حمید مولانا نزدیک 17 سال است که ستونی ثابت در کیهان دارد. بدون اینکه قصد توهین به وی را داشته باشم، واقعا پیش از این فکر میکردم که او احتمالا به دلایل مالی، مطالبی را به خورد کیهانیها میدهد که خود بر بیاعتباری آنها واقف است، اما چون کیهان فقط همین نوع مطالب را میپسندد او هم آنها را در مضیقه نمیگذارد!
مصاحبه اخیر کیوان مهرگان با آقای مولانا اما جلوه دیگری از وی به نمایش گذاشت. ستون نویس محترم کیهان، در این مصاحبه، سطحی از تحمل و دانش را از خود بروز داده بود که به فکرم رسید، نباید بی تفاوت از کنار آن عبور کرد، بخصوص اینکه آقای مولانا در مقام مشاورت امور بین الملل آقای احمدی نژاد هم مشغول به کار شده است.
آقای مولانا با قدری عصبانیت از خبرنگار مذکور خواسته بود که در باره موضوعات «شخصی» چیزی نپرسد، اما توضیح نداده بود که این همه حساسیت در باره پرسشهای شخصی بر چه مبنایی استوار است؟
تا آنجا که حافظهام یاری میکند، من یک بار، زندگینامهای از آقای مولانا به نقل از خود وی در مجلهای خواندهام اما تاریخ و مشخصات آن مجله را به یاد نمیآورم.
طبق آنچه در ذهن دارم، آقای مولانا گفته بود که یک روحانی زاده اهل اردبیل است. پس از اخذ دیپلم در یک رشته پیراپزشکی در دانشگاه تهران پذیرفته میشود. در همان سال نخست تحصیل، سناتور مصباح زاده مدیر روزنامه کیهان از وی دعوت به کار میکند و او را به سردبیری کیهان بچهها میگمارد. پس از دو سال، آقای مصباح زاده، یک بورس تحصیلی برای آقای مولانا در آمریکا جور میکند و آقای مولانا برای تحصیل در رشته ارتباطات راهی ایالات متحده میشود.
از نظر من، نه در دعوت آقای مصباح زاده از آقای مولانا اشکالی دیده میشود و نه طی سریع مدارج ترقی از سوی آقای مولانا در موسسه کیهان سلطنتی آن روز، ایرادی دارد.
اما چنین سوابقی دو پرسش را پیش روی ما میگذارد. پرسش نخست از روزنامه کیهان جمهوری اسلامی امروز است، روزنامهای که همچون سلطان محمود غزنوی انگشت در سوراخ جهان کرده و قرمطی میجوید!
در واقع کیهان که هر ورق پارهای را میجوید تا نشانی از رد و بدل شدن سلامی احتمالی بین یکی از روشنفکران، نویسندگان و یا فعالا سیاسی و اجتماعی ایران را با یکی از وابستگان و یا هواداران دربار پهلوی کشف و آن را به عنوان سند جنایت و خیانت آن فرد افشا کند، چگونه است که همکاری نزدیک آقای مولانا با سناتور مصباح زاده را نادیده گرفته و نه فقط از گذاشتن ستونی دائمی در اختیار وی در روزنامه دریغ نکرده، بلکه جا به جا در تجلیل و تمجید از آقای مولانا چیزی فروگذار نمیکند؟
پرسش دوم اما از شخص آقای مولاناست. حال که ایشان برکشیده سناتور مصباح زاده در عالم ارتباطات و روزنامه نگاریاند، در چه زمانی چه انقلاب روحی یا فکری در ایشان پدید آمده است، که دوستان سابق خود را یکسره در راه باطل یافته و به همکاری با تندترین طیف حاکم بر جمهوری اسلامی رو آوردهاند؟
در این میان اما انتخاب آقای مولانا که گویا تابعیت آمریکا را نیز دارد، به عنوان مشاور رئیس جمهور، موضوع جذاب تری است.
آیا آقای مولانا در مشورت به آقای احمدی نژاد نیز همان دانشی را در باره آمریکا مطرح میکند که در مصاحبه با خبرنگار اعتماد مطرح کرده بود و همان میزان تحمل و صبوری را به وی توصیه میکند که خود در آن مصاحبه به نمایش گذاشته بود؟
اگر چنین باشد، آقای احمدی نژاد را به دلیل اظهار نظرهای معرکهاش در باره نظام بینالملل نباید سرزنش کرد، چرا که هر فرد دیگری هم اگر مشاورانی از قبیل آقای مولانا داشته باشد، بهتر از این سخن نخواهد گفت!