سفری به ولایت عنکبوت

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

ماجرا این است: مجتبی لطفی، مسئول بخش اطلاع رسانی دفتر آیت الله منتظری در هفدهم مهرماه گذشته بازداشت و ‏مدت ها در سلول انفرادی بازداشتگاه اداره‌ی اطلاعات قم نگهداری و بازجویی می ‌شود. ‏

در این مدت، تنها خبری که از وی منتشر می‌شود اظهارات حجت‌الاسلام عبداللهی دادستان ویژه‌ی روحانیت قم است که ‏اتهام لطفی را “فعالیت در شرکت‌های هرمی، نگهداری سی‌دی‌های خلاف اخلاق و تجهیزات دریافت از ماهواره، تهیه ‏و توزیع جزوات و مقالات بدون داشتن مجوز قانونی” اعلام و هرگونه ارتباط این بازداشت با اظهارات آیت الله منتظری ‏را تکذیب کرده و آن را “فرافکنی و انحراف از اصل پرونده” می نامد.‏

‏ پس از انتشار اظهارات دادستان، فرزند آیت الله منتظری این رفتار را “انتقام از ایشان” می‌خواند و دفتر وی با انتشار ‏بیانیه‌ای رسما اعلام می کند که “مسئولیت آقای مجتبی لطفی تنظیم اخبار و اطلاع رسانی دفتر آیت الله منتظری بوده ‏است و کلیه مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها و اطلاعیه‌های دفتر ایشان را به خبرگزاری‌ها منعکس می‌نموده، بدیهی است ‏مسوولیت آن سخنان و نوشته‌ها به عهده شخص آیت الله منتظری یا دفتر معظم‌له می‌باشد و لطفی صرفاً اطلاع رسانی ‏نموده که این مساله نیز در راستای وظیفه‌ی کاری ایشان بوده است”.‏

‏ سرانجام پس از 50 روز بازداشت، حکم دادگاه ویژه‌ی روحانیت علیه مجتبی لطفی چنین اعلام می شود: “ 4 سال ‏حبس تعزیری و 5 سال تبعید به خارج از شهر قم پس از تحمل حبس که بنابر حکم صادره وی در مدت تحمل تبعید، حق ‏هیچ‌گونه فعالیت فرهنگی و تبلیغی ندارد و ممنوع‌القلم و تألیف است”.‏

اگرچه ظلمی که بر مجتبی لطفی می‌رود تنها روایت دیگری از سلسله‌ی هزار و یکشب فساد قضایی و حقوقی حاکم بر ‏نظام جمهوری اسلامی است، اما بازخوانی و گشودن حلقه‌های مفقوده‌ی آن می‌تواند به فهم بیشتر “سنت قضایی و ‏امنیتی” نظام کمک کند:‏

‏1.‏ نگارنده، سال‌هاست که افتخار دوستی با مجتبی لطفی را دارد؛ او جانباز شیمیایی جنگ و شاگرد مکتب فقهی و ‏سیاسی آیت الله منتظری است که با ذوقی که در کار مطبوعاتی دارد مسئولیت نشریه‌ی “اطلاع” (بولتن داخلی دفتر ‏ایشان) را بر عهده گرفته است. لطفی در سال 78 همکار روزنامه‌های خرداد و فتح بود و این سومین بار است که به ‏اتهام همراهی با استادش بازداشت می‌شود.‏

اولین بازداشت وی با فشارهای جسمی و روحی بسیاری همراه بود اما او بر آنچه باور داشت استوار ماند و خسته نشد و ‏مشکل دادگاه ویژه‌ی روحانیت و دستگاه اطلاعاتی نظام با وی نیز به همین نقطه، باز می‌گردد. لطفی معتقد بود که ‏‏”دینداران و روحانیان منتقد به ظلم‌های حاکم، نباید عرصه را خالی کنند… باید ماند و اطلاع‌رسانی کرد و نه از ایران ‏که از قم نیز نباید هجرت کرد”.‏

وقتی کسی با زندان و شکنجه، تنبیه نمی‌شود باید راه‌های دیگری را تجربه کرد که ساده‌ترین آنها، شکستن حرمت و ‏آبروی اوست. وقتی کسی نه همکاری با استبداد حاکم را می‌پذیرد و نه هجرت می‌کند، می‌توان اتهام او را “فعالیت در ‏شرکت‌های هرمی، نگهداری سی‌دی‌های خلاف اخلاق و تجهیزات دریافت از ماهواره” و یا بسیار فراتر از اینها اعلام ‏کرد؛ البته به شرط آنکه حکم با جزا متناسب باشد و دروغ، ناشیانه گفته نشود و حکم جرمی مثل “نگهداری سی‌دی‌های ‏غیر اخلاقی و…” سالها زندان و تبعید و ممنوع القلم شدن نباشد!‏

‏2.‏ لطفی یک هفته پس از سخنرانی انتقادی آیت الله منتظری در عید فطر گذشته و یک روز پس از انتشار ‏گزیده‌ای از دیدگاه‌های ایشان در یک روزنامه‌ی لبنانی بازداشت شد؛ در آن دیدگاهها آمده است: “اصل انقلاب و برپایی ‏نظام جمهوری اسلامی هدف مقدسی بود اما در نتیجه، اسم ماند و محتوا تغییر یافت و آنچه که در دوران شاه بر سر ‏مردم می‌آمد با نام‌های دیگری بازتولید و مایه‌ی ننگ اسلام شد”.‏

‏ دادستان ویژه‌ی روحانیت اما هراسناک و شتابزده، هرگونه ارتباط بازداشت لطفی را با اظهارات آیت‌الله منتظری نفی ‏می‌کند و از شرکت‌های هرمی و سی‌دی‌های خلاف اخلاق سخن می گوید.‏

‏ ‏

‏3.‏ محسنی إژه‌ای که امروز وزیر اطلاعات دولت احمدی‌نژاد است تا پیش از این، مقام اول دادگاه ویژه‌ی ‏روحانیت و قاضی تام‌الاختیار آن بود و کینه‌ی دیرینه‌ای از دفتر آیت‌الله منتظری دارد و سالها حکم بسیاری از شاگردان ‏وی را صادر کرده است. این تقسیم مسئولیت، کاملا قابل فهم است که لطفی 50 روز در بازداشتگاه انفرادی وزارت ‏اطلاعات باشد و ناگهان دادگاه ویژه روحانیت یکی از شدیدترین احکام خود را علیه لطفی صادر کند.‏

‏4.‏ حکم مجتبی لطفی را “قاضی سلیمی” امضا کرده است؛ این قاضی که با ریاست بر دادگاه‌های عبدالله نوری و ‏محسن کدیور، شهرت مطبوعاتی یافت پس از کوچ محسنی إژه‌ای به وزارت اطلاعات، از سوی آیت‌الله خامنه‌ای به ‏عنوان حاکم شرع و مقام اول دادگاه ویژه روحانیت منصوب شد و این در حالیست که همه‌ی سابقه‌ی تحصیل قاضی ‏سلیمی در حقوق قضایی، سه ماه بیشتر نیست.‏

پس از پیروزی انقلاب و تصمیم نظام بر جایگزینی قضات طاغوتی به قضات انقلابی، مجموعه‌ای از طلاب حوزه‌ی ‏علمیه‌ی قم برای یک دوره‌ی موقت سه‌ماهه فرا خوانده شدند تا در دوره‌ای کوتاه به دستگاه نوپای قضایی کمک کنند و ‏سپس بازگردند و به تکمیل تحصیلات تخصصی خود بپردازند (البته آیت الله سید حسین موسوی تبریزی رئیس کنونی ‏مجمع محققین و مدرسین حوزه ی علمیه‌ی قم شاهد صادقی برای روایت این پروژه هستند)؛ قاضی سلیمی یکی از آن ‏طلاب بود که لقمه‌ی قضاوت انقلابی در دهانش چرب آمد و بازگشتن برای تکمیل درس و بحث را یکسره از یاد برد و ‏ماندگار شد و در روندی مانند “علی کردان” از نوع حوزوی‌اش تا مقام اول دادگاه ویژه ارتقاء یافته است در حالی که ‏‏”اجتهاد”، شرط لازم انتصاب به حاکمیت شرع دادگاه ویژه‌ی روحانیت است.‏

‏ شاید سکوت مطلق رهبر جمهوری اسلامی در افتضاح مدرک دروغین کردان از این منظر نیز قابل تحلیل باشد؛ زیرا ‏‏”گر حکم شود که مست گیرند / در شهر هر آنچه هست گیرند”.‏

‏5.‏ هنوز از دفاعیات لطفی و یا موضع او در برابر حکم دادگاه، اطلاعی در دست نیست و نمی‌دانم که تطمیع یا ‏تهدیدی بیش از این، در وجود او کارگر می‌افتد یا نه؟ تنها به یاد می‌آورم هنگامی را که در سال 80 به اتهام مقالاتم در ‏روزنامه‌های اصلاح‌طلب با حکم قاضی “محسنی اژه‌ای” به یکسال زندان محکوم شدم؛ چند روز قبل از اجرای حکم و ‏رفتن به زندان، پیامی از قاضی به واسطه‌ی بازجویم “حسین اسلامی” که بعدها عضو شورای شهر قم شد دریافت کردم ‏که: “اگر اعتراف کنی که مقالاتم را به تحریک اکبر گنجی نوشتم یا او نوشته و خواسته که به نام من منتشر شود تا ‏بگوید در میان روحانیان نیز منتقدی نسبت به نظام وجود دارد، حکم زندانت تخفیف خواهد یافت”! آن روز من بر آن ‏تطمیع و دروغ در بخشی از نظام، خندیدم و با اشاره به آیه‌ی 41 سوره‌ی عنکبوت، گفتم: “این پیام را به خاطرات ‏زندگیم در ولایت عنکبوت اضافه می‌کنم”؛ اما گمان نمی‌بردم که روزی نهادینه شدن دروغ در کل نظام، چنین آسان ‏پذیرفته شود و اندک حساسیتی را نیز برنیانگیزد.‏

بنای دروغ را هرچه بیشتر هم بالا برند از سستی آن نکاسته‌اند زیرا خشت‌هایش را با تارهای عنکبوت کِشته اند “و ان ‏اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون”.‏