فیلم روز♦ سینمای جهان

نویسنده
آرینا امیر سلیمانی

بهار در سینما، فصل فیلم های کمدی و عاشقانه است. فیلم هایی که می تواند دل هر رده سنی از تماشاگران چهار گوشه ‏جهان را به تسخیر خود در آورد. اما در این میان درام ها یا کمدی های سیاه نیز یافت می شوند که زمینه را برای اکران ‏فیلم های جدی تر در تابستان-البته در کنار اکشن های نوجوان و جوان پسند- فراهم می کند. با انتخاب هفت فیلم از ‏سینمای کشورهای مختلف دنیا به استقبال این نوع فیلم ها رفته ایم….‏


فیلم های روز سینمای جهان

film711_1.jpg


21‏‎‎

کارگردان: رابرت لوکتیچ. فیلمنامه: پیتر استینفیلد، آلن لوب بر اساس کتاب ‏‎”Bringing Down the House: The ‎Inside Story of Six M.I.T. Students Who Took Vegas for Millions”‎‏ از بن مزریچ. موسیقی: دیوید ‏ساردی. مدیر فیلمبرداری: راسل کارپنتر. تدوین: الیوت گراهام. طراح صحنه: میسی استوارت. بازیگران: جیم ‏استرجس[بن کمپبل]، کوین اسپیسی[پروفسور میکی روزا]، کیت بازورث[جیل تیلور]، ارون یوچوی]، لیزا ‏لاپیرا[کیانا]، جیکاب پیتز[جیمی فیشر]، لارنس فیشبرن[کول ویلیامز]، جک مک جی[تری]، جاش گد[مایلز کانولی]، ‏سام گلزاری[کم]، هلن کری[الن کمپبل]. 123 دقیقه. محصول 2008 آمریکا. نام دیگر: ‏‎21 - The Movie‎‏. برنده ‏جایزه ویژه بهترین گروه بازیگری از مراسم شو وست.‏

بن کمپبل دانشجوی بسیار باهوش ‏M.I.T.‎‏ بوستون تلاش می کند تا وارد هاروارد شده و در رشته طب تحصیل کند. او ‏برای این کار نیاز به 300 هزار دلار دارد تا از پس مخارج چهار یا پنج سال تحصیل خود برآید. اما قادر به تهیه این ‏مبلغ نیست، چون به خانواده ای فقیر از طبقه کارگر تعلق دارد. اما یک روز، آشنایی با میکی رزا پروفسور ریاضی ‏نامتعارف، همه چیز را عوض می کند. رزا که از استعداد خارق العاده بن در زمینه اعداد آگاه شده، او را به گروهی ‏مخفی و چهار نفره-جیل، چوی، کیانا و جیمی- متشکل از دیگر دانشجویان معرفی می کند. این گروه توسط رزا در حال ‏آموزش دیدن هستند تا رموز متکی بر ریاضی بازی 21 را یاد گرفته و از بازی در قمارخانه پولی کلان به دست آورند. ‏بن که در آرزوی رفتن به هاروارد است، برای به دست آوردن پول وارد این گروه می شود. بعد از یاد گرفتن رموز ‏بازی و زبان اشاره خاص گروه، راهی لاس وگاس شده و در قمارخانه های مختلف بازی می کنند. آنها صدها هزار ‏دلار به دست می آورند. بن در ابتدا فقط می خواهد تا هزینه لازم برای ورود به هاروارد را فراهم کند. اما همانگونه که ‏همبازی اش جیل پیش بینی کرده بود، به زودی اسیر حرص و تکبر شده و می بازد. این واقعه رزا را به خشم می آورد ‏و از او می خواهد تا پولی را که باخته، به وی بازگرداند. اما مشکل اصلی جای دیگری است. چون کول ویلیامز رئیس ‏محافظان قمارخانه ها، که کینه ای شخصی از رزا دارد و سال هاست که در پی او می گردد، به رفتار بن شک کرده…‏

چرا باید دید؟

رابرت لوکتیچ متولد 1973 سیدنی است. مادرش ایتالیایی و پدرش صرب بودند. از کالج هنری معتبر ویکتوریا در ‏ملبورن فارغ التحصیل شده است. از کودکی به فیلمسازی علاقه داشت و در 15 سالگی از جشنواره ‏ATOM Film‏ ‏جایزه ای دریافت کرد. پس از نمایش اولین فیلم کوتاهش با نام ‏Titsiana Booberini‏ در جشنواره های مختلف، توجه ‏هالیوود به وی جلب شد. حاصل این اتفاق ساخته شدن ‏Legally Blonde‏ در سال 2001 بود که بیش از 100 میلیون ‏دلار در گیشه-در کنار دو نامزدی در مراسم گولدن گلاب- به دست آورد. ‏

فیلم دوم او یک قرار ملاقات با تد همیلتون برنده شوید! نام داشت که کیت بازورث نقش اصلی آن را ایفا کرده بود. اما ‏تماشاگران او را با فیلم سومش مادر زن هیولا با شرکت جنیفر لوپز و جین فاندا در سال 2005 بیشتر به یاد دارند. اما ‏‏21 آنها را شگفت زده خواهد کرد، چون با هر سه فیلم قبلی تفاوت های عمده دارد. اولاً در ژانری غیر از کمدی و ‏عاشقانه است و دوم اینکه بر اساس داستان واقعی زندگی جف ما ساخته شده است. جنجال های پیرامونی نیز کم نداشته، ‏از جمله اینکه ‏MIT‏ اجازه فیلمبرداری در محل واقعی را نداده و لوکتیج از دانشگاه بوستون استفاده کرده است. ‏

‏21 با بودجه ای 35 میلیون دلاری ساخته شده و تا این لحظه دو برابر این مبلغ را به راحتی در گیشه آمریکا به دست ‏آورده است. منتقدان نیز تقریباً برخوردی خوب با فیلم داشته اند، اما نمی توان منکر شد که لوکتیج با وجود در اختیار ‏داشتن بازیگری چون اسپیسی که در نقش های منفی نیز خوب می درخشد، نتوانسته ریتم مناسبی به درام خود بدهد. ‏کمتر تماشاگری است که نداند قمارخانه ها هرگز اجازه نمی دهند مشریان شان همیشه برنده شوند، آن هم مبالغ کلان و ‏در واقع برنده واقعی همواره صاحبان کازینوها هسند. طبیعی است این آدم ها هر لحظه با مسلح کردن محل کسب خود ‏به افراد خبره یا دستگاه های مدرن برای پاییدن مشتریان در صدد حراست از منافع خود هستند، و مشخص است بر سر ‏کسی که بخواهد به مصاف شان برود چه خواهد آمد. با این حال 21 فیلمی در حد و اندازه های سه گانه اوشن نیست و ‏نمی تواند حتی به فیلم های قدیمی این ژانر مانند قمارباز سین سیناتی هم نزدیک شود.‏

از طرف دیگر رابطه عاشقانه میان بن و جیل نیز چندان بسط داده نمی شود تا رنگی از هیجان به فیلم افزوده شود. ‏لوکتیج هیجان را با نمایش شگردهای قماربازان گروه خلق می کند که به دلیل پیچیده نبودن شان خیلی زود از تک و تا ‏می افتند. و در پایان فیلم عملاً به نمایش انتقام کول ویلیامز و میکی روزا تبدیل می شود و تماشاگر مانند بن چیزی ‏گیرش نمی آید. در یک کلام برگردان وارفته لوکتیج از کتابی پر فروش درباره وقایع سودوم جدید بهترین وسیله برای ‏منصرف کردن شما برای سفر به لاس وگاس است!‏

ژانر: درام. ‏

‏ ‏

film711_2.jpg

در وگاس چه اتفاقی افتاد‏‎‎‏ ‏What Happens in Vegas

کارگردان: تام وون. فیلمنامه: دنا فاکس. موسیقی: کریستف بک. مدیر فیلمبرداری: متیو اف. لئونتی. تدوین: مت ‏فرایدمن. طراح صحنه: استوارت ورتزل. بازیگران: کامرون دیاز[جوی مک نالی]، اشتون کاچر[جک فول]، کوئین ‏لطیفه[دکترتویچل]، راب کوردری[جفری “هیتر” لویس]، لیک بل[تونی “تیپر” ساکسون]، تریت ویلیامز[جک فولر ‏پدر]، میشله کروسیک[چانگ]، دنیس میلر[قاضی ووپر]، دنیس فارینا[ریچارد بنگر]، جیسون سودیکیس[میسون]، ‏زیک گالیفیاناکیس[دیو]. 99 دقیقه. محصول 2008 آمریکا. نام دیگر: ‏What Happens in Vegas‏. ‏

جوی مک نالی کارگزار موفق بورس در شبی که قصد برگزاری جشن تولد دوست پسرش را دارد، از سوی او ترک ‏می شود. همزمان جک فول جوان نیز که در کارگاه نجاری پدرش کار می کند، به خاطر تنبلی و از زیر کار در رفتن ‏اخراج می شود. این دو نفر برای رهایی از دست ناراحتی به دامان الکل پناه می برند. آنها بعد از آشنایی تصادفی در ‏یک بار، برای فراموش کردن همه چیز به سوی لاس وگاس به راه می افتند. اما فردای آن روز که از خواب بیدار می ‏شوند، خود را زن و شوهر می یابند. با این تفاوت که شب گذشته، در بازی با ماشین جک پات برنده 3 میلیون دلار شده ‏اند. بدیهی این زوج ناجور نمی توانند با هم کنار بیاند و بلافاصله به فکر طلاق می افتند. اما ازبد حادثه قاضی دادگاه که ‏مردی معتقد به اصول و از جوانان سر به هوای امروزی متنفر است، تنها راه تصاحب این پول را شش ماه زندگی این ‏زوج با یکدیگر اعلام می کند. در طول این شش ماه نیز باید مرتباً با دکتر تویچل در تماس باشند و اگر در ملاقات های ‏خود کوتاهی کنند، پولی در کار نخواهد بود. ‏

جوی که ناچار به آپارتمان جک نقل مکان کرده، خیلی زود رفتار سبکسرانه او را آزارنده یافته و در صدد یافتن راهی ‏برای خلاصی از دست او و تصاحب همه 3 میلیون دلار برمی آید. جک نیز که قادر به تحمل شش ماه زندگی با جوی ‏منظم و تمیز نیست، در فکر راه حلی مشابه است…. ‏

چرا باید دید؟

دومین فیلم هفته که در وگاس می گذرد، بر خلاف فیلم قبلی و بر خلاف داستان کلیشه ای اش می تواند لحظاتی خنده ‏گذرا را بر لب های شما بنشاند. دو بازیگر جوان پسند هالیوود در کنار هم قرار گرفته اند تا جنگ ابدی میان مردها و ‏زن ها را بار دیگر روی پرده نمایش دهند. مطابق معمول هم مرد شلخته و بی سر و سامان و زن منظم و موفق و مدیر ‏است. پاداش این دو نفر در این مسابقه یک جایزه 3 میلیون دلاری است، اما در پایان مثل یک قصه پریان دوست ‏داشتنی، دختر و پسر همدیگر را و عشق ر اکشف می کنند. دختر واقع بین تر می شود و مرد سر و سامانی به زندگی ‏خود می دهد و مسئولیت پذیر می شود. یک کهن الگوی هنوز موفق و محبوب که 20 میلیون دلاری نصیب سرمایه ‏گذران روی دومین فیلم بلند تام وون کرده است. ‏

تام وون اسکاتلندی تبار که با ساخت فیلم های کوتاه و سپس تلویزیونی وارد دنیای فیلمسازی شده، پس از کارگردانی ‏قسمت هایی از سریال موفق ‏Cold Feet‏ اولین فیلم بلند خود را با نام ‏Starter for 10‎‏ در سال 2006 ساخت. یک ‏کمدی عاشقانه که توانست موفقیت تجاری و هنری معقولی کسب کند. اما این بار، وون که از دانشگاه بریستول در رشته ‏نمایش فارغ التحصیل شده و تجربه ای قابل اعتنا در شبکه 1 بی بی سی دارد، نتوانسته از آزمون منتقدان سخت گیر ‏راحت بیرون بیاید. اکثراً آن را تقلیدی و خالی از بداعت ارزیابی کرده اند که فقط طرفداران دیاز و کاچر را به تماشای ‏خود فرا خواهد خواند. ‏

غم انگیز است دیدن به هچل افتادن وون بعد از ‏Starter for 10‎‏ در یک کمدی عاشقانه معمولی هالیوودی که تنها لحظه ‏واقعاً کمیکش-برای من- شنیدن دیالوگ های قاضی ووپر است. که آن هم به پای دیالوگ های قاضی در فیلم تازه چه ‏خبر دکتر جون؟ نمی رسد!‏

ژانر: کمدی، عاشقانه. ‏

film711_3.jpg


محموله 200‏‎‎‏ ‏Груз 200‎

نویسنده و کارگردان: الکسی بالابانوف. مدیر فیلمبرداری:الکساندر سیمونوف. تدوین: تاتیانا کوزمیچیووا. طراح صحنه: ‏پاول پارخومنکو. بازیگران: آگنیا کوزنتسووا[آنگلیکا]، الکسی پولویان[سروان ژوروف]، لئونید گروموف[آرتم]، ‏الکسی سربریاکوف[الکسی]، لئونید بیچووین[والرا]، ناتالیا آکیمووا[آنتونینا]، یوری استپانوف[میخائیل]، میخائیل ‏اسکریابین[سونکا]. 89 دقیقه. محصول 2007 روسیه. نام دیگر: ‏Gruz 200‎، ‏Freight 200‎، ‏Cargo 200‎‏. برنده ‏جایزه بهترین کارگردانی و نامزد جایزه بزرگ بهترین فیلم از جشنواره گیخون، برنده جایزه ‏KNF‏ از جشنواره ‏روتردام، نامزد جایزه بزرگ از جشنواره فیلم های روسی ‏Sochi Open‏. ‏

سال 1984، شوروی. اتومبیل آرتم استاد دانشگاه در رشته الحاد علمی هنگام بازگشت از خانه برادرش سروان میخائیل ‏میان راه خراب می شود. آرتم پس از طی مسافتی به خانه ای رسیده و از ساکنان آنجا تقاضای کمک می کند. صاحب ‏خانه الکسی که به کار فروش مشروب قاچاق اشتغال دارد، بعد از سپردن اتومبیل به کارگرش سونکا برای تعمیر، از ‏آرتم می خواهد تا در باده پیمایی با او مشارکت کند. بعد از چند گیلاس بحث بر سر وجود خدا و روح میان آنها در می ‏گیرد. همزمان والرا نامزد دختر سروان میخائیل که به یک دیسکو رفته، به همراه آنگلیکا-دختر سرپرست حزب در ‏منطقه- از آنجا خارج و برای خرید مشروب به مزرعه الکسی می روند. در این میان آرتم بعد از تعمیر اتومبیل اش از ‏نزد الکسی خارج و برای خوابیدن به منزل برادرش بازمی گردد. والرا در خانه الکسی مشروب خورده و از حال می ‏رود. مرد سادیستی نیز که در اطراف خانه می پلکد، بعد از کشتن سونکا آنگلیکا را اسیر کرده و به خانه نزد مادر ‏الکلی اش می برد. خیلی زود مشخص می شود که او سروان پلیس ژوروف است و از قدرت خود برای ارضای امیال ‏حیوانی خود سو استفاده می کند. آنگلیکا از ژوروف می خواهد تا رهایش کند، چون به زودی نامزدش از افغانستان ‏بازگشته و در صورت خبردار شدن از ماجرا دست به انتقام خواهد زد. اما همزمان سروان میخائیل به فرودگاه رفته تا ‏محموله ای از اجساد سربازان را تحویل بگیرد. محموله ای که شماره 200 به آنها داده شده و این بار یکی از اجساد ‏متعلق به نامزد آنگلیکاست….‏

چرا باید دید؟

الکسی اوکتیابرینوویچ بالابانوف متولد 1959 سوردلوفسک[یکاترینبورگ فعلی]شوروی سابق، از فیلمسازان محبوب ‏روسیه است. غربی ها او را با فیلم جنایی برادر در 1997 کشف کردند و بعدها با رغبت به تماشای قسمت دوم همین ‏فیلم[یکی از پرفرش ترین فیملهای تاریخ سینمای روسیه] نشستند که سرگئی بودروف جونیور فقید در هر دو فیلم نقش ‏اصلی را بازی می کرد. بالابانوف فیلمسازی را 1989 با فیلم یگور و ناستیا آغاز کرده و غیر از دو فیلم فوق، آثار ‏موفقی مانند ‏‎ Of Freaks and Men‎، جنگ و درد نمی آورد را در کارنامه اش دارد که در جشنواره های بین المللی ‏فراوانی به نمایش درآمده و جوایزی هم به دست آورده اند. محموله 200 آخرین فیلم اوست که بر اساس ماجرای قتل ‏های ویتبسک در 1984 ساخته شده و در روسیه توانسته بیش از 3 و نیم میلیون روبل در گیشه به دست آورد.‏

بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی موج ساخت فیلم هایی علیه هر آنچه در گذشته وجود داشت، به راه افتاد. دیگر ‏فیلمسازان غربی نبودند که در رد اردوگاه کمونیسم فیلم می ساختند، بلکه کسانی این کار را می کردند که دهه ها درون ‏این سیستم زیسته و به زیر و بم آن آشنا بودند. اما پشت پرده آهنین خیلی زودتر از آنچه تصور می شود جذابیت خود را ‏برای تماشاگران از دست داد. با این حال هنوز فیلم هایی درباره فضا، شرایط و وقایع آن دوران ساخته می شود. هنوز ‏تسویه حساب ادامه دارد و بالابانوف نیز در قالب فیلمی خشن و تکان دهنده به سراغ آخرین روزهای حکومت کمونیستی ‏رفته است.‏

مطابق معمول این فیلم ها نیز در کنار حادثه پردازی و نمایش رفتار سادیستی پلیسی که دچار ناتوانی جنسی است-تمثیلی ‏ساده از نازایی سیستم قبلی-بحث هایی در رد بینش ماتریالیستی، تناقض های حل نشدنی مانند وجود روح و خدا و… ‏دارد که در دهان شخصیت ها قرار داده است. حتی با انتخاب شغلی مانند استاد مطالعات الحادی برای آرتم جنبه ای رو ‏و آشکار به آن بخشیده است. بالابانوف با محموله 200[نام رمزی که روی اجساد سربازان کشته شده در افغانستان ‏گذاشته شده بود] از سبک و سیاق مردم پسند فیلم های برادر دور افتاده و به سوی کمدی سیاه و خشونت آمیزی روی ‏آورده که در برخی لحظات در انتقال فضای آن دوران بسیار کوبنده عمل می کند. ممکن است با دیدن فیلم و مخصوصاً ‏خانه سروان ژوروف به یاد کشتار با اره برقی در تگزاس بیفتید، پس اگر نازک نارنجی یا دارای قلبی ضعیف هستید، ‏دیدن فیلم را نوصیه نمی کنم. فیلم فاقد موسیقی اریژینال است و از ترانه های مشهور روسی در همه جای فیلم به شکل ‏انتخابی، استفاده شده است. ‏

ژانر: درام، مهیج. ‏

film711_4.jpg

پیشخدمت‎‎‏ ‏Waitress

نویسنده و کارگردان: آدرین شلی. موسیقی: اندرو هولاندر. مدیر فیلمبرداری: متیو ایروینگ. تدوین: آنت دیوی. طراح ‏صحنه: رمزی ایوری. بازیگران: کری راسل[جنا]، ناتان فیلون[دکتر پوماتر]، چریل هینز[بکی]، آدرین شلی[داون]، لو ‏تمپل[کال]، ادی جمیسون[اوگی]، جرمی سیستو[ارل]، اندی گریفیث[جو]. 108 دقیقه. محصول 2007 آمریکا. برنده ‏جایزه بهترین گروه بازیگری و نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن.ادرین شلی از مراسم ‏Chlotrudis، نامزد ‏جایزه انسانیت، نامزد جایزه بهترین فیلمنامه از مراسم روحیه مستقل، برنده جایزه تماشاگران و بهترین بازیگر ‏مرد/ناتان فیلون از جشنواره نیوپورت بیچ، برنده جایزه بهترین فیلم داستانی از جشنواره ساراسوتا، برنده جایزه وایات ‏از مراسم انجمن منتقدان ساوت وسترن. ‏

جنا در یک کافه به کار پیشخدمتی و پختن شیرینی اشتغال دارد. او از زندگی با ارل راضی نیست و زمانی که می فهمد ‏حامله شده، این نارضایتی بیشتر اوج می گیرد. او خواهان حفظ کودک است، اما قادر به ادامه زندگی با ارل نیست. ‏چون رفتار ارل روز به روز خشن تر و عاری از ظرافت می شود. جنا برای کنترل دوران بارداری خود به سراغ دکتر ‏همیشگی خود می رود، اما در آنجا با مرد جوان و خوش سیمایی که خود را دکتر پوماتر می نامند، روبرو می شود. ‏پذیرش یک دکتر مرد ابتدا اندکی سخت است، اما خیلی زود به وی عادت کرده و هر دو نفر شیفته هم می شوند. اما ‏مشکل دیگری نیز وجود دارد و آن متاهل بودن دکتر پوماتر نیز هست. این عشق ناممکن به زودی دامنه دار شده و با ‏بزرگ تر شدن شکم جنا آن دو نزدیک تر می شوند. چون پوماتر بر خلاف ارل رفتاری بسیار صمیمی و محبت آمیز با ‏جنا دارد. سرانجام روز زایمان فرا می رسد. جنا کودکش را به دنیا می آورد و این واقعه به او قدرت می دهد تا ارل و ‏دکتر پوماتر را ترک کرده و به سراغ زندگی و شغل محبوبش برود…‏

چرا باید دید؟

تلخ است سخن گفتن از آخرین ساخته فیلمساز مستعدی که مدتی پیش به قتل رسید. آدرین شلی متولد 1966 که در پی ‏سرقت از آپارتمانش در اول نوامبر 2006 کشته شد. بازیگر، نویسنده و کارگردانی است که کامل ترین اثرش بعد از ‏مرگ وی اکران شد. آدرین تباری روس و یهودی داشت. نام اصلی اش آدرین لوین و زاده کوئینز نیویورک بود. از 10 ‏سالگی وارد دنیای نمایش شد و خیلی زود توانست جایی برای خود دست و پا کند. بعدها در دانشگاه بوستون به تحصیل ‏در رشته تهیه کنندگی پرداخت، اما آن را نیمه کاره رها کرد. با بازی در نقش های کوچک در فیلم های هال ‏هارتلی[حقیقت باورنکردنی و اعتماد] شروع به بازیگری نمود. در فیلم ها و سریال های متعددی بازی کرد و از 1994 ‏با ساختن فیلم کوتاه اسطوره محلی کارگردانی و نویسندگی را نیز آغاز نمود. اولین فیلم بلندش را با نام ‏Sudden ‎Manhattan‏ در 1997 ساخت. یک کمدی که خود نقش اصلی آن را ایفا می کرد. فیلم با موفقیت نسبی روبرو شد، اما ‏من ترا آنجا خواهم برد در 1999 اولین جوایز را نصیب او کرد. این فیلم نیز یک کمدی عاشقانه بود و با وجود توفیق ‏در این رشته میان این فیلم و سومین و آخرین فیلمش فاصله زمانی 8 ساله ای پدید آمد. ‏

پیشخدمت فیلمی کاملاً زنانه است. به معنای خوب آن البته، که توسط یک زن ساخته شده و حول محور روابط ناموفق ‏زناشویی می چرخد. جنا از زندگی خود با ارل خسته شده، رفتار ارل را تحمل می کند و اتفاق هایی بزرگ و کوچک ‏سبب می شود تا شهامت لازم را برای ترک او به دست آورد. در واقع تولد کودک، زایش دوباره جنا نیز هست. او با به ‏دست آوردن حس و قدرت مادری به رویای خود نیز-راه انداختن کسب و کاری برای خود بر اساس توانایی کم نظیرش ‏در پختن شیرینی-جامه عمل می پوشاند. البته در پایان به هر دو مرد زندگیش نه می گوید و در آخرین پلان های فیلم او ‏را می بینید که دست در دست دختر کوچکش شاد و سرخوش در جاده ای دور می شوند[یعنی تایید ضمنی نوعی زندگی ‏بدون مردها که این روزها در حال رواج یافتن است و خانم ها بچه دار شدن بدون زندگی در کنار پدر بچه را ترجیح می ‏دهند!]. ‏

جدا از دیدگاه افراطی پایانی فیلم، تماشای دیدن این کمدی عاشقانه را درباره زندگی آدم های طبقه متوسط آمریکایی- که ‏از رویاپردازی خاص آن نیز عاری نیست- در قالب بلوغ روحی یک زن را توصیه می کنم. یک مثل آب برای شکلات ‏آمریکایی در ستایش لذت پختن شیرینی و آشپزخانه به عنوان مکانی رهایی بخش!‏

ژانر: کمدی، درام، عاشقانه. ‏

film711_5.jpg

تنهایی‎‎‏ ‏La Soledad

کارگردان: خائیمه روزالس. فیلمنامه: خائیمه روزالس، انریک روفاس. مدیر فیلمبرداری: اسکار دوران. تدوین: مارتینز ‏سوسا. طراح صحنه: ایون آرتکس. بازیگران: سونیا آلمارکا[آدلا]، پترا مارتینز[آنتونیا]، میریام کورئا[اینس]، نوریا ‏منسیا[نیوس]، ماریا بازان[هلنا]، یسوس کارسیو[مانولو]، لویس ویلانیوا[کارلوس]، لویس برمخو[آلبرتو]، خوآن ‏مارگالو[کشیش]، خوزه لویس توریخو[کشیش]، کارمن گوتیه رز[میریام]. 128 دقیقه. محصول 2007 اسپانیا. نام ‏دیگر: ‏Solitary Fragments‏. برنده جایزه بهترین کارگردانی و نامزد جایزه بهترین تدوین-بهترین فیلم و بهترین ‏فیلمنامه اصیل زا مراسم انجمن منتقدان سینمیا اسپانیا، برنده جایزه بهترین فیلم از مراسم فتوگراماش د پلاتا، برنده جایزه ‏بهترین کارگردانی-بهترین فیلم و بهترین بازیگر تازه کار.خوزه لوئیس توریخو از مراسم گویا، برنده جایزه بهترین فیلم ‏از مراسم سنت خورد، برنده جایزه بهترین بازیگر زن/پترا مارتینز و بهترین بازیگر زن تازه کار/سونیا آلمارکا از ‏اتحادیه بازیگران اسپانیولی. ‏

آدلا از پدرو جدا شده و زندگی خالی و بی تحرکی را در شهرستان با بزرگ کردن کودکش میگوئلتو مراقبت از پدرش ‏خوآن و کار در یک اداره می گذراند. سرانجام تصمیم می گیرد در جستجوی زندگی بهتر به مادرید نقل مکان کند. او ‏به آپارتمان اینس و کارلوس اثاث کشی کرده و شغلی نیز پیدا می کند. اما زمانی که نشانه هایی از بهتر شدن زندگی اش ‏ظاهر می شود، بمبی در اتوبوس شهری که او به همراه میگوئلتو سوار آن شده منفجر می شود. ‏

آنتونیا بیوه یک مغازه خواربارفروشی خریده و با مانولا آشنا شده است. او مادر اینس-همخانه آدلا-، نیوس و هلنا است. ‏نیوس غده ای سرطانی دارد و هلنا نیز قصد خرید خانه ای دیگر کرده و مادر را برای گرفتن پول تحت فشار گذاشته ‏است. آنتونیا بعد از عمل جراحی موفقیت آمیز اینس، تصمیم به زندگی با مانولا گرفته و تصمیم به فروش آپارتمان خود ‏را می گیرد. اما این تصمیم راه را برای بروز تنش در میان خانواده باز می کند…‏

چرا باید دید؟

خائیمه روزالس متولد 1970 بارسلونای اسپانیاست. سه سالی را در مرکز مطالعات سینمایی کوبا تحصیل کرده و سپس ‏به مدرسه سینما و تلویزیون استرالیا رفته است. فیلم های کوتاه موفق زیادی در کارنامه اش دارد و با اولین فیلم بلندش ‏ساعت های یک روز/‏Las horas del día‏ موفق به دریافت جایزه فیپرشی از جشنواره کن شده است. ‏

تنهایی دومین فیلم بلند روزالس است که خود را تحت تاثیر بروسون و ازو می داند و از نماهای ثابت و نمایش حوادث ‏روزمره زندگی در فیلم هایش استفاده می کند. ظاهراً از دهه 1970 موجی به راه افتاد تا در برابر تلاش سینماگران دهه ‏های گذشته برای حدف دقایق ملال آور زندگی و رسیدن به چیزی که تا آن روز سینما نامیده می شد، مقاومت کرده و ‏برای کشف سکون و یکنواختی و ریتم ایستای زندگی عادی اقدام کنند. نتیجه را می دانید: به اوج رسیدن فیلمسازانی ‏چون تارکوفسکی و بعضی ها که دیدگاه فلسفی خاص خود را داشتند و نمونه های متاخرتر و وطنی آن چون کیارستمی ‏و پناهی که مبلغ نوعی مینی مالیسم محسوب می شوند. شخصاً با این گونه فیلم های مخالفتی ندارم، اما فکر می کنم ‏افراط در نمایش دقایق خسته کننده زندگی در دراز مدت سبب دوری تماشاگر از سینما خواهد شد. ‏

روزالس برای پرهیز این واقعه دست به تجربه ای متفاوت زده و آن تقسیم پرده به دو قسمت و گاه نمایش یک واقعه از ‏زوایای گوناگون کرده است. کاری مانند ناپلئون ابل گانس ولی بار هدفی متفاوت که قصد آن نمایش عظمت و گستردگی ‏یک واقعه نیست. بلکه نمایش تنهایی و دور بودن آدم ها از یکدیگر است. هیچ کدام از نیمه های تصویر در جای منطقی ‏خود نیستند. جهت نگاه یا ورود و خروج آدم ها از کادر مخالف با نیمه دیگر است و همین امر بر با هم ولی جدا بودن ‏اشخاص داخل کادر بیشتر صحه می گذارد. خلا عاطفی و همه جانبه ای که این آدم ها در آن دست و پا می زنند، در ‏کمتر دقایقی شکسته می شود. روایت فصل بندی شده[چهار فصل و یک موخره] روزالس در کنار قصه دو پاره ‏آن[ماجرای آدلا و زندگی دختران آنتونیا که فقط به واسطه همخانه بودن اینس و آدلا به هم وصل می شود] نیز بر این ‏بیگانگی بیشتر تاکید می کند. همه به نوعی اسیر حرص، خودخواهی، علائق، نفرت ها و رنج های خویشند. با همند، اما ‏تنهایی غریبی آنها را احاطه کرده است. حتی مادرید نیز شهری خلوت و غریب تصویر می شود که انفجار بمبی در ‏اتوبوس نیز نمی تواند سبب ازدحام شود!‏

با این حال تنش در همین زندگی های منفرد نیز هست، چون از احساسات ساختگی و بلندپروازی های بیهوده تهی نیست. ‏پرداخت نامتعارف روزالس را در فیلم قبلی اش شاهد بودیم. روایتی کاملاً غیر معمول از زندگی یک قاتل سریالی که ‏این بار در قالب دو داستان موازی از زندگی امروزی انسان مدرن به اوج رسیده است. اما طولانی بودن زمان نمایش آن ‏می تواند اندکی در فراری دادن تماشاگر موثر باشد. اگر شیفته این نوع سینما هستید، تنهایی همه چیز دارد. در غیر این ‏صورت نیز توصیه می کنم برای آشنایی با یکی از تازه نفس ترین کارگردان های اسپانیا و یکی از متفاوت ترین شان، ‏فرصت را غنیمت بدانید!‏

ژانر: درام. ‏

film711_6.jpg

کمپانی جنگ‏‎‎‏ ‏War, Inc.‎

کارگردان: جاشوا سفتل. فیلمنامه: مارک لینر، جرمی پیکسر، جان کیوزاک. موسیقی: دیوید رابینز. مدیر فیلمبرداری: ‏زوران پوپوویچ. تدوین: مایکل برنبائوم. طراح صحنه: میلیین کرکا کالیاکوویچ. بازیگران: جان کیوزاک[برند هاوزر]، ‏جوآن کیوزاک[مارشا دیلون]، ماریزا تومی[ناتالی هگلهوزن]، هیلاری داف[یونیکا بیبی یا]، بن کینگزلی[واکن]، دان ‏آیکروید[معاون رئیس جمهور]، ند بلامی[زوبله/اوک یو فی تاکنوفمینی]، ولیزار بینف[تاجر آلمانی]، شیرلی ‏برنر[همسر هاوزر]، بن کراس[مدوزا هیر]، سرگئی تریفونویچ[اوک می فی تاکنوفمینی]، داگ دیرث[جئوف]، ‏لیوبومیر نیکوف[عمر شریف]. 107 دقیقه. محصول 2008 آمریکا. نام دیگر: ‏Brand Hauser: Stuff Happens‏. ‏

برند هاوزر مامور سابق سیا و آدم کش حرفه ای فعلی پس از انجام ماموریتی موفق آمیز توسط معاون سابق رئیس ‏جمهور و مدیریت شرکتی بزرگ در حال حاضر، برای کشتن عمر شریف-مردی که در جریان انتقال نفت به آمریکا ‏دخالت کرده- به تراکستان فرستاده می شود. برند هاوزر که در پوشش مسئول برگزاری یک نمایشگاه تجاری بین المللی ‏وارد تراکستان شده به زودی خود را در معرکه غریبی می بیند. ابتدا با خبرنگاری دست چپی به نام ناتالی هگلهوزن ‏آشنا و خود را شیفته وی می یابد و از سوی دیگر به توصیه معاونش مارشا دیلون باید برای رونق نمایشگاه ترتیب ‏ازدواج یونیکا بیبی یا ستاره مشهور پاپ تراکستان در روز افتتاح بدهد. هاوزر که پول هنگفتی برای کشتن عمر شریف ‏دریافت کرده، برای اولین بار در زندگیش دچار لرزش دست شده و قادر به انجام ماموریت نیست. این وضعیت با ‏یادآوری روزهای تلخ گذشته و ماجرای کشته شدن همسر و ناپدید شدن دخترش تشدید می شود. اما همه چیز با درک این ‏که چه کسی در پشت پرده همه این ماجراها قرار دارد، پیچیده تر خواهد شود. چون سرنخ ها در دست واکن مربی ‏سابقش در سیا است، کسی که او می پنداشت سال ها قبل او را به خاطر انتقام خانواده اش به قتل رسانده است…‏

چرا باید دید؟

جاشوا سفتل نیویورکی و 40 ساله است. در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا فیلم ساخته، در 22 سالگی اولین ‏جایزه امی خود را برای مستند گمشده و پیدا شده-درباره کودکان یتیم رومانیایی- نامزد شده که آن را با 2000 دلار ‏ساخته بود. اما نمایش آن هزاران دلار اعانه برای یتیم های رومانی فراهم کرد و بسیاری از آنان خانواده هایی تازه ‏یافتند. فیلم های بعدی او مانند جنگجوی پیر و ‏Taking on the Kennedys‏ از سوی مجله تایم به عنوان بهترین فیلم ‏های سال انتخاب شدند. اولین فیلم داستانی اش ‏Breaking the Mold: The Kee Malesky Story‏ را برای ‏تلویزیون ساخته و کمپانی جنگ اولین فیلم بلند سینمای اوست که مانند فیلم پیشین در ژانر کمدی قرار دارد. ‏

البته این بار یک کمدی سیاسی واقعاً سیاه که به نقد رفتار و سیاست خارجی دولت آمریکا می پردازد. سفتل دولت را در ‏قالب شرکتی بزرگ تصویر کرده که توسط آدم هایی سودجو اداره می شود که هیچ هدفی غیر از کسب پول ندارند. حتی ‏جنگ نیز برای آنها یک تجارت و راهی برای دست یافتن به انحصار است. اما سفتل به اینها قانع نیست، او با ژانر و ‏خرده فرهنگ عامیانه و موسیقی پاپ کشورش نیز شوخی می کند. از ایده گفت و گوی های هاوزر با روبات داخل ‏وسایل نقلیه اش که جدا از راهنمایی های فنی یا یافتن نشانی ها حکم روان درمانگر او را نیز دارد یا هیلاری داف که ‏آوازهایی به شدت ابلهانه را در هیبت یک ستاره پاپ[تصویری که مطابق رفتار صحنه ای خود اوست] اجرا می کند یا ‏شوخی با ژانر که باید همین ستاره پاپ دختر گمشده هاوزر از کار دربیاید و چیزهای دیگر مانند نوشیدن سس تند به ‏جای مشروب توسط هاوزر و….‏

و از همه جالب تر اینکه تراکستانی که تصویر می شود با وقایع عراق و افغانستان بی شباهت نیست و فیلمنامه بر اساس ‏مقاله “بغداد سال صفر” نائومی کلاین نوشته شده است. اینکه چگونه می شود از یک مقاله تحقیقی یک کمدی سیاه در ‏آورد، بهتر است آن راخودتان با تماشای فیلم کشف کنید!‏

فیلم با بودجه ای 10 میلیون دلاری ساخته شده و به نظر نمی رسد که باعث سرشکستگی تولید کنندگان خود شود، هر ‏چند آمریکایی ها این نوع نگاه به خود را چندان هم نمی پسندند!‏

ژانر: اکشن، کمدی، جنایی، درام، مهیج. ‏

‏ ‏‎ ‎

film711_7.jpg

سکس و مرگ 101‏‎‎‏ ‏Sex and Death 101‎

نویسنده و کارگردان: دانیل واترز. موسیقی: رالف کنت. مدیر فیلمبرداری: درین اوکادا. تدوین: ترودی شیپ. طراح ‏صحنه: جان لارنا. بازیگران: سایمون ببکر[رادریک بلنک]، وینونا رایدر[جیلیان د ری/نل دث]، لزلی بیب[میراندا]، ‏میندی کوهن[تریکسی]، جولی باون[فیونا]، فرانسیس فیشر[هوپ هارتول]، تنک ساد[بتا]، پاتون ازوالت[فرد]، دش ‏میهاک[لستر]، نیل فلین[زیک]، تام بیشاپس[ملکوم]، کورین رایلی[لیزی]، سوفیا مانک[سینتیا رز]، مارشال بل[ویکتور ‏رز]، راب بندیکت[باب]، ناتاشیا مالث[بمبی]، پولیانا مک اینتاش[تامپر]، ایندیرا وارما[دیوون سرور]، سیندی ‏پینکت[مادر رادریک]، جسیکا کیپر[کارلوتا والدز]. 100 دقیقه. محصول 2007 آمریکا. برنده جایزه بهترین ‏کارگردانی از جشنواره سیاتل. ‏

رادریک بلنک مردی خوش تیپ و موفق است تا اینکه ایمیلی حاوی 101 نام دریافت می کند. این نام ها همگی به زن ‏ها تعلق دارند. اسامی آغاز لیست آشنا هستند، یعنی به خانم هایی تعلق دارند که رادریک در گذشته با آنها رابطه سکسی ‏داشته است. این فهرست ابتدا توجه رادریک را جلب نمی کند، اما ملاقاتش با سه مرد مرموز-آلفا، بتا و فرد- که پرده از ‏ماهیت لیست 101 نفری برمی دارند زندگی او را زیر و رو می کند. آنها به رادریک می گویند که قبل از مرگش با تمام ‏این اسامی سکس خواهد داشت و زمانی که به رقم 101 برسد، مرگ نیز به سراغ وی خواهد آمد. رادریک ابتدا این ‏واقعه را شوخی می پندارد، چون با کمتر از یک پنجم اسامی برخورد و سکس داشته است. اما خیلی زود کار و زندگی ‏رادریک مختل شده و همه چیز دست به دست هم می دهند تا به رقم 101 نزدیک شود. همزمان زنی ملقب به نل دث ‏دست به شکار مردها و کشتن شان کرده در شهر وحشت آفریده است. و زمانی که پلیس سرانجام موفق می شود هویت ‏اصلی او-جیلیان د ری- را کشف کند، رادریک نیز این نام در انتهای لیست خود می یابد….‏

چرا باید دید؟

دانیل بروس واترز 46 ساله است. اهل کلیولنداوهایو در 1989 با فیلم ‏Heathers‏ ورودی چشمگیر را به عالم سینما به ‏عنوان فیلمنامه نویس تجربه کرد. یک کمدی جنایی عاشقانه و رازآمیز که برای وینونا رایدر نیز به عنوان تجربه ای ‏موفق در کارنامه بازیگری اش ثبت شد. کارهای بعدی او در مقام سناریونویس مانند ماجراهای فور فیرلین، هادسن ‏هاوک، بازگشت بتمن و مرد ویرانگر نیز بر شهرت و اعتبار واترز افزود، اما وقتی در سال 2001 روی صندلی ‏کارگردانی نشست تا ‏Happy Campers‏ را بسازد بخت از او برگشت. فیلم یک کمدی معمولی بود که در گیشه نیز ‏نتوانست موفقیت چندانی کسب کند. شاید از همین رو است که میان ان و فیلم فعلی 6 سالی فاصله افتاد. ‏

سکس و مرگ 101 یک کمدی کم و بیش سیاه است، با رگه هایی از فانتزی که می تواند آبی بر اتش خیال پردازی های ‏سکسی مردها باشد. رادریک که بعد از مدتی کوتاه شیفته این لیست شده و اتفاق هایی زشت و زیبا-جذاب ترین شان ‏ملاقات با سینتیا رز سکسی و نحوه همخوابگی اش با ده ها دختر باکره در پی یک تصادف جاده ای است- برایش می ‏افتد، در پایان از ترس رسیدن به انتهای لیست خود را در خانه زندانی می کند. ‏

پایان قابل حدس فیلم نیز با وجود کلیشه ای بودنش-یعنی عاشق شدن جیلیان و رادریک زنباره-پذیرفتنی است. چون ‏قواعد ژانر چنین چیزی را طلب می کند. انتخاب بازیگران یکی از نکات برجسته فیلم است و وینونا رایدر در نقش زن ‏مرگباری که باعث می شود قربانیانش خود را در جرائم جنسی علیه زنان مقصر بیابند، فوق العاده است. با این حال فیلم ‏نتوانسته آن چنان که باید و شاید منتقدان و تماشاگران آمریکایی را راضی کند.‏

فیلم با بودجه اندک 5 میلیون دلار ساخته شده و با وجود اینکه به پای جذابیت فیلم های پیشین والترز نمی رسد، بدون ‏شک به رقمی فراتر از این دست خواهد یافت. پس جای نگرانی نیست. شما هم اگر مدتی است شاهد اتفاق های کمدی ‏سکسی بانمک در زندگی خودتان نبوده اید، سعی کنید یک لیست برای خودتان دست و پا کنید!‏

ژانر: کمدی، درام. ‏