هوای تازه‏‎ ‎‏♦‏‎ ‎شعر

نویسنده
سیمین بهبهانی

شعر تازه سیمین بهبهانی
‎ ‎فرصت مقدور‎ ‎

پای کوب و دست افشان
شورها به سر دارم
دف به کف، زبی تابی،
تاب در کمر دارم

پایه در زمین ثابت
ایستا چو پرگارم
وز برای چرخیدن
پایه ای دگر دارم.‏

می گشایم از دامن
چتر پرگل و سوسن
دست هات می لرزد:‏
از دلت خبر دارم

ای زکار دل غافل‏
بد مکن زغیرت دل
من به کس نیفشانم
گرچه نقل تر دارم.‏

تا نگاه مشتاقم
با تو عشق می بازد‏
جمله خلق می داند‏
با چه کس نظر دارم.‏

گرچه تاق ابرویم
با کرشمه می لرزد‏
دل زبیم خالی کن‏
بام بی خطر دارم.‏

رشته های زرینی
تاب دادم از گیسو
تا به رخ بیفشانم
یا زچهره بر دارم.‏

گفتی از ترنجستان‏
بوی عشق می آید
زان ترنج ها جفتی
گفتمت به بر دارم.‏

میل پاکوبیدن
با منت اگر باشد
من چنین هوا در سر
از تو بیش تر دارم.‏

در شبی پراز شادی
با تو پا ی می کوبم‏
فرصتی ست مقدور‏
مایه این قدر دارم.‏

آن که شادمانی را‏ کفر محض می خواند‏ گو بنالد از حسرت من دو گوش کر دارم!!‏