دکتر همایون کاتوزیان- در باره ریشه های مذهبی فروغ نمی توان پاسخ درست و مشخصی داد، اما این یک اصل است که او با استفاده از واژه گناه، اعلام می کند که قبول دارد که این کار گناه است و می گوید که گناه کردم. در غیر این صورت می گفت: لذت بردم، گناه هم نکردم.
فروغ در جست و جوی بهشت گمشده
اشاره کردید که فروغ در آثارش به دنبال یک “ بهشت گمشده ” است، این بهشت گمشده را چگونه ترسیم می کنید؟
موضوع بهشت گمشده هرگز مفهومی نو و تازه نیست و این بهشت گمشده از دیر باز در ادبیات و مذاهب متفاوت وجود داشته است. و در واقع بهشت گمشده یک هدف خیالی است و شاعر و نویسنده و هنرمند، در نفس و نا خودآگاهش، نسبت به میل به خواستن این بهشت گمشده آگاه است، اما نمی داند که آن را پیدا نخواهد کرد و درست به همین دلیل است که به دنبال آن می گردد.
اما مثلاً مولانا اقرار می کند که این بهشت یافت نمی شود و می گوید: آنچه یافت می نشود(!) آنم آرزوست. یعنی در اینجا شاعر نیک آگاه است که آن جهان فاضل، یافت نمی شود.
این به کل یک موضوع دیگر است و ما تنها در عرفان است که با چنین مواردی مواجه می شویم. و در این مورد به عقیده من، مولانا به جد نمی گوید که می داند که پیدا نخواهد کرد، چون در نمونه های بسیار دیگری، می گوید که این بهشت را پیدا خواهد کرد. در واقع، در این زمان، شاعر دچار حالتی می شود که هیچ توفیقی نمی تواند او را راضی کند. البته این را هم بگویم که در شعر فروغ ما بیشتر با روانشناسی سر و کار داریم تا عرفان، هرچند که این دو آنقدر ها هم از هم فاصله ندارند، خصوصاً روانشناسی مدرن که شباهت های زیادی با عرفان دارد.
فکر می کنید شعر فروغ تنها در حیطه روانشناسی قرار دارد یا مضامین عرفانی را هم می توان در آن پیدا کرد؟
همان طور که اشاره کردم، این دو مفهوم زیاد از هم فاصله ندارند ولی شعر فروغ بیشتر روانشناسانه است و گاه در مواردی نادر، رگه هایی از عرفان در آن داخل می شود.
برسیم به واژه “ گناه ” در فروغ. از این واژه می توان برداشت مذهبی هم کرد؟
به هر حال صحبت از قضاوت جامعه است. چون گناه یک معنای خارجی دارد و پیداست که یک سوی ماجرا، مفهوم مذهبی آن است و در اینجا شاید حتی تمامی منظور مذهبی باشد.
استفاده از این واژه” گناه” بدین معنا نیست که فروغ جایی در ناخودآگاهش، به مذهب باور داشته است؟
نمی دانم. در باره ریشه های مذهبی او، نمی توان پاسخ درست و مشخصی داد، اما این یک اصل است که او با استفاده از واژه گناه، اعلام می کند که قبول دارد که این کار گناه است و می گوید که گناه کردم. در غیر این صورت می گفت: لذت بردم، گناه هم نکردم. و فروغ از این نمونه ها کم ندارد مانند شعر هرجایی و یا در دیو شب.
مفهوم جست و جوی بهشت گمشده را می توان به نوعی آرمان گرایی هم تعبیر کرد. شما فروغ را شاعری سیاسی می دانید؟
به طور کل به فروغ فرخزاد نمی توان، عنوان شاعر سیاسی داد. چون وقتی به زندگی و آثارش توجه می کنیم، می بینم شعر سیاسی در کارنامه او یافت نمی شود، او چند شعر پیشگویانه دارد و در این اشعار دو لایه مهم مطرح می شود. نخست اتنظار ظهور منجی، و لایه دوم ظهور راوی به عنوان منجی. یعنی رهایی شاعر.