جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا، روز یکشنبه در ابوظبی شدیداللحن ترین سخنرانی اش را در طول سفر به خاورمیانه، ایراد کرد. بطور مشخص او طوری صحبت کرد که از یک ماه پیش، یعنی بعد از انتشار گزارش اطلاعات ملی آمریکا، درباره ایران به این تندی صحبت نکرده بود.
بوش گفت:« ایران در حال حاضر، بزرگترین حامی تروریسم است، این کشور درحالی که شهروندان خودش با گرانی و مشکلات اقتصادی دست به گریبان هستند، صدها میلیون دلار خرج تندروها در گوشه و کنار جهان می کند. ایران با دادن سلاح و کمک کردن به گروه تروریستی حزب الله لبنان، امید لینانی ها را برای رسیدن به صلح، برباد می دهد. با دادن کمک مالی به گروه های تروریستی دیگری چون حماس و جهاد اسلامی فلسطین، امید به صلح را در گوشه ای دیگر از منطقه، نقش بر آب می کند. این کشور، برای طالبان در افغانستان و نظامیان شیعه در عراق، اسلحه می فرستد».
رییس جمهور بوش در ادامه افزود:« حکومت ایران در مقابل سازمان ملل ایستاده است و با شفاف نکردن برنامه های هسته ای اش، ثبات جهانی را برهم زده است. به همین دلیل آمریکا تعهدات طولانی مدت اش را درباره امنیت خود و دوستان اش در خلیج فارس، محکم تر می کند و از متحدانش در سرتاسر دنیا می خواهد تا دیر نشده، با این خطر مقابله کنند».
این تصادفی نیست که بوش این سخنان را در خلیج فارس و با هدف اینکه کشورهای عرب را از ایران بترساند ایراد کرده است، اما قابل درک نیست که چرا آمریکا با انتشار گزارش اطلاعاتی، بجای محکوم کردن ایران و تحریم این کشور، نقش خود را با روسیه عوض کرده که همواره در پی آن است که برنامه های اتمی ایران را ”صلح آمیز” نشان بدهد و نه گامی برای رسیدن به بمب اتمی.
ممکن است دولت های منطقه از لحن تازه بوش دلگرم شوند، اما آنها از مدت ها قبل، درس خود را آموخته اند و می دانند که بهتر است به اقدامات آمریکا توجه کنند تا گفته هایش. این کشورها می دانند که بوش تا یک سال دیگر از کاخ سفید می رود و موضوع مهم این است که آیا جلوی ایران برای اینکه تبدیل به کشوری اتمی نشود، گرفته خواهد شد یا نه.
همچنین آنها می دانند که مسئله اسرائیل و فلسطین در مقابل مانعی چون مبارزه با اسلامگرایان تندرو در جهان اسلام و کشور خودشان و غرب، هیچ است. این مسئله بر هر یک از سران کشورهایی که بوش در جریان سفرش با آنها ملاقات کرده است و یا خواهد کرد، روشن است که اگر به ایران اجازه داده شود تا به کشوری دارای بمب اتم تبدیل بشود، همه نیروهایی که در تلاشند تا مذاکرات تازه اسرائیل و فلسطین را بر هم بزنند، با هم متحد می شوند و چشم انداز چیزی به نام صلح از بین خواهد رفت.
از این رو، دو تکه بزرگ در تلاش دیپلماتیک جدید بوش، مفقود شده است. اولین تکه در سخنرانی عجیبش در ابوظبی از قلم افتاد. درحالی که بوش صراحتا از نیاز به آزادی بیشتر در سرزمین های عرب سخن می گفت، تلاش برای عادی سازی روابط با اسرائیل را چنان که در سخنرانی قبلی به آن پرداخته بود در نظر نیاورد.
به عنوان مثال در آناپولیس، بوش گفت:« کشورهای عرب باید روابط خود را با اسرائیل عادی کنند و به همه نشان بدهند که باور دارند که اسرائیل جایی همیشگی در خاورمیانه دارد».
یک بار دیگر بوش در آمریکا در سخنانی شجاعت انور سادات را که تلاش هایش منجر به عقد قرارداد صلح بین مصر و اسرائیل شد به رخ کشورهای عرب کشید. اما در جای خودش، زمانی که بوش در همین کشورها سخنرانی می کرد، ترجیح داد در این مورد سکوت کند.
برداشتن این بار از روی شانه کشورهای عرب که بخواهند کوچک ترین حرکتی برای اسرائیل انجام دهند، اشتباه بود. اگر کشورهای عرب دیدار هایشان را با مقامات اسرائیلی، چه در اسرائیل، چه در کشور های خودشان، آغاز می کردند، این علامت هشدار دهنده ای برای فلسطینی ها بود که به آنها می گفت که زمان صلح رسیده است. بدون چنین حمایتی از سوی کشورهای عرب، نه پول زیاد و نه حتی فشار مستقیم نمی تواند فلسطین ضعیف را که بدست تندرو ها چندپاره شده است، وادار به همکاری جدی برای رسیدن صلح بکند.
دومین تکه مفقود شده، تشویق بیشتر کشورهای اروپا برای تحریم ایران است. بوش بیش از اینکه نیاز داشته باشد به منطقه سفر کند، باید به پایتخت های اروپایی برود و قاطعانه به آنها بگوید:« اگر خواهان صلح در خاورمیانه و جهان هستید، باید برای تحریم ایران به آمریکا بپیوندید».
اگر اروپا همین تحریم های اقتصادی و دیپلماتیکی را که آمریکا در مورد ایران بکار گرفته است، انجام بدهد، فشار بر ایران آنقدر وحشتناک خواهد بود که دست یابی ایران به بمب اتمی کاملا منتفی می شد. اما چنین اتفاقی نخواهد افتاد، مگر اینکه بوش شخصا دیپلماسی اش در مورد ایران را تا حد اروپا و به همان اندازه که در روند مذاکرات صلح آناپولیس تلاش کرد، بالا بکشد. هرچه باشد، موفقیت آناپولیس بستگی به شکست دادن ایران دارد، نه چیز دیگری.
منبع: جروزالم پست 14 ژانویه