به طور کلی انسان در حوزه زندگی شخصی خود دارای تفکر، اندیشه و برنامه ریزی است؛ ولو اینکه این برنامه جامع نباشد و نواقصی در آن وجود داشته باشد، اما باید پذیرفت که آدمی هرگز نمی تواند بدون تعقل و تفکر و بدون برقراری ارتباط با جامعه به حیات خود ادامه دهد، مگر دچار تمایلات و نفسانیات و جاذبه های سطحی زندگی شود و همین طریق را برای زیستن انتخاب کند که از این رو دچار روزمرگی می شود.
بدین لحاظ در دنیای پرمخاطره امروز و در حالی که فرآیند گسترش اطلاعات و معلومات و اخبار آنچنان سریع و وسیع مخابره می شود، شاهدیم کسانی که خردگرایانه در مسیر زندگی خود گام بر می دارند، ضمن اینکه دچار خطای کمتری می شوند اثار راهگشایی را برای نسل های بعدی از خود به یادگار می گذارند. هنگامی که به روش و منش آنها نگاه می کنیم این نکته برای ما روشن می شود که آنان نمونه کامل کمالات عقلانی و نفسانی هستند. هر قدر انسان در عملکردخود تعقل همراه با پرواگیری از رفتار غیرانسانی و ضد بشری برگزیند در دوران حیات جرم و گناه و خطای کمتری از او مشاهده می شود.
و به عکس با همین نگاه درمی یابیم که در طول حیات بشری در جای جای این کره خاکی، آنان که تحت هر شرایطی به صورت فردی یا گروهی در پی به کرسی نشاندن دیدگاه و تمایلات و اندیشه های خود هستند در عملشان ریاکاری پدیدار می شود و به طور طبیعی با فاصله گرفتن از کمال مقدمه سقوط خود را فراهم می کنند.
اینگونه تلاش های آدمی برای جاودانه ماندن بیهوده است چرا که حیات مطلق تنها از آن پرودگار است و اگر آدمی رویای جاودانگی در ذهن خود می پروراند تنها می تواند در راه اندیشه و سعادت و ایجاد دنیایی سالم و به دور از خودخواهی گام بردارد و آثار ارزشمندی را از تلاش و استقامت خود در این مسیر به یادگار گذارد.
به راستی اینان مصداق جاودانگی خواهند بود تا آنجا که مولانا می گوید:
ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی تو استخوان و ریشه ای
گر گُلست اندیشۀ تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمۀ گلخنی
دبیرکل جامعه اسلامی زنان