حتی اگر نتیجه ای که در پایان مهلت تعیین شده برای رسیدن به توافق هسته ای بدست آمد، در حوزه انتظارات کارشناس بوده باشد، اما شکی نیست که پاسخگوی امیدهای جامعه ایرانی نبود.ارزیابی از این نتیجه نیز در میان کارشناسان متفاوت خواهد بود. در این باره با آقای کورش زعیم، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران در تهران گفتگو کرده ام که از منتقدان پروژه هسته ای جمهوری اسلامی است و اکنون نیز نتیجه به دست آمده را شکستی برای ملت ایران ارزیابی می کند.
آقای زعیم نتیجه ای که از مذاکرات اتمی به دست آمده چقدر مبتنی بر انتظارات شما و جامعه است و ارزیابی شما از این توافق چیست؟
من انتظارم زیاد بالا نبود، زیرا بدرازا کشیدن مذاکرات نشانگر ناتوانی دو سوی معادله در تصمیم گیری بود؛ ولی البته بخاطر منافع ملی امیدوار بودم که در نهایت سربلند بیرون آیند. ولی من این ناتوانی در رسیدن به توافق را پس از اینهمه چانه زنی، یک شکست برای ملت ایران می دانم. آزاد کردن ماهی هفتصد میلیون دلار از دارایی های بلوکه شده دردی از اقتصاد ایران دوا نمی کند.
نه تیم اوباما و نه تیم روحانی آماده ریسک کردن نبودند. اگر تیم ایران تعهد توقف همه فعالیت های هسته ای ایران را هم می داد، چیزی بجز یک چاه ویل را از دست نمی داد؛ در آن صورت پس از فرونشستن گردو خاک می توانست برپایه پروتکل ان پی تی دوباره فعالیت را آغاز کند. از سوی دیگر، این تاکتیک، طرفهای مذاکره را در شرایطی قرار می داد که مجبور می شدند دستکم تحریم های مربوط به فعالیت هسته ای را بردارند. اوباما حتی می توانست تحریم های کنگره را هم برای مدتی به تعلیق درآورد. دیگر اینکه هر موافقتی می کردند کنگره کنونی آنرا تصویب می کرد.
شما گفتید که اوباما نتوانست ریسک لازم را بپذیرد و لااقل وعده لغو تحریمها را بدهد و روحانی هم همینطور. روحانی چگونه باید این ریسک را پذیرا می شد؟
در هر حال، هر دو گروه مذاکره کننده فقط بندبازی می کردند و می خواستند همه مخالفان بومی خود را هم دستکم نیمه راضی نگه دارند. این شیوه در موضوع های راهبردی کاربرد ندارد. مذاکره با عربستان و ترکیه و اسراییل کار امریکا را پیچیده تر کرد بطوریکه وزیر خارجه امریکا حتی خفت بحضور پذیرفته شدن توسط وزیر خارجه عربستان در هواپیمای اختصاصیش را بجان خرید. آقای جان کری با این کار نشان داد که موقعیت جهانی و قدرت ذاتی سمت خود را درک نمی کند.
اوباما هم دست خود را خوب بازی نکرد، و نگرانی از واکنش تندروان کنگره و اینکه لابی اسراییل در امریکا و نتانیاهو و عربستان و ترکیه چه می اندیشند او را فلج کرده بود. صد ها شرکت عمده امریکایی و اروپایی آماده ورود فوری به ایران بودند، اگر تحریم سرمایه گذاری برداشته می شد، در مدت کوتاهی اینها در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و بسیاری دیگر مشغول می شدند. حضور شرکتهای امریکایی و اروپایی در ایران ضمانتی علیه اقدامات تند از جانب مخالفان کنگره می شد، چون بسیاری از آنان یا پشتیبانان آنها از سهامداران این شرکتها هستند. اقتصاد ما در مسیر رشد قرار می گرفت، طرح های عمرانی فعال می شدند، جهانگردی فعال می شد؛ و در پس همه این کارها، روحانی می توانست با اقتدار با مردم گفتگو کند و تندروان مخالف را که برخی هم در خدمت بیگانگان هستند خنثی یا دستکم ساکت کند، برخی از اینها دو گذرنامه در جیب دارند و از ثروتمندترین در امریکا بشمار می آیند.
تأثیر دولت اسرائیل در دستیابی به این نتیجه چه بوده است ؟ گفته می شود که نتانیاهو از این عدم توافق استقبال کرده است.
آقای نتانیاهو همیشه مخالف هرگونه سازش با ایران بوده، ایران را تهدید به حمله نظامی کرده، و گرایش به بی ثبات کردن ایران از راه نفوذ گروههای ترویستی داشته است. برای مثال سرنخ گروه تروریستی داعش که پس از ملاقات و برنامه ریزی وزیران خارجه عربستان و اسراییل و نیز ترکیه اعلام موجودیت کرد و هدف خود را حمله به ایران اعلام نمود، شاید یکی از این ترفندها باشد. اگر نیروهای نظامی ما با سرعت واکنش نشان نمی دادند، معلوم نبود اکنون در چه شرایطی بسر می بردیم.
ولی آنچه اسراییل شاید در معادلاتش بحساب نیاورده، اینست که ایران زیر فشار تحریم ها و تهدیدها بیشتر و بیشتر به سوی روسیه و چین گرایش پیدا خواهد کرد. این نزدیکی نه تنها برخلاف منافع راهبردی امریکا و اروپا در منطقه است که برای اسراییل هم یک باخت بزرگ بشمار می آید.
در ارتباط با همین مسئله؛ از قول لاورف گفته شده است که روسیه آمادگی لغو یکجانبه تحریمها را دارد.
آقای لاورف خوب می داند که لغو یکجانبه تحریمها ممکن نیست، و روسیه حرف زیادی در این باره برای گفتن ندارد. از دید ژئوپولیتیک، عدم توافق در وین روسیه را برنده میدان خواهد کرد که بیش از پیش ایران را در دایره نفوذ خود داشته باشد. در سی و پنج سال گذشته، سیاست خارجی ایران زیر نفوذ شوروی و سپس روسیه، دست به کارهایی زده که کشور را از امریکا و بطورکلی غرب دور نگه دارد. نتیجه آن عقب افتادگی و فقر و اتلاف منابع طبیعی و انسانی ما بوده، و تنها پیشرفت نسبی ما در تولید جنگ افزار بوده است؛ کاری که خود روسیه برای هفتاد سال در دوران شوروی انجام داد، و اکنون در اقتصاد جهان حرفی برای گفتن ندارد و هنوز کشور را با فروش منابع طبیعی چون نفت و گاز اداره می کند.
تأثیر این مذاکرات در فضای سیاسی ایران و آمریکا چه خواهد بود؟
من بازنده این مذاکرات را ملت ایران می دانم که امید خود را برای آینده ای بهتر به دولت روحانی و تیم مذاکره کننده بسته بود. تصور می رفت که آقای روحانی که عضوی از جامعه امنیتی جمهوری اسلامی و بازیگر عمده ای در تعیین سیاستهای امنیتی کشور بوده، اینقدر شهامت داشته باشد که آنچه را که درست است و منافع ملی را تامین می کند انجام دهد و در برابر مخالفت یا کارشکنی مراکز قدرت، درد خود را با مردم در میان بگذارد. ولی بنظر می رسد که همه دست اندرکاران جمهوری اسلامی نوعی رودربایستی و ملاحظات شخصی نسبت به یکدیگر دارند و پا روی دم یکدیگر نمی گذارند. در آمریکا نیز نتیجه این مذاکرات قطعاً موفقیتی برای اوباما و دموکرات ها محسوب نمی شود. مشکلاتی که امروز آقای اوباما با جمهوریخواهان و حتی بخشی از دموکرات دارند بزرگتر خواهد شد و دشواری بزرگتر در اینجاست که تا هفت ماه دیگر، جمهوری خواهان مخالف اوباما کنترل کامل مجلس نمایندگان و سنا را در دست خواهند داشت و تصویب هرگونه توافقی با دولت امریکا با بهانه جویی آنان روبرو خواهد شد. توجه کنید که بیش از دویست نفر از اعضای کنگره امریکا و نهادهای بانفوذ یا تصمیم گیرنده در سیاست خارجی امریکا، هرچند تبعه امریکا هستند، ولی تبعه اسراییل هم هستند
چه راهی هنوز از نظر شما باقی است؟
من می خواهم هنوز امیدوار باشم که مذاکرات پیش از سال نو میلادی پیشرفتی چشمگیر کند. وارد کردن مسایل حاشیه ای که مورد علاقه عربستان و ترکیه است، با توجه به شرایط و روابط، به نتیجه رساندن مذاکرات را پیچیده و ناممکن می کند. جمهوری اسلامی بهتر است در گام اول مسئله فعالیت هسته ای خود را با جامعه جهانی حل کند و هیچ جای گمان و شبهه ای باقی نگذارد تا هم تحریمهای مربوط به فعالیت هسته ای برداشته شود و هم بتواند پس از راستی آزمایی از امکاناتی که عضویت در ان پی تی فراهم می کند بهره ببرد.غنی سازی اورانیوم برای دو نیروگاه بهیچوجه اقتصادی نیست. من بارها نوشته ام که برای اینکه غنی سازی باصرفه شود دستکم ده تا دوازده نیروگاه هزار مگاواتی لازم است. من همچنین ده سال پیش پیشنهاد کرده بودم که برای تولید سوخت هسته ای در کشور، بهتر است ایران با پنج کشور هسته ای مشارکت کند، بطوریکه سهم ایران به تنهایی توان تصمیم گیری نداشته باشد. این هم می تواند یک پیشنهاد جدید از سوی ایران باشد. در هر حال، من می پندارم که اگر تا ژانویه مسئله هسته ای حل نشود، سال آینده آبستن شرایطی بسیار متفاوت برای جمهوری اسلامی خواهد بود.
به نظر شما آیا در طرف غربی هم این آمادگی که پیشنهادهای ایران را حتی اگر بر شفافیت استوار باشد بپذیرد؟ مثلا طرحی که شما برای مشارکت هسته ای عنوان می کنید که در واقع ایجاد نوعی “کنسرسیوم” است؟ اگر اشتباه نکنم حتی آقای احمدی نژاد در مرحله ای پیشنهاد مشارکت در پروژه هسته ای را به غربی ها داد. ممکن است توضیح بیشتری هم در مورد طرح و هم در مورد امکان اجرای آن بدهید؟
من اولین بار این پیشنهاد را به آقای خاتمی دادم ولی ایشان متأسفانه این پیشنهاد را به شکل ناروشن و مخدوشی در بین المجالس طرح کردند. و پس از آن همین پیشنهاد را به آقای احمدی نژاد دادم که ایشان هم رفت و آن را به شکل تشکیل کنسرسیوم با کشورهای اسلامی ارائه کرد که برای غرب خود این مسئله نقض غرض است و من در نامه ای که برای او نوشتم به این روش اعتراض کردم. در هر حال پیشنهاد من این است که سه قدرت اروپایی همراه با امریکا، بیایند و در نیروگاههای هسته ای ایران بصورت یک مشار کت مالکانه ۵۰/۵۰، سرمایه گذاری کنند. به این ترتیب خواهند توانست کاربرد و ضایعات سوخت هسته ای را مستقیما کنترل کنند. آنها در این سرمایه گذاری از سه راه سود خواهند برد: سود ناشی ازپیمانهای ساخت وتجهیز نیروگاهها، سود ناشی از فروش نیروی برق و سهام، و بالاخره احساس امنیت درباره کاربرد اورانیوم غنی شده. از سوی دیگر، ایران، دو دوجین نیروگاههایی را که لازم دارد و باید داشته باشد، خواهد داشت، هزینه آنها را با شریکان خود تقسیم کرده میزان سرمایه گذاری لازم را کاهش خواهد داد و اعتماد جامعه جهانی را نیز نسبت به نیاتش بدست خواهد آورد. حتی عملیات غنی سازی اورانیوم برای تامین سوخت نیروگاهها هم می تواند بصورت یک شرکت سهامی انجام شود که سهامداران آن شریکان نیروگاهها باشند. پژوهشگران ودانشگاهیان ایران خواهند توانست، با این ترتیب، در یک محیط بین المللی زیر نظارت سازمان جهانی انرژی اتمی به کار و پژوهش خود ادامه بدهند. من قبل از این نیز مذاکره کنندگان ایران را دعوت کرده ام که این پیشنهاد را بررسی کنند و آنرا به عنوان یک برنامه سازشی در جلسه مشترک بعدیشان با اروپاییان مطرح نمایند. در شرایط فعلی هم طرح چنین پیشنهادی از جانب ایران می تواند موضع ایران را در ادامه مذاکرات تقویت کند و به اصطلاح توپ را در زمین غرب بیندازد.