” با بخش فارسی رادیو بی بی سی مصاحبه و خود را سخنگوی گروه جنگجوی جدید معرفی واهداف اش را اینگونه اعلام می کند:

“ما محصلین و طالبان مدارس دینی هستیم که برای از بین بردن گروه ها ودسته جات مسلح محلی و برقراری امنیت راههای تجاری وارد عمل شده ایم”.
 درجهان آشفته بازار آن زمان که شوروی در افغانستان خیمه زده بود، هرگز گمان نمی رفت که این گروه نوپا (طالبان ) در کمتر از یک ماه از اعلام موجودیت خود، بزرگترین و مهمترین استان جنوبی افغانستان را با تمام امکانات نظامی موجود تصرف کند وحاکمان دست نشانده شوروی در این کشور را به زانو در آورد تا بدانجا که مجبور به ترک خاک افغانستان شوند. بعد از آن است که جهان طالبانیان را در می یابد و جدی می گیرد وبه صرافت چگونه به اقتدار رسیدن این گروه می افتد. اما این راز همچنان سر به مهر ماند تا آن زمان که بی نظیر بوتو ـصدر اعظم وقت پاکستان  در پاسخ به اتهام همدستی دولت وی در خلق این گروه جنگجو چنین اقرار کرد: “هیچ کس نمی تواند فقط پاکستان را در این زمینه متهم سازد زیرا تشکیل این گروه، ثمره کار مشترکی است که پاکستان یک ضلع مثلث آن را تشکیل می دهد. تشکیل طالبان پروژه ای است که آمریکا آن را طرح ریزی و عربستان نیز پول و هزینه اش را تقبل نموده و پاکستان تنها مجری طرح است “.

 

و اکنون تغییر بازی

در وقایع اخیر اعتراضات مردم مصر، و همچنین اعتراضات مردم ترکیه که آنها هم با توجه به تجارب عینی ملت همسایه دیوار به دیوار خود ایران، حاضر به واپسگرایی نیستند بلکه خواهان حفظ دستاورد های مدرنیته  هستند، نشانه هایی از تغییر بازی اربابان جهان نیز دیده می شود. این تغییر وقتی محسوس می گردد که بدانیم ارتش تا گلو وابسته مصر به ابر قدرت هایی چون آمریکا، هرگز بدون اذن و اجازه اربابان در جدال بین مردم و دولت، خاموش نمی نشیند و نقش حکمیت را ایفا نمی کند.از سوی دیگر به انفعال رسیدن بزرگترین و مهمترین حزب جهان عرب یعنی “اخوان المسلمین” نوید انقضای تاریخ مصرف حکومت های مبتنی بر ایدئولوژی را می دهد؛ حکومت هایی که زمانی رویای افرادی چون مرحوم بازرگان، دکتر یزدی و یارانش درسال های اول انقلاب بود.

اکنون جهانی که در معاش خود درمانده و در پی ثبات صلح به مدارا و گفتگو می نشیند، بخوبی دریافته که نظم جهانی تنها با مساوات و بر قراری صلح میسر است.حمایت از متحجران واپسگرا، حتی به قصد حفظ امنیت و منافع ملی، آتشی است دامنگیر. شاید ازچنین باوری است که باراک اوباما در اولین دوره ریاست جمهوری خود خطاب به ملت امریکا می گوید: “ثبات و بقای ما در گرو ثبات و پایداری دیگر ملل جهان است، وقتی در امان هستیم که همه مردم جهان درامنیت باشند.” و این واقعیتی است که امروزسران کشور های قدرتمند، با همه توانائی های خود از پس صرف هزینه های هنگفت در ساختن سلاح های مرگبار و پرورش تشکل هایی چون طالبانیان بدان معترفند و برای تحقق آن در تلاشند و عنقریب نسیم این تحول جهانی به خانه ما “ایران ” نیز می رسد.