بعضی اوقات فکر می کنم این آمریکا واقعا از دست ما چه می کشد؟ از یک طرف حمید رسائی می گوید که توافقنامه ژنو باید لغو شود. کوچک زاده هم دو تا گاز می گیرد برای محکم کاری. به اوباما خبر می دهند گروهی از مجلس ایران با توافقنامه مخالفند.
می پرسد: « کدام ایران؟»
می گویند: « همین ها که آمدند نیویورک و تلفنی حرف زدید و جان کری رفت با ظریف شان دست داد؟»
می پرسد: « آن وقت مجلس شان مخالف است؟»
می گویند: « بله، گفتند باید اجلاس ژنو در تهران تشکیل شود و خودمان هم نماینده اروپا و آمریکا هستیم، نماینده وزیر خارجه ایران هم از طرف حزب الله لبنان می آید.»
بعد اوباما فکری می کند و کشوی میزش را می کشد و می پرسد: « یعنی درش بیارم؟»
همین موقع خبر داده می شود که آیت الله صانعی مرجع تقلید معظم قم، گفته: « اصلا بی خیال، ایران و آمریکا از هم بگذرند.»
اوباما می پرسد: « کی گفته؟»
می گویند: « یکی از مراجع تقلید روحانی قم»
اوباما می گوید: « یعنی همین ایرانی هایی که تلفنی حرف زدیم و جان کری دست داد و ژنو و این حرفا؟»
می گویند: « بله، همین ها.»
اوباما می گوید: « یعنی کی از چی بگذرد؟»
می گویند: « ایرانی ها یک اصطلاح دارند که یعنی بیخیال! شتردیدی ندیدی، ما سفارتخانه شما را گرفتیم، شما هواپیمای ما را زدید، ما پرچم آتش زدیم، شما به ما بد و بیراه گفتید، ما گفتیم سوسک تان می کنیم، شما گفتید پودرتان می کنیم، ما گفتیم قطعنامه ورق پاره است، شما گفتید تحریم می کنیم. شما تحریم کردید، ما گفتیم چه بهتر ما، ما احمدی نژادمان رفت، شما بوش تان رفت، خوب حالا یعنی انگار هیچی نشده. همه چیز را بی خیال شویم.»
اوباما گیج و گنگ خیره می شود به ولی نصر و می پرسد: « یعنی همه این ها که شده نشده؟ یعنی ژنو هم که توافق کردیم همانطوری؟ اسمش چی بود؟»
ولی نصر می گوید: « بیخیال شو داداش»
اوباما با تاکید می گوید: « آهان، یعنی همه چیز از اول؟ من کشو را باز کنم؟»
ولی نصر می گوید: « نه حسین جان! نه برادر جان! آقای علی لاریجانی خطاب به آمریکا گفته که: « جرات دارید زیر حرف تان بزنید، ببینید چی کارتان می کنیم.»
اوباما می پرسد: « حالا این که گفته تهدید است، یا تاکید؟»
ولی نصر می گوید: « تاکید است ولی به شکل تهدید.»
اوباما می پرسد: « بالاخره من کشو را باز کنم یا نکنم؟»
ولی نصر می پرسد: « ببخشید! شما اصلا این کشو را برای چی می خواهید باز کنید؟»
اوباما می گوید: « می خواهم ببینم گزینه نظامی چی داریم؟»
ولی نصر می گوید: « دو تا بمب داریم که می تواند همه ایران را جیک ثانیه از بین ببرد.»
اوباما گیج و گول می پرسد: « تو از کجا می دانی؟ کی به تو گفته؟ مگر تو با پنتاگون کار می کنی، من هم نمی دانم، تو از کجا شنیدی؟»
ولی نصر می گوید: « من که از جواد شنیدم، ولی جواد توی سخنرانی گفت.»
اوباما گیج تر می شود: « جواد ظریف، همان آقایی که دست داد اسرار نظامی را همین طوری توی سخنرانی گفت؟ یا به خودت شخصا گفت؟»
ولی نصر: « نه بابا، توی مهمانی خانه پسرخاله اش گفت، بعدا توی مجلس ایران گفتند، فرمانده سپاه هم فهرست کلیه اسلحه های ایران را داد که ما در جریان باشیم.»
اوباما: « فهرست شان را بچه ها ضبط کردند؟»
ولی نصر: « بله، ولی فایده ندارد، چون سردار نقدی فرمانده بسیج، همین امروز گفته که آمریکا اطلاعات صحیح نظامی را از من بگیرد نه از مسئولان نظامی.»
اوباما: « خودش پیشنهاد جاسوسی داده؟ به تو گفته؟ بهش اعتماد داری؟ می تونی ازش بگیری؟»
ولی نصر با بی حوصلگی: « نه حسین جان! اطلاعات صحیح نظامی شان را که ما داریم، این هم توی سخنرانی گفته، توی جلسه نظامیان.»
اوباما: « آن وقت دستگیر شده؟ یعنی می گیرندش؟»
ولی نصر: « نه، کی را می گیرند؟ نقدی؟ خودش بگیر است.»
اوباما: « ولی تو گفتی می خواهد اطلاعات نظامی بدهد.»
ولی نصر: « حسین جان! شما که این ایرانی ها را نمی شناسی، طرف را می گیری سه سال زندانی می کنی، بعد می گوئی رئیس جمهور ایران کیه، می گوید موسوی، هر چه هم بماند زندان نظرش عوض نمی شود، یکی دیگر را می گیری می گوید اصلا حکومت ایران سلطنتی است، یکی دیگر را می گیری می گوید بنی صدر رئیس جمهور است، یکی هم که خودم باهاش حرف زدم مریم رجوی می گفت خودم رئیس جمهورم، این ها که نظرشان عوض نمی شود. مگر اینکه بخواهند صلواتی یک چیزی بگویند. مثلا نقدی سر لج با ظریف صلواتی آمار نظامی ایران را بدهد. »
اوباما گیج می شود: « ولی جان! تو که انگلیسی ات حرف نداره، ولی فکر می کنی اگر من فارسی یاد بگیرم، می تونم بفهمم منظور ایرانی ها چیه؟ »
ولی نصر: « نه، من خودم هم نمی فهمم. من فقط نقل قول می کنم. نه برادر من مشکل این نیست که تو باید زبان یاد بگیری، تو باید بکلی ایرانی بشی تا بفهمی ایرانی ها چی می گن. خوب! قبول کن سخته!»
پیشرفت به سوی گذشته
براساس آمارهای داده شده، قیمت خانه به وضع سال گذشته بازگشت. پیش بینی می شود اگر همه چیز خوب پیش برود، مجلس سنگ اندازی نکند که دارد می کند، قوه قضائیه دردسری فراهم نکند، که فعلا نشانه مشخصی از آن در دست نیست، سازمان برنامه که قرار است تا شش ماه دیگر احیا شود واقعا احیا شود، تحریم ها کند شود، ما تا سه سال دیگر موفق می شویم به پنج سال قبل برگردیم. در آن صورت باید در انتخابات مجلس میانه روها و اصلاح طلبان وارد شوند، حالا با همان اسب تروای سابق من یا یکی از یونان بیاوریم، انتخابات مجلس را ببریم، مجلس و دولت همت کنند، روحانی یا ظریف دور بعد رئیس جمهور شوند، چهار نعل برویم جلو، تا هشت سال بعد می توانیم به دوازده سال قبل برسیم. واقعا اینکه داریم پیشرفت می کنیم مسئله مهمی است. بچه ها! مواظب باشید. جدا مواظب باشید.
صداهایی از بازار مسی گرها
ایمان هوشیار، این بار هم نظرات خودش را برای من فرستاده که باز هم منتشرش می کنیم. وی نوشته: طی یک مصاحبه با دوستان واساتید واکنش افراد مشهور و بزرگ را نسبت به توهین به مسی پرسیدیم و نظرات زیر منعکس گردید
علی کفاشیان: از بس دوستش دارند فحش خار و مادر می دهند، اگر باور نمی کنی از دوستان صمیمی ام بپرسید.
محمود احمدی نژاد: بهار دعوتش می کنیم ایران از دلش در می آوریم، بهار،بهار
حسن روحانی: بنده کوهنوردم، فوتبالیست نیستم
احمدی نژاد( بازهم می پرد وسط و می گوید): بهار! ( دوستان حراست اورا به بیرون هدایت می کنند.)
سعید جلیلی: فرصتی که به تهدید تبدیل شد.
حسین شریعتمداری: ماقبلا گفته بودیم در ملاقات کارلوس کیروش با بنیامین ساراکوف و کارلو سینوکوزیت و زایتسف و تایمازوف با دوبنده آبی و(همچنان قصد ادامه دارد که ما صحبتش را قطع کردیم.)
حمید رسایی(جلوی لب تاب نشسته بود تا مارا می بیند دستپاچه کامنتش را پاک می کند و سپس می گوید): فتنه گران با انگشتان خود روی کی برد باز هم فتنه کردند.
شریعتمداری: وسط می پرد وسریع می گوید ژیل لاپیداس و فرار می کند، از بیرون اتاق مصاحبه صدای احمدی نژاد می آید: بهااااااار،بهااار
محسن رضایی: بنده یکی از اهدافم در انتخابات بعدی…(کمی مکث و بعدش ادامه می دهد) ببخشید انتخابات بعدش همین قضیه است اقتصاد را حل کنیم، آن هم حل می شود
سعید مرتضوی: این همان تپه ای بود که طی مصاحبه قبلی گفته بودم که هنوز بنده به آن کاری نداشتم دیدید که اوضاعش خراب است.
جواد ظریف: ساعت 7 صبح از خواب پاشدم و به جلسه وزارتخانه رفتم… (ما صحبتش را قطع می کنیم که: جناب وزیر میشه زحمت بکشید جواب سوال را بدهید گزارش رو بعدا می دید) و ایشون می گن: اونی که فوتبالیست بود رفته!
کسری ناجی: امروزبه گفته منابع موثق در صفحه فیس بوک لیونل مسی بازیکن معروف آرژانتینی اتفاق عجیبی رخ داد، به گفته عضو عالیرتبه فدراسیون تعداد زیادی از ایرانیان به صفحه او حمله ور شده و به گفته منابع آگاه بیشتر توهین و دشنام دادند. جایی که به گفته ناظران شاید باعث خشم مسی شده و به گفته سایت شخصی مسی امکان دارد در جام جهانی جبران کند(4 ثانیه سکوت) کسری ناجی بی بی سی.
سرهنگ علی فر: مردم به صفحه فیس بوک مسی یُرِش بردند.
هادی عامل: مسی آدم بزرگی است قهرمان 2 دوره مسابقات لیگ قهرمانان،برنده 3 دوره توپ طلای جهان و 4 دوره اروپا، این دلاور مرد خطه پهلوان پرور روزاریو (مکث می کند و می گوید بگم؟ ماهم با علامت سر می گوییم بلی) و قهرمان افتخاری کرانسویارسک وارتش های جهان در تشک A با زانو بنده پای راست… (ما صحبت او را قطع می کنیم و به کمک دوستان حراست اورا به بیرون می فرستیم)
مجری بیست وسی: باز هم دوستان و هموطنام شبکه های مجازی حماسه آفریدند.
حداد عادل: نگاه کنید دوستان مقوله بودجه در سطح کلان باید مورد بررسی مجلس… (دوستان متوجه می شوند جناب حداد خیلی توجیه نیستند موضوع بحث چیست در نتیجه مصاحبه را ادامه نمی دهند و از حراست می خواهند…)
بقول آقای مسعود بهنود این یک مصاحبه خیالی بود، باورش کنید!