اوباما باید بماند. اما این باید بر چند فرض استوار است: اول، واقع گرائی مبنای این درخواست است.
اما چرا واقع گرایی ؟ زیرا در وادی سیاست و قدرت واقع گرایی پایه کار است و آرمان ها باید در بستر این واقع گرایی تحقق یابند. اوباما باید بماند چون دموکرات ترین تیم در ساختار قدرت آمریکاست. آمریکا تا سال 2050 ابرقدرت باقی خواهد ماند. این کشور تا پایان قرن فعلی هم به عنوان قدرت بزرگ باقی خواهد ماند. توان اقتصادی و فرهنگی و نظامی آن به تنهایی از بسیاری از قدرت ها بیشتر است. در آمریکا صنایع نظامی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این صنایع نظامی سودزا هستند پس آمریکا به جنگ نیاز دارد. این جنگ هم در کشورهای جهان سوم باید رخ دهد. جنگاوران در آمریکا هم قدرتمند هستند. اگر جناح کبوترها در آمریکا شکست بخورد بازها جایگزین آنها خواهند شد. فراموش نکنیم انسان ها اهل جنگ هستند. به عبارتی بدیل دیگری در آمریکا وجود ندارد. یعنی اگر اوباما شکست بخورد جناح بازها در آمریکا سرکار خوهند آمد. اوباما در جناح کبوتر هم صلح طلب تر است. برژینسکی معتقد است آمریکا باید تا حد توان در مدیریت جهان دموکراتیک عمل کند. یعنی با اروپا، ژاپن، روسیه و چین همراه شود و رابطه اش را با جهان اسلام بهتر کند و از اسرائیل فاصله بگیرد. به اعتقاد وی مدیریت مشترک جهان با همکاری قدرت ها با حفظ برتری تکنولوژیک ایالات متحده، بازهم آمریکا را آقای جهان خواهد کرد.
برژینسکی در کتاب فرصتی دوباره که مانیفست اوباماست در این مورد توضیح داده است. در مقابل هنری کیسینجر که البته تندرو و نئو کان هم نیست از جناح نفتی- نظامی حمایت می کند. وی معتقد است که 11 سپتامبر نشان داد که علم نظامی در مناسبات جهان تعیین کننده است. نئوکان ها نظرات بسیار تندتری از کیسینجر دارند. باید توجه داشت با بحران ایدئولوژی های مدرن در اروپا نئوکان ها زمینه اجتماعی در آمریکا یافتند چون بر بنیاد گرایی پروتستان تکیه می کنند. این جریان بسیار قدرتمند است و هم اکنون در آمریکا به رهبری سارا پیلن در قالب جنبشی مدنی مشغول فعالیت هست. در اروپا نیز احزاب راست افراطی نژاد پرست در حال رشد هستند.
جامعه آمریکا چند لایه است و پذیرش دوبار ریاست جمهوری یک سیاهپوست چندان ساده نیست. اسرائیل و لابی یهود با اوباما همراه نیست. این لابی بیکار نخواهد نشست. هر چند که در برابر لابی آیپک در آمریکا لابی نوپای جی استریت قرار دارد اما این لابی از لحاظ قدرت قابل مقایسه با آیپک با سابقه و متنفذ نیست. از طرفی بنیاد گرایی و جریان های افراطی در کشورهای مسلمان علیه اوباما عمل می کنند. همزمان با این فشارها رشد اقتصادی کند شده است و این کندی به ضرر اوباماست. اوباما در برابرنقطه ضعف هایش دستاوردهای قابل توجه هم داشته است. همراه کردن روسیه با آمریکا، تنش زدایی در جهان و تمایل اروپا به وی از جمله این دستاوردها هستند. همچنین حمایت اقشار گسترده فرودست در آمریکا از وی ادامه دارد. با این وجود ماندن اوباما در قدرت به نفع همین صلح جهانی اما ناپایدار در منطقه خاورمیانه و ایران است.
تجربه تاریخ به ما می گوید که تحقیر ناموفق احساس آمریکایی مانند گروگان گیری سال 1358 ه.ش در سفارت آمریکا باعث شد یکی از بهترین رئیس جمهوران آمریکا از فردی که بعدها پدر نئوکان ها لقب گرفت شکست بخورد. ریگان موجی از تهاجم را به جهان آغاز کرد. جالب این بود که ایران بعد از انقلاب که باید با حکومت کارتر مدارا می کرد دچار توهم در برخورد با کارتر شد و زمانی که متوجه شده بود باید گروگان ها را با کارتر معامله کند بسیار دیر شده بود. یعنی وقتی که مرحوم محمد منتظری به توصیه مرحوم بهشتی به ضرورت این معاوضه واقف شد و به آن اصرار داشت دیگر کار از کار گذشته بود. نظام شوروی از نرمش حقوق بشری کارتر سوءاستفاده کرد و وارد افغانستان شد. تحقیر آمریکا با اشغال سفارت و خطر کمونیسم از کارتر رئیس جمهوری ناتوان ساخت که بازهای آمریکایی از آن سود جستند تا به قدرت بازگردند.
در حالی که بعد از کارتر انقلاب السالوادور که از جنبش نیکاراگوئه قوی تر بود سرکوب شد و موج دموکراتیک انقلاب ایران هم مهار شد. دموکراسی فیلیپین مهار شد و جهان به سوی نظامی گری پیش رفت. جنگ عراق با ایران طولانی شد و مهار دو جانبه ایران و عراق کل منطقه خاورمیانه را فراگرفت. اسرائیل از این جنگ سود برد و جنبش فلسطینی ساف را تضعیف کرد. با توجه به نقش مهم مقام ریاست جمهوری در آمریکا که اختیار فراوانی در ساختار قدرت دارد وجود اوباما در دو دوره می تواند فضای جهانی را به طرف صلح متمایل کند. البته صلحی که نمی تواند پایدار باشد اما از جنگ بهتر است. پس باید دقت کرد که مدیریت جهان به سوی عدالت مطلوب حرکت می کند.
سیاست درست انتخاب درست میان بد و بدتر است. به نفع منطقه و جهان است که اوباما در سیاست های صلح طلبانه اش موفق باشد. اگر القاعده سازمانی بدون مسئولیت است که در همه جا با آمریکا درگیر است اما حکومت هایی که مسئولیت دولتی دارند باید متوجه باشند که تاریخ میان مدت درباره آنها قضاوت خواهد کرد و در نتیجه سره از ناسره جدا می شود. فراموش نکنیم اگر کارتر دور دوم ریاست جمهوری خود را می دید شاید جنگ عراق علیه ایران، تهاجم عراق به کویت و بسیاری از رخدادهای نامطلوب جهان رخ نمی داد. تهاجمی که نه تنها منطقه را عقب راند بلکه پای کشورهای خارجی را به منطقه باز کرد. تجربه و درایت عملی به ما می گوید که «اوباما با ماست» و این با ما بودن به معنی طرفدار ما بودن نیست بلکه به این معنی است که جهان سوم در حال توسعه از حاکمیت کبوتر ها در آمریکا بیشتر سود می برد. به خصوص اگر این کبوتر سیاهی خوش رنگ باشد تا نماد چند فرهنگی آمریکا باشد. به نظر می رسد اوباما این چنین است.