محمد علوی، وزیر اطلاعات اعلام کرد که وزارتخانه تحت نظر وی عرصه ی فعالیت را برای همه کسانی که “پیرو ولایت فقیه و قانون اساسی هستند” فراهم خواهد کرد. وی افزود: “این موضوع باعث خواهد شد تا اردوگاه اسلامی فعال تر شود. این وزارت خانه، سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی را دنبال می کند و آنانی که به گفته او، قصد سلب امنیت جامعه را دارند از خشم نیروهای آن در امان نخواهند بود”.
تا کنون دو انتخابات ریاست جمهوری برپا شده که در رقابت های انتخاباتی، یک نامزد به مردم مژده داده هرگاه او را انتخاب کنند، اصل خدشه ناپذیر “ایران برای تمام ایرانیان” اجرائی خواهد شد. محمد خاتمی نخستین نامزد بود که مبنای تاریخی مهم دوم خرداد ۱۳۷۶ به نام او رقم خورد و از همان آغاز در اجرای کلام متین و ژرف خود فرو ماند. دومین نامزد حسن روحانی است که یک سالی پس از ورودش به منصب ریاست جمهوری، اساسا نه تنها آن کلام نغز و پر محتوای خود را در کوران حوادث به فراموشی سپرده، بلکه وزیر اطلاعات دولت او به بحثی ورود کرده که ضرورت نداشته و خط بطلانی است بر آن سخنان شیرین که با فرض اجرائی نشدن، گوش نواز بود. چه ضرورتی داشت که ایشان توضیح واضحات بدهد و با صراحت بر اختناق و سرکوبی که ۳۵ سال است اجرائی می شود و فضای حیاتی را بر اکثریت ناراضی از قانون اساسی و نظام ولایت فقیه تنگ کرده است، صحه بگذارد و تداوم آن را تضمین کند؟. تصویر پیش رو از ادامه بازداشت های مطبوعاتی، سیاسی و عقیده به قدر کافی خبر می دهد که حسن روحانی به فرض هم که از عهده ی بحران هسته ای بر آمده و در اقتصاد کشور تحرک ایجاد کند، قادر نیست به سیاست ۳۵ ساله که بر حذف ناراضی ها از قانون اساسی و ولایت فقیه استوار است، پایان بدهد یا از شدت آن بکاهد. امنیتی ها هر چند به اقتضای مقام و مسندشان اکثریت نزدیک به صد در صد را پیروان ولایت فقیه و قانون اساسی اعلام می کنند، ولی خودشان خوب می دانند که هرگاه چنین بود دستگاه سرکوب نظام شان در سطح جهان رتبه های بالای نقض حقوق بشر را به خود اختصاص نمی داد و سربازان گمنام امام زمان مجبور نبودند یک نفس گزارش نویسی و پرونده سازی کنند.
سخنان وزیر اطلاعات بوی فرسودگی می دهد. الگوبرداری از بیانات وزرای اطلاعات و نیروهای امنیتی سالهای پس از انقلاب است، یک پیش داوری نسنجیده هم در آن گنجانده شده که سخنان روحانی را در پیام تبلیغاتی او پیرامون “ایران برای تمام ایرانیان” به تمسخر می گیرد. تهدید می کند کسانی که پیرو ولایت فقیه و قانون اساسی نیستند “قصد سلب امنیت جامعه را دارند و از خشم نیروهای وزارت اطلاعات در امان نخواهند بود”. مسلم است در هر جامعه انبوهی از مردم، نظام سیاسی حاکم بر خود را نمی پسندند. آنها در انواع انتخابات در کشورهای دموکراتیک شرکت نمی کنند. اما نیروهای امنیتی در این کشورها بیانیه انتشار نمی دهند که فقط برای پیروان بی چون و چرا شناسنامه ی سیاسی صادر می شود و فقط برای آنها عرصه ی فعالیت گشوده می شود. از نگاه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در کشورهائی که مختصر عقلانیتی در کار سیاستگذاری پذیرفته شده است، هر آن کس که پیرو نظام سیاسی نیست و آن را تایید نمی کند، لزوما در صدد “سلب امنیت جامعه ” نیست و ضرورتی ندارد تا چپ و راست آنها را از “خشم نیروهای اطلاعاتی و امنیتی” بترسانند. صابون جمهوری اسلامی، تن منتقدان و مخالفان را آش و لاش کرده است. دیگر چه نیازی است به این که وزیر اطلاعات دولت مدعی تدبیر و امید، در کمال بی تدبیری، تکرار مکررات کند و کورسوهای امید را که می گویند هنوز سوسو می زند خاموش کند. برخی ایرانیان مقیم خارج که پیشینه ای در انتقاد و اعتراض داشتند و با تکیه بر شیرین سخنی ها در یک سال اخیر به ایران بازگشتند، نمونه های عینی سیاست خشم افسار گسیخته ی حکومتی شده اند که از بس احساس بی ثباتی می کند، حتی از آن ایرانی که هنوز به صدق گفتار آقایان اعتماد دارد و به اعتبار آن راه بازگشت پیش می گیرد، به شدت می ترسد و یک شهروند خسته از زندگی در غربت و پر و بال ریخته را که به کشور بازمی گردد، در زندان ها مچاله می کند.
در این فضای تاریخی که به خون و خشم و ستیز با مردم، آلوده است، چه ضرورتی دارد که وزیر اطلاعات چشم بسته غیب بگوید؟ مگر سال ۱۳۵۷ است و مردم از سیاست های امنیتی که قرار است به نام اسلام و انقلاب، بر بادشان بدهد، بی خبرند؟ مردم در این ۳۵ سال از امواج بالا بلند طوفان های سیاسی- امنیتی، بالاتر جهیده اند.
با وجود این سیر تاریخی، آقای علوی می خواهد چه کسانی را بترساند؟ مردم که برای امرار معاش صبح را شام می کنند و در نهایت فحشی نثار می کنند و می گذرند. همه از همکاری ایران و امریکا در بحران های منطقه خبر دارند. بچه که نیستند. آتش خشم آقایان را خوب می شناسند و از نیاز های جهانی غرب به آنها برای تغییر در ساختار قدرت عراق و سوریه به قدر کافی می دانند. مردمی که در طوفان زیسته اند، به این توپ و تشرهای تکراری می خندند. توپ و تشرها فقط کار دست آقای روحانی می دهد که گویا “ گز نکرده بریده است ” و حالا خشم او در کلام جنون آمیزش ظاهر شده است. توقع این بود که وزیر اطلاعات او مرد و مردانه بگوید که “ایران مال تمام ایرانیان است”. و فضای فعالیت برای همه ایرانیان گسترش می یاید. ضرورتی نداشت مرز خودی و غیرخودی را پررنگ کند. این مرز بدون این خود شیرینی ها برجا و پررنگ است. وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی، انواع و اقسام نظرسنجی های محرمانه دارند. می دانند کدام چهره های سیاسی یا اجتماعی و هنری در جمع مردم محبوبیت بیشتری دارند. می دانند اکثریت با پیروان ولایت فقیه نیست. و با وجود این اطلاعات، شگفت انگیز است که وزیر اطلاعات دولت روحانی “فعال شدن اردوی اسلامی” را در دستور کار قرار می دهد. بی آن که بگوید منظورش از “اردوی اسلامی” که قرار است فعال بشود کدام اردوست؟ بازی های شعاری با کلمات، چندش آور شده و اساسا سوای ما که عادت کرده ایم، بشنویم و رصد کنیم، گوش مردم بدهکار تکرار مکررات نیست، ولی تردیدی هم نیست که بازی های کلامی بر فضای کشور تاثیر می گذارد. تندروها را البته از سیاست های اعلام شده دولت روحانی خشنود می کند و وزیر اطلاعات را از دام استیضاح به احتمال می رهاند، ولی تیزی نیشخند مردمی که به امید عافیتی صحنه را می نگرند، از خشم اطلاعاتی و امنیتی ترسناک تر است. این حکومت است و آقای علوی و همکارانشان است که باید از خشم مردم بترسند. خشمی که خفته است و در خودکشی جوان ۱۶ ساله ای علامت می دهد که خود را از بالای چرخ فلک شهربازی پرت می کند و به زندگی اندوهبارش خاتمه می دهد. همزمان با این خط و نشان کشیدن های دولت تدبیر و امید، محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه که در ستایش و تجلیل از نقض حقوق بشر شهره آفاق است، به گزارش ایرنا در همایش سالانه سفیران و نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی در خارج از کشور که در تهران برگزار شد اعلام کرد: “ متاسفانه ما در حالی انگ نقض حقوق بشر می خوریم که در واقع باید پرچمدار حقوق بشر در دنیا باشیم و این یکی از اصلی ترین استراتژی های نظام است.”
مردان جمهوری اسلامی با ورود یک عامل جدید به حوزه های قدرت سیاسی، سرگیجه گرفته اند. عامل جدید، این ضرورت است که همزمان با تداوم رجز خوانی بر ضد فرهنگ غرب، باید خود را طرفدار خواسته های حقوق بشری غرب جلوه داده و برای پرچمداری حقوق بشر در جهان استراتژی تدوین کنند. از طرفی عامل قدیم در حوزه های قدرت سیاسی به جای خود باقی است. ترس از مخالفان دولت به وزیر اطلاعات روحانی مجال نمی دهد تا دستکم در همان حد و اندازه ای که جواد لاریجانی دست و پا می زند و می خواهد خود را به خواسته های غرب نزدیک جلوه بدهد، وزیر اطلاعات روحانی هم تقلائی بزند. در او جرات آن نیست تا کهنه واژه های اطلاعاتی را که بوی خون می دهد در جای برنامه کاری وزارت اطلاعات تدبیر و امید، به کار نگیرد. کدام پشتوانه از تدبیر و امید به این تهدیدهای غیر لازم وجاهت می بخشد؟
به نظر می رسد درهم ریختگی درونی نظام سیاسی کشور، تحت تاثیر ضرورت خشنود ساختن امریکا از یک سو و ضرورت خودشیرینی در برابر مخالفان دولت، از دیگر سو، مشخصه تازه ای را در ساز و کار کانون های قدرت سیاسی وارد کرده است. گویا نیروهای تندرو، در نظر دارند در سیاست داخلی با تکیه بر حمایت ولایت فقیه، بازی با کلمات را در سمت و سوی دلخواه امریکا پیش ببرند و برعکس، نیروهای اعتدالی از ترس حملات بی وقفه تند روها، در همان محدوده مذاکرات هسته ای، فعال باقی بمانند و در دیگر حوزه های سیاسی، حتی در سیاست های اطلاعاتی، خود را تندروتر از تندروها با زبانی بس کهنه و از مد افتاده تعریف کنند. وزیر اطلاعات روحانی زیر سلطه تندروها، از خود منش و استقلال لازم را نشان نمی دهد و پیداست از درک نیاز های روز ایران عاجز است. این نیازها هرچند در تغییر کلام مردان جمهوری اسلامی خلاصه نمی شود، ولی می تواند دستکم در کلام آنها تجلی یابد. از این هم دریغ می شود. لام تا کام از وضعیت غیر عادلانه ای که روزنامه نگارها را در آن قرار داده اند، حرفی نمی زند و در عمل محسنی اژه ای بیدادگری ها را در غیاب یک وزیر اطلاعات شجاع، توجیه می کند. معلوم نیست او کجای کار است که نامه های ضد روحانی در مجلس پخش می شود و چرا لب از لب نمی جنباند و در عوض برای مردمی خط و نشان می کشد که هشت شان گرو نه شان است.