پسرها قابل اعتماد نیستند!

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

“دخترها بدانند که بسیاری از پسرها قابل اعتماد نیستند. در کل به پسران و دخترانی که اقبال زیادی به جنس مخالف نشان می‌دهند نمی‌توان اعتماد کرد.” این گفته های دکتر مهدی بیاتی با خبرگزاری ایسنا است. او معتقد است: “اگر پسری به یک دختر میگوید تو زیباترین آدمی هستی که من دیده ام باید به این دختران و پسران با تردید نگریست چرا که این افراد به طور قطع به دنبال کسب سود جنسی و مالی هستند و حتی ممکن است دچار بیماری روانی باشند و به علت ابتلا به برخی خلاءهای عاطفی و روانی، به طرف مقابل ابراز علاقه کنند”.

خبرگزاری ایسنا که دکتر بیاتی را مشاور خانواده معرفی میکند از قول ایشان مینویسد که “چنین جوانانی در خانواده‌های مستبد تربیت شده‌اند و پدر و مادر، آنان را با خشونت کنترل کرده‌اند پس جوانان به ویژه دختران باید آگاه باشند که برخی اوقات علاقه به جنس مخالف مطرح نیست؛ بلکه نیت فرد، مقابله با خانواده است و چنین ازدواج هایی به طلاق منتهی میشود”. دکتر بیاتی درباره چگونگی شناخت دخترهاو پسرها ازیکدیگر برای ازدواج تاکید دارد که شناخت درحوزه توجه به رفتار مانند حرف زدن، نوع پوشش و نوع ارتباط با خانواده به دست می‌آیدو نهادها در حوزه آسیب‌های اجتماعی به این موضوع کم توجهی کرده‌اند.

چندی است که برخی روانشناسان و جامعه شناسان در مصاحبه با خبرگزاری های داخل کشور درباره علت افزایش طلاق به دلایلی عجیب و غریب اشاره میکنند و به تبعات توجیهات خود نمی اندیشند؛ مطالبی که توهم توطئه در آن پر رنگ است و رگه هایی از اتهام در آنها به چشم میخورد. این کارشناسان ـ آن طور که در این رسانه ها معرفی می شوند ـ برای مقابله با دوستی های خارج از ازدواج هم از این روش ها استفاده میکنند. اگربه مطالب دکتر بیاتی توجه کنیم، اولین سئوال هایی که به ذهن متبادر میشود این است که آیا واقعا نمیتوان به پسرانی که به جنس مخالف توجه نشان میدهند و از عبارتی مانند “تو زیباترین دختری هستی که من دیده ام” استفاده میکنند اعتماد کرد؟ آیا این افراد آنطور که ایشان میگوید واقعا بیمار روانی هستند و به دلیل بیماری روانی به طرف مقابل ابراز علاقه میکنند و در نهایت هم به دنبال سواستفاده جنسی و مالی هستند؟ آیا ارائه چنین دستور العمل های کلی از سوی یک خبرگزاری، درست و در راستای اخلاق روزنامه نگاری تعریف میشود؟ آیا فریب دادن دختر تنها یک روش دارد و آنهم استفاده از کلمات محبت آمیز است و چنانچه فردی در ایجاد رابطه با هدف ازدواج یا غیر ازدواج قصد فریب فرد دیگری را داشته باشد همواره از یک دستور العمل، آنهم دستور العملی که آقای دکتر گفته،استفاده می کند. آیا ایشان در اطراف خود با افرادی مواجه نشده اند که اتفاقا برای فریب و جلب اعتماد و با ارزیابی از خانواده خود را مومن و مذهبی و دارای تحصیلات یا امکانات مالی نشان میدهند؟

صبا دختری از خانواده مذهبی بود. دختری فوق العاده درسخوان که پس از قبولی در یکی از رشته های پزشکی،در چارچوبی کاملا سنتی ازدواج کرد؛ازدواج با پسری که با ملاک های خانواده مطابقت داشت، اما پس از مدتی صبا متوجه شد که پسر جوان هم شیشه مصرف میکند و هم عاشق دختر دیگری است و با اینکه خانواده خودش هم متمکن بودند اما با دروغگویی و فریبکاری چهره دیگری از خود نشان داده و با صبا ازدواج کرده است. بنابراین تنها راه فریب اظهار عشق و علاقه نیست و همه افرادی که به دختر مورد علاقه خود ابراز محبت میکنند روانی نیستند. 

حتی برعکس، کارشناسان معتقدند اظهار محبت قلبی به طرف مقابل به منظور ایجاد روابط دوستانه و صمیمانه و استمرار آن برای مدت زمانی خاص در جهت پاسخ به احساس نیاز روانی خود (یعنی نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن) است. انسان دارای نیازهای مختلف زیستی، اجتماعی، عاطفی و شناختی است. به همان اندازه که یک انسان نیازمند خوردن و آشامیدن است، نیازمند ارتباط و تعامل با انسانهای دیگر است. ما هرگز نمی توانیم با یک حکم کلی نیازهای عاطفی و جنسی انسانها را که با دوست داشتن و دوست داشته شدن همراه است و ابراز علاقه و عشق بخشی از آن به شمار میرود، با یک حکم کلی که این مشاور خانواده می دهد،نفی کنیم و چنین انسانهایی را مستقیم یا غیر مستقیم روانی و غیر قابل اعتماد بدانیم و با چنین نظریاتی انسانها را نسبت به یکدیگر بی اعتماد کنیم. البته همانطور که در تامین نیازهای زیستی باید مراقب بود در تامین نیازهای عاطفی نیز داشتن معیار و گزینش عقلانی نیز ضروری است وباید جانب احتیاط را در نظر گرفت ولی این احتیاط به آن معنا نیست که اگر فردی به فردی اظهار عشق و علاقه کرد به این معنی است که او در خانواده ای مستبد بزرگ شده و در صورت ازدواج چنین زندگی به طلاق منجر میشود. 

بدون شک ایجاد رابطه میان زن و مرد بخشی از هنر، توانایی روحی، اعتماد به نفس و قابلیت هایی است که انسانها در پروسه بلوغ با آن روبرو میشوند. بلوغ جنسی و سلامت جنسی بخشی از سلامت روانی و عاطفی محسوب میشود و چه بسا بسیاری از مشکلات کنونی جامعه ایران در نتیجه قرار نگرفتن جوانها در مسیر درست بلوغ جنسی است. توانایی ایجاد روابطی که ضمن تامین نیازهای جسمی و جنسی و عاطفی، آنها را درگیر مشکلاتی نکند که یادگیری این موارد در جامعه تابو بوده است. البته رابطه درست و صحیح نیز دارای شاخصه هایی است که تاثیر مستقیمی در تداوم آن دارد. ارتباط کلامی، غیر کلامی و چشمی بخشی از این هنر است که هم غریزی است و هم میتواند اکتسابی باشد. حرکات بدن، نوع ایستادن و حرف زدن و ابراز عقیده کردن و حتی غذا خوردن و رفتار های عادی روزمره میتواند پیامهای گوناگون داشته ودر ایجاد ارتباط موثر باشد یا نباشد اما به هر حال مقابله با عادی کردن غریزه انسان، آنهم در جامعه ای که با مشکلات اقتصادی گوناگونی برای کاهش سن ازدواج روبروست، تکرار داستانی است که در اوایل انقلاب با توصیه سرکوب غرایز سلامت جامعه را از میان برد؛ دوره ای که همه یکدیگر را خواهر و برادر صدا میکردند و زمانی که با هم حرف میزدند سرشان را پایین میانداختند و مد شده بود که در چشم یکدیگر نگاه نمیکردند و با همین روش ها ازدواج کردند و یک عمر از عمل خود پشیمان شدند. 

به هر حال شاید زمان آن رسیده باشد که حاکمان جمهوری اسلامی از نگاه دیگری به جامعه و مردم نگاه و باور کنند که برای رضایتمندی از زندگی تنها داشتن عمل مذهبی آنهم مطابق با سلیقه آقایان ضروری نیست و گاهی اندکی شرافت بیشتر از صدها رکعت نماز دارای ارزش است.